ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

دوچرخه سواری ماهان جونم...

اگر دریای دل آبی ست                                           تویی فانوس زیبایش اگر آیینه یک دنیاست                                               تویی معنای دنیایش تو یعنی یک شقایق را  ...
28 شهريور 1392

مادری سوخت تا فرزندش زنده بماند.....

سلام عزیز دلم..ماهان جانم  مامان فدای بند بند وجودت ،،حال الان من دیدنی و شنیدنی نیست،،اونقدر غرق در ماااااااااااااتم و ناراحتی ام که فکر میکنم تمام غم عالم به سر من ریخته،،،حال الان من حال مادر دل کندن از کودکش و کودک گم شده مادر است،،،،سر صبحی کلی انرژی داشتم ،کلی الکی خوش بودم و تو فکرم بود پست جدیدتو که دیشب کلی باهات هواپیما بازی کردیم و تو چقد شاد شدی رو برات یادگاری بنویسم..اما طبق عادت اول یه سر به سایت خبری زدم و ماجرای تصادف وحشتناک دو اتوبوس اسکانیا و کلی کشته و زخمی شدن آدما رو خوندم ...با اینکه دیروز این اتفاق افتاده بود و من فکر میکردم قسمتشون همینه و آدما موظفند یه جایی بدهیشونو به خدا که ،،جونشونه رو بدن ..اما همش صحنه ...
20 شهريور 1392

یاد بچگی.....

شنیدیم بعضیا کار و بارشونو ول کردن و زوم کردن به ما که کی پست جدید میزاریم تا ببینن بلاخره  پسملی ما رو از خونه بیرون کرده تا کمی به ریش نداشتمون بخندن یانه؟؟؟ ولی من  به مدد خدا هنوزم که هنوزه پا برجا و در حال مقاومتم و بیدی نیستم که به این بادا بلرزم بگم از دوشنبه هفته پیش ،،که دست آقا امام جعفر صادق (ع) که بنده ارادت خیلی خاصی بهشون دارم درد نکنه که شهید شده بودن و یه روز تعطیل داشتیم ،،نمیدونم چرا  با وجود ١٢ امام و ٥ تن آل عباء . و ١٢٤ هزارپیامبر همش یه چند تا تعطیل رسمی داریم ؟؟؟؟تبعیض تا کی و تا کجا عاااااااااااااااااااااااخه؟؟؟؟چرا وفات و شهادت و میلاد ائمه دیگه رو این آقایون بالا بالا نشین تعطیل نمیکنن...
18 شهريور 1392

میانجگری ماهان برا آشتی مامان و بابا

 سلام به روی ماه و ناز ماهان جون و همه دوستان مهربونی که همیشه  لطفشون شامل حال  من و ماهان جونم میشه ،،دوستان گل و ماهان عزیزم دیروز سومین امتحان استخدامی رو با موفقیت پشت سر گذاشتم  و امروز اومدم جبران یه هفته نبودن  و خاطره این هفته ماه ماهی جونمو بنویسم.. مثل تبلیغ کالاهای  صا ایران که یه زمونی میگفتن صا ایران هر روز بهتر از دیروزبعد برا خودشونم دو تا تائید دینگ دینگ میزاشتن،ماهان ما هم هر روز شلوغتر از دیروز میشه و ماشالله پر انرژی تر و کنجکاوترو کلی برا خودش دیلنگ و دولونگ داره از شیطنتهاش که بگذریم و برسیم به این هفته و شیرین کاریاش جمعه گذشته ،من و آبجی هام برا نام گذاری و مناسبت دهم تولد نی نی ...
17 شهريور 1392

کاردستی ماهانی

سرنوشتم چیز دیگر را روایت میکند  بی تعارف این دلم خیلی هوایت میکند قلب من با هر صدا با هر تپش با هر،،، سکوت غرق در خون،،، یکنفس دارد دعایت میکند.... این کاردستیها حاصل تلاش امروز ماهان جونم تو مهد هستن،، که با به پرواز درآوردن   به قول خودش هواپیمای جنگنده اش به محض رسیدن به اداره و اتاق رئیس بد اخلاقه  که منم اونجا بودم  ، همراه با  دوستش پارسا  ((پسر همکارم)) حسابی کیفور شدن.. داد و فغان من و رئیسم هم به جایی نرسید و حسابی از رو رفتیم مطمئنم سر ماه  تو حقوقم اثر خواهد داشت این خوشگذرونی پسملی این اردک رو هم  ماهان جون با کمک نقش دستش کشیده مامان فدای این اردک با اون بال و پر قشنگش ک...
17 شهريور 1392

مواظب یکهایت باش..

 عزیز دل مادر، شاید الان آنقدر بزرگ شده ای که  می توانی این صفحه را بخوانی ..پس بیا باهم کمی حرف بزنیم و در دو دل کنیم...عجب جالب خواهد بود درد و دلی را که من در جوانی ام که فکر می کنم نابغه زمان خودم هستم  برای  تو ..کودکم می نویسم که هنوز  چیز زیادی از زندگی و مکر و حیله هایش نمی دانی و تمام خوشبختی این کره خاکی را در چیپس و پفک و ماشینهای کوکی و برقی ات می پنداری... و  تو ،.. در جوانی و برناییت و به وقت پیری  من که شاید به قرار روزگار فراموشی و آلزایمر و کند ذهنی را  یدک خواهم کشید  خواهی خواند... و شاید با خود بگویی :زمانی این نصیحت ها خر...
9 شهريور 1392

شعر چشم چشم دو ابرو برا ماهانیم..

     ماهانی قند و نباتِ                         عسل چون،، شکلاتِ   چشم چشم دوتا چشم                    دو چشم ،،، چون، پیاله ابروهای کمونه  /   پرو قشنگ و نازه    /    پلکاش مثال،تیرهِِ   /     که از کمون، در رفته این دماغه یا فندوق            لباش شهدو شیرینه       گوش، گوش،دوتا گوش      ...
9 شهريور 1392
2716 0 102 ادامه مطلب

..هـــــــــــــــــــــــی دل غافــــــــــــــــــــــل...

سلام دوست جونای مهربونو نازم که با پیاما و دعاهاتون کلی انرژی گرفتم و خوش بحالم شد.. و ماهان گلم،،من اومدم،،با یه دنیا آه و آه و حسرت... چرا؟؟؟چون که این مدت که گفتم میرم میشینم درس میخونم،،به خودم افترا گفتم و الانم که امتحان دادم میدونم که رفوزه میشم..نمیدونم نامردا این سوالا رو از کجاشون در آورده بودن آخه... این نگار نامردم که از اول یه جا دیگه نشست منم هیچی تقلب نکردم وبشو که تحریم کردم حالش سر جاش مییاد..هر چن سوالا بصورت الف و ب  بود... ..خوش بحاش که هر چهل تا سوالو جواب درست داده خدایی ببینین من این همه دختر خوب مستحق رفوزه شدن هستم..فردای اون روز که اومدم با همه خداحافظی کردم ،،با نظر خونواده محترم که میخواستن با روحیه شاد و...
25 مرداد 1392

دلخوشیهای این روزهایمان...

من در خواب شیرین بعد از ظهر ،پس از التماس های فراوان برای ماهان جان که اجازه بده نیم ساعت کپه مرگم رو بذارم....  ماهان خان: مامان.....      بنده :: هوم مامااااااااااااااااان.....           هووووووووم مـــــــــامــــــــــــــــــــــــــــــــــــان.....هاااااااااااااااااااااااان مامان خانوم تنبل خان، رفوزه ،بچه بد ،،هان چیه به بچه میگی،، من از کی باید این حرفا رو یاد بگیرم از تو که همش خوابی یا همش بجای بعله،جانم،عزیزم،فدات بشم،قربون چشات بشم،فدای  قد و بالات بشم میگی هااااااااااااااااااان اونم با چه درازی من: راس میگی گلم ببخشید عزیز دلم ،...
25 مرداد 1392

از خونه بابام برو بیرررررررررررررررون...

عزیز دلم الان که این صفحه رو مینویسم کلی با خودم به تو و خودم و دیروزمان خندیدم و الان چقد دلم میخواست پیشم بودی و هزارتا بوست میکردم.. دیروز داشتم برا امتحان یه هفته بعد که دوتا امتحان دارم، سخت درس میخوندم ،اومدی میگی مامان شکل بچه های بد چجوریه..هزار جور توضیح بهت دادم قانع نشدی ،صدامو بلند کردم که ماهان من امتحان دارم برو با اسباب بازیات بازی کن،میگی  خودم میدونم که بچه های بد شکل تو هستن ..کنجکاو شدم ببینم چرا؟ میگی یادته هفته پیش تیرکمونمو شکستی؟؟؟؟؟برات توضیح دادم که تو چقدر اذیتم کردی و من خوابیده بودم همش به سر و صورتم تیر میزدی و منم که روزه بودم و حسابی بیقرار، قسم خوردم اگه یه تیر دیگه بهم بزنی تیرتو میشکنم و چون...
24 مرداد 1392