ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

میانجگری ماهان برا آشتی مامان و بابا

1392/6/17 13:54
1,777 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام به روی ماه و ناز ماهان جون و همه دوستان مهربونی که همیشه  لطفشون شامل حال  من و ماهان جونم میشه ،،دوستان گل و ماهان عزیزم دیروز سومین امتحان استخدامی رو با موفقیت پشت سر گذاشتم از خود راضی و امروز اومدم جبران یه هفته نبودن  و خاطره این هفته ماه ماهی جونمو بنویسم..قلب

مثل تبلیغ کالاهای  صا ایران که یه زمونی میگفتن صا ایران هر روز بهتر از دیروزبعد برا خودشونم دو تا تائید دینگ دینگ میزاشتن،ماهان ما هم هر روز شلوغتر از دیروز میشه و ماشالله پر انرژی تر و کنجکاوترو کلی برا خودش دیلنگ و دولونگ دارهنیشخندشیطان از شیطنتهاش که بگذریم و برسیم به این هفته و شیرین کاریاش جمعه گذشته ،من و آبجی هام برا نام گذاری و مناسبت دهم تولد نی نی یکی از اقوام دعوت بودیم و من که آماده شدم تا به  آبجی هام که سر کوچمون منتظرم بودن برسم ماهانی از بیرون و بازی، خودشو بهم رسوند و کلی لجبازی و اصرار کرد که با من بیاد و چون قرار بود کسی بخاطر رعایت حال زائو بچه نبره و کلی ام طول میکشید که آمادش کنم و لباسشو عوض کنم ناراحت،من و باباییشم قبول نکردیم وحالا من کوتاه اومده بودم و لباس پوشونده بودم ولی بابایی بخاطر تربیت و حرف گوش کنیش اجازه نداد و در حالی که ماهان گریه و بی تابی میکرد ازم خواست که برم و خودش ماهان رو آروم کنهقهر،منم کلی دمغ و ناراحت اصلا هیچی از مراسم نفهمیدم و با دلخوری صاحبخونه که کلی هم تدارک دیده بود ،زودی به خونه برگشتم .نگران.که ماهان خوابیده بود و چون از قبل برا عصر همون روزبه افتتاحیه یه فروشگاه با همکاری سایت مادر و کودک دعوت بودیم ،،همونجور تو خوا ب تو ماشین گذاشتیم ودم فروشگاه که کلی تزئین کرده و بادکنک زده بودن بیدارش کردیم که کلی ذوق زده شد..بغلهورا

اینم مسابقه مامانا و نقاشی مناز خود راضی

اونورم که مسابقه کودک و بابا برگزار میشد  که چون اینجا من و همسری یه کوچولو با هم کنتاکت داشتیم((در حد سر و دست شکوندن همدیگهکلافهاسترسنیشخند))از نقاشی ماهانی نتوستم عکس بگیرم...اینارم از تو سایت برداشتمزبانخجالت

           

اینجام ماهان بخاطر دعوای من و بابایی اخم کرده از اون طرفم خانم  گریمور فانتزی چهره سرش شلوغ بود و ادای چهره نگاری رو درمییاورد ماهان دمغ و ناراضی از آرایش صورتش شده بودماچ

 اینم صفا و سیتی شنبه پدر و پسر و چزوندن ماددددددددددددددددددر،،ایییییییییییییییییییییییییییش خودم فرداش رفتم استخر حسابی خوشبحالم شدقهرقهرسبز..تازشم من با کارت ویژه کارمندی رفتم،،بعضیها حسابی تو خرج افتاده بودن...زبان


ماهان جونم الهی دورت بگردم که  با مهربونی و زرنگ بازیات و مخصوصا دیروز با لقمه بردنات از سر سفره برا بابایی و تصور بابایی که اون لقمه ها رو من براش میفرستم باعث منت کشی بابایی از نوع بسیار شدید نیشخند و آشتیمون شدی.. (دریا خانوم  زیاد ه خودت زحمت نده علت قهر و منت کشی همسری تو کامنتهای پست قبلی و شعر و ور خوندنم همین بود..نیشخندزبان

تویی درد من و درمانم از تو / سرآغازم ز تو ، پایانم از تو
چنین که می دوی در رگ رگ من / جدا کی می کند هجرانم از تو ؟....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (63)

حباب
7 شهریور 92 10:57
خصوصی


مرسی گلم دریافت کردم ...دوست دارم یه عااااااااااااااالمه...
مامان عرفان
7 شهریور 92 12:10
دروغ نگو خودت از ماهان خواستي لقمه ها را برا باباش ببره . حالا ديدي خيلي ضايع شدي مي خواهي خودت را تبرعه كني .


ویششششششششششششششششششششششششششش،،چرا من به این خوبی،هنرمندی،،شاعر،،نقاش،،داستان نویس،،وب نویس،آشپز ماهر،کد بانوی بیست،برم منت کشی... تازشم سایزمم از 38 هم پایین اومده جدیددددددددددددددددددددددددددااااااااا...منوچهری عزیزم شما به خودت نگیری هااااااا این یه کل کل دوستانست
مامان عرفان
7 شهریور 92 12:11
به به خاله جون ماهاني . چه شيرجه اي زدي . آفرين


خاله این عکس برا پز به مامانم بوده بابامم کلی عکس ازم گرفته بود که مامانو حرصش بدیم که رفتیم خوشگذرونی
مامان عرفان
7 شهریور 92 12:13
اون حرفي كه راجع به منت كشي ، بهت صبح گفتم و تو سالن من را زدي را بازم تكرار ميكنم .

الان که اومدم حسابتو رسیدم کیفور میشی صب کن
مامان عرفان
7 شهریور 92 12:15
اين نقاشي را تو كشيدي يا توماس ؟؟؟؟؟؟


یعنی معلوم نیست که کار کدوم هنرمنده ،خخخخخخخخخخخخخخخ معلومه که کار منه توماس کیه اون به گرد پامم نمیرسه
مامان عرفان
7 شهریور 92 12:16
با اين نقاشي كه كشيدي آبروم رفت خجالت مي كشم ديگه بگم با تو همكارم .




آره من تله پاتی از همینجا حسادتو تو چشمات میبینم که تو دریای نقاشی من موج میزنه.. و میخواد سوار کشتیم بشه


مامان عرفان
7 شهریور 92 12:45
آمده بودي منو بزني . قيافه ات يادم ميفته كه مثل موش زير ميز قايم شده بودي و پناه گرفته بودي خنده ام ميگيره . هاهاهاهااااااااااااااااااااا
قلبت داشت از جاش كنده ميشد . تا تو باشي ديگه من را نزني .

آره خدایی چقدم من میترسم ،،دورزار بده آش به همین خیال باش...رفته بودم زیر میز سیم نتت رو بکنم ...هر هر هر جواب ها ها هات
شیدا مامان الینا
7 شهریور 92 14:16
وای چه شیرجه ای می زنه این ماهانی جون از عکسات معلومه خیلی داری کیف میکنی
خاله جونم میدونستی اخمتم قشنگه



بله خاله جون مخصوصا که این عکسام برا پز به مامانی بود...مرسی خاله جونم نگاتون قشنگه.
مامان مبينا
7 شهریور 92 15:03
سلام ماماني من اينترنتم خراب بود الان دوتا پستو با هم خوندم


سلام عزیز دلم،،خوشحالم نتت برقرار شده..دست و دهنتم درد نکنه که دوتا پست رو یه جا خوندی
مامان مبينا
7 شهریور 92 15:06
ماماني تو كفم اساسيييييييي

عزييييييييييزم فقط ناراحتم برا حافظو سعدي كه با ورود تو به عرصه ي شعر و شاعري بازار اونا كساد شد!!!!!!!!!!




آره خووووووووووووووو ما اینیم دیگه..از قدیم مدیم گفتن دست بالای دست بسیاااااااااااااااار است....


مامان مبينا
7 شهریور 92 15:07
ماشالا به ماهان كه از همين الان يه پا شوراي حل اختلافه

خاله من ذاتا قاضی بدنیا اومدم از دست این مامان بابای بچه ننه
مامان مبينا
7 شهریور 92 15:12
آيسان جون خودمونيم غريبه كه نيست كه حالا رايگانم كه بري استخر بازم جبران ضد حاله و ضايع شدن كه برنو نبرنو........نيست

آره والله...چقدم چزوندنم

بی هنر
7 شهریور 92 17:10
ننه ماهان اون صاایران بون........
صاایران، هر روز بهتر از دیروز!!! دین دینگ


اوااااااااااااااااا..مرگ من پ چرا همش فک میکنم امرسااااااااااااااان بود..باشه بخاطر تو میرم اصلاح میکنم...
بی هنر
7 شهریور 92 17:11
شلوغ کاری رو ماهانی انجام میده اما صدای مامانی در میاد اونم دانگ و دادانگ هه ههههههخخخخخخ


نه که من مامانم و از نوع بسسسسسسسسسسسسیار بسییییییییییییییییییار مهربون..برا اینه...




بی هنر
7 شهریور 92 17:17
خوناشام بچه رو دق دادی کافی نبود!!!! حالا چرا گیر دادی به بابای بچه....نزن......نزن د لامذهب نزن.......... نالوتی میخواد انگاری نسلشون رو منقرض کنه. آخه چرا در انظار عمومی و عمودی!


آقایون ،خانوما،،کنار کنار..امروز باید تکلیف مشخص شه دیگه...این ک نشد زندگی من چقد به ساز آقا برقصم،از کله صبح تا بوق سگ خون میرم سر کار برا این مرد و بچه اینم روزگار ما...اون کمربند من کجاس؟؟؟؟؟؟
بی هنر
7 شهریور 92 17:20
ماهان جان از اونجایی که بنده یه مدت پزشکی میخوندم دارم بهت نصیحتت میکنم::::::::: وقتی کسی ناراحتت می کنه ۴۲ تا ماهیچه استفاده میشه تا اخم کنی! اما فقط ۴ تا ماهیچه لازمه که دستت رو دراز کنی و بزنی پس کلش!

>باشه بی هنری من الان هر هشت تا ماهیچیمو آماده کردم که فکتو بیارم پایین...((آیسانی))


مرسی بی هنر بازم از اینا یادم بده((ماهانی))







بی هنر
7 شهریور 92 17:26
عــــاشـــق تریـــــن مــــــــرد..... " آدم " بـــ ـود
که بهشت را به لبـــــخنــــــد حـــــوا فروخــت ... !!!


بابا ماهانی چرا تو جمع مامان ماهانی رو میزنی آخه!!!
( اونقد میگم تا بشه اونچیز نباس بشه)


هر هر هر بی هنرجان،، جای کلمه مامان و با بابا اشتب نوشتی که
بی هنر
7 شهریور 92 17:30
اگه راست میگی عکسای استخر خودتو بذار تا اونام چزیده بشن...... ههههه خخخخ)

اییییییییییییییییییییییش من این تیکه آخرشو که مغایرت با قانون وبود حذفش کردم فقط
نه که برا خانوما نمیزارن دوربین ببرن تو برا این نمیزارم فققققققققققققققققققققققققققط

بی هنر
7 شهریور 92 17:32
خدااااااا چقد دلم میخواد تو عکس اولی استخر جای یه کوسه دهنمو باز کنم تا بخورم این قند ونبات رو
دوست من،ماهان. ایشاالله همیشه به تفریح و شادی، بدون مامان

ویییییییییییییییی نه بیهنری من هنوز جوجه ام برو مامان بابامو بخور که کلی هم گوشت موشت دارن
بی هنر
7 شهریور 92 17:36
مردم چه کارتا که ندارن!!!!! ماهان جان یه ماموریت سری دارم براتون به کمک بابایی!!!!! ربایش و چسبانش کارت استخر مادر جان در کنار گوشی البت در حال زنگ خوردن، به همون مدت که با دعواشون چشای نازتو ابری و بارونی کردن!


ب.....ی........ه....ن..........ر...ی............خیلی نااااااااااااااااااااااااامردی
بی هنر
7 شهریور 92 17:38
اگه نگم میمیرم.....یهنی باور کن میمیرم آ !!!!!
ازین راه دور احساس کردم مامان ماهانی دعا کرد:که کاش بی هنر جون کوسه واقعی بودی اما جای ماهان، بابای فرد مذکور از رو سکوی پرش شیرجه میزد.تا......


تو چقد تو دل برو هستی بی هنرماصلا آخر هنرمندی و هنر وری هااااااااااااااا
بی هنر
7 شهریور 92 17:41
بابا عشق و عاشقیتون تو حلقم!!!!
اصلا قهر و منت کشیتون تو حلقم!!!
ماهانی جون علاوه بر خوشگیات.... ایول بابا،هوشت تو حلقم!!!!


اونوقت یهو همه تو حلقت گیر نکنه به رحمت ایزدی پیوندتون مبارک شه...
بی هنر
7 شهریور 92 17:54
بابایی میدونست شما اینقد سخاوتمند نیستین که لقمه بپیچین براشون......... بمیرم برا مردا که چه زجری میکشن تو اون لحظه هایی که خودشونو گول میزنن تا راه منت کشی هموار تر بشه براشون......


منم برا اون لحظه اول خودونکوشی کنم بعد بمیرم شیطان]شیطان]
بی هنر
7 شهریور 92 17:55
در عشق مثل خورشید باش ، در مهربانی مثل باران و در صداقت مثل چشمه . . . . . . .
اخم نکن کوچولو.... مامان بابا دارن یخوده نمک به این زندگی زیباشون اضافه میکنن
آخه یخوده قهر نمک زندگیه!


بی هنری این مامان بابا اینجوری پیش برن که شور و شورباش میکنن زندگی رو اونوقت من کجای معرکه خودمو جا کنم
بی هنر
7 شهریور 92 17:57
مامان ماهان که اصصصصصلا منتظر منت کشی نبودن!!! اصصصصصصصصصصصلا
خدا میدونه چی چی نذر کردی


شیطون تو از کجا میدونی،ناقلا نکنه تو هم شیطان]شیطان]
مامان ثنا
7 شهریور 92 19:51
سلام دوستم. کلی برات نوشتم. دست رفت روی از نو. الان دیگه وقت نمی کنم بنویسم.
مرسی که بهمون سر زدی.


سلام عزیزم ،باشه ایشالله این دفعه که اومدی برا جبران کنی
بي هنر
7 شهریور 92 20:47
بازم خدارو شكر كه مامان عرفان هستن تا بعضيا راست ودروغ برا مخاطبين نبافن!!!
مامان ماهان يه دوست بيست ديگه عين مامان عرفان داشته باشين ديگه نياز به هيييييج دشمني نداري!!! آره جونم!


آره بی هنری این نگاری نشسته ور دلم یه تکونم که میخورم موچمو میگیره چه برسه به مخلفات،،اوخی من بیچاره ه ه ه ه .....
بي هنر
7 شهریور 92 21:03
خطر خطر خطر توجه توجه مامان ماهان حواست كجاست خانووووووووم اينكه اسمش عشق74 هست رو ديدي تا حالا! اين يه سايت غير اخلاقيه كه بعد چند ثانيه مشخص ميشه!!! اينو سرعا به مدير سايت گزارش كنين چون احتمالا هك شده باشه و يا......

ای خدای من اینا که بچه خوبی بودن که..همشم داغون پاغون...فقطم شعر و شور میگنالان سریع حذفش میکنم مرسی از اخطارت..


باباماهان
8 شهریور 92 10:21
عزیزم همو ن طوره که شما میگین


ای جووووووووووووووووووووووووووونم
مامان عبدالرحمن واویس
8 شهریور 92 16:17
هههههههههههه
خوبه یه میانجیگر خوبی وسطتون هست ایسانی وگرنه مجبربودی خودت بری منت کشی

خدا این میانجگرمونو حفظ کنه ،،لابد دیگه

مامان عرفان
9 شهریور 92 9:35
خوب كه چه عرض كنم ؟ هنرمند كه نقاشي ات آبروم را برد . شاعر كه شعر ناقص بود و در مورد زبان چيزي ننوشته بودي . داستان كه من تا حالا نديدم بنويسي . وب هم كه بلد نيستي بنويسي . سايزت هم اخيرا 40 به نظر مياد .
برو منت كشي كن . با اين همه ايراد كه تو داري . همسر خوبي داري كه تو را نگه داشته . هاهاهاهاااااا


همه این تعریفات تو حلقم که جا نمیشن تو نای و نایژمم مد نظر بگیر
مامان سونیا
9 شهریور 92 10:14
به به سلام به خانم شاعر نقاش قهرو حال احوال ایسان جون ماهان جونی چطوره؟

سلام عزیز دلم ،فداتم ما خوبیم دعا میکنیم شما و دخملی هم خوب خوب باشین و مث همیشه پر انژی ماچ]




مامان سونیا
9 شهریور 92 10:15
ای جانم به این گل پسر نه به اون که از خونه بابا بیرونت میکنه نه به اینکه میاد و میانجیگری میکنی تا با هم آشتی کنید

خاله باید زندگی یه جوری بگذره دیگه
مامان سونیا
9 شهریور 92 10:16
ایول به این ماهی کوچولو با اون شیرجه قشنگش


مرررررررررررررررررررررررسی عزیز دلم
مامان سونیا
9 شهریور 92 10:18
ببینم ادرس این سایت مادر و کودک رو به ماهم بدید شاید ما رو هم به یه افتتاحیه دعوت کنند
والا مردم چه باکلاسن چه پز و افاده ای میان که سایت دعوتشون کرده به افتتاحیه


نه دیگه ،،اومدی که نسازیاااااااااااااا ،،اونوقت میشه ماجرای دست بالای دست و این حرفهاااااااا
مامان سونیا
9 شهریور 92 10:19
قدم نی نی نو رسیده مبارک حالا اسم این نی نی خوشگله چی شد ؟

ای نمیری دخترررررررررررررررررررررررررر ..دو ساعت فک میکنم کدوم نی نی
مامان سونیا
9 شهریور 92 10:21
ببینم بابایی واقعا همچین تصوری داشته یا این فکر شما از تصور بابایی بود ایسان جون

نه بابا من که منم و تو ذهن و روح و جان همسری گفتم

مامان سونیا
9 شهریور 92 11:28
ای جان انشالله این سایه هر روز شما رو دعوت کنه تا مار هم ببرید


ایشالله دوست جونیم
مامان سونیا
9 شهریور 92 11:54
بله من همینجوری که نمیگم بلدم بلدم بیا و دختر تربیت کردن من رو ببین چه حجب و حیا داره و خانمه

خوب خانوم بلدم بلدم،،حالا دیدیم و گیرم پسندیدیم ،،جهازش جوره جوره،،همش تک مارکه...چیزی کم و کسر نداره...
مامان سونیا
9 شهریور 92 11:56
ای به چشم حرف

ایسان جون رو که نمیشه زیمن انداخت گلم شما چرا یه آبجی نمیاری برای ماهان خان فکر نمیکنی دیگه وقتشه

ای خواهر کجای کاری،ماهانم نی نی میخواد اما نه دختر ،میگه اگه دختر بیاری چشاشو درمیارم،،ایشون خان پسر میخوان که سه نفر باشن منم مگه عقلمو از دست دادم

مامان سونیا
9 شهریور 92 13:43
ای بابا حالا تا چند وقت دیگه که همه وقتها رزرو شدن نمیتونم بهتون وقت بدم بیاید برای مذاکره حالا حالا ها وقت ندارم بزار فکر کنم ببینم برای کی وقت ازاد پیدا میکنم بهتون وقت بدم تشریف بیارید تا ببینیم ابمون توی یه جوی میره یا نمیره

واه واه واه افاده ها طبق طبقگل پسرمون به این خوبی و مامانیخوش تیپ،؛خوش قد و بلا،،مامانشم که من باشم بییییییییییییییییییییییییییییییست بیستم
مامان سونیا
9 شهریور 92 13:46
ببین داری تفره میری میخوای از زیر کار دربری بهانه الکی جور میکنی حالا شما زحمت بکش بیار تا ببینیم چشماش رو در میاره یانه خدا رو چه دیدی یهو دیدی اوضاع فرق کرد

نه بابا این پدر و پسر کلا از زن جماعت بی زارن الکی نباید ریسک کنم،،نمیبینی همش در حال چاه کنی برا من مادر مرده هستن
مامان ثنا
9 شهریور 92 16:01
سلام آیسان جون. خوبی؟ میگم این اسلایدر تصاویر رو چطور آوردی بالای صفحه. من هر کار میکنم میفته پایین تو امکانات؟ممنون میشم زودی بجوابی




حمیییییییییییییییییییییید؟؟؟

نه شرمنده بارانیاااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟


قطره
9 شهریور 92 16:57
قربون این ماهی کوچولو
آیسان جووون واسه خوندن پستات برمیگردم...
شرمنده عزیزم


سلام گلم همین که اومدی و از نگرونی در اومدیم یه دنیاست...
مامان کیاراد(آرزو)
9 شهریور 92 17:13
الهی بمیرم واسش چرا نبردینش مامانی گناه داشت آخههمش تقصیر باباهاساییییشششششششش


منم برا همین باهاش قهربودم ،من کوتاه اومده بودم این اشکشو درآورد و لجبازی که نباید برهواقعا که ایییییییییییییییییییییییش
مامان کیاراد(آرزو)
9 شهریور 92 17:15
الهی قربون اخمت بشم چه اخم بهت میاد هانقاشی رو صورتتم قشنگ بود


مرسی خاله مهربوووووووووووووووونم،،چشاتون قشنگن
مامان کیاراد(آرزو)
9 شهریور 92 17:18
مامانی باز که با همسری دعوات شد؟؟بس که بلاهستن این مردابه قول یکی از آشناهامون میگفت کاش یه چاه بزرگ بکنند،همه ی مردارو بندازن توشو آتششون بزنند

آره والله آی خدا چی میشد الان هیتلر زنده بوووووووووووووود..خود ناکسش حسابی کار بلد بوداااااااااااااا

مامان کیاراد(آرزو)
9 شهریور 92 17:20
مامانی بی معرفت شدی سر نمیزنیآپمممم رمزپست جدیدم ....


سلام خانومی حق با شماست...این تیکه آخرکامنتو حذف کردم با جازه که بی هنر نبینه چقد بهش فحش و ناسزا گفتی




مامان مهرزاد جان
9 شهریور 92 19:25
این همه پست های قشنگ قشنگ، این همه کامنت های قشنگ، این همه خوشگذرونی های قشنگ، ان شاله که زندگیتونم همیشه قشنگ باشه


یادت رفته بگی اینهمه دوستای خوب و قشنگ...مرسی گلم زندگی شمام به شادی و خوشی
مامان سونیا
10 شهریور 92 11:48
ای به قربون گل پسر قند و نبات



تقدیم به مامانی مهربون و گل پسر >



*.¸ .*´
¸.•´¸. •*¨) ¸ .•*¨)
(* . * .. ** .. * . * . * .
.`•.¸(¨`•.*.¸ .*´•´¨) * . * . * . * ...*.
>*0..0*0..0*0..0* ILOveyou ¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)
*0..0*0..0*0..0*0..ILOveyou ¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)
>*0..0*0..*0..0*0..0*ILOveyou ¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)

*0..0*0..0*0..0*0..0*ILOveyou ¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)
>
*0..0*0..0*0..0*0..0*ILOveyou ¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)
>*0..0*0..0*0..0*0..0*ILOveyou ¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)
>*0..0*0..0*0..0*0..0 ILOveyou ¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)
*0..0*0..0*0..0*0.. ILOveyou ¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)
>*0..0*0..0*0..0*0. ILOveyou¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)
>*0..0*0..0*0..0* ILOveyou ¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)
*0..0*0..0*0.. ILOveyou ¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)
>*0..0*0..0* ILOveyou ¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)
>*0..0*0.. ILOveyou¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)
>*0..0* ILOveyou¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)
>*0.. ILOveyou¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)
*0. ILOveyou¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)
>ILOveyou ¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)

ILOve¸. *. •*¨) ¸ .•*¨)*
>you. •*¨) ¸ .•*¨)
>¸.•´¸. •*¨) ¸ .•*¨)
(* . * .. ** .. * . *



___████__████_███
__███____████__███
__███_███___██__██
__███__███████___███
___███_████████_████
███_██_███████__████
███_____████__████
>__██████_____█████
______████ _██
______________██
_______________█
_████_________█
__█████_______█
___████________█
____█████______█
_________█______█
_____███_█_█__█
____█████__█_█
___██████___█_____█████
<____████____█___███_█████
_____██____█__██____██████
_____█___█_██_______████
_________███__________██
_________██____________█
_________█
>________█
________█


فدا مداتم یه عالمه عززززززززززززززززززیز





لیلا مامان پرنیا
10 شهریور 92 11:54
سلام به روی ماه آیسان جون وماهان جونم که انقدر مثل مامانش مهربونه

دوستم چرا خودت رو ناراحت کردی آدم خیلی وقت ها باید بدون بچه ها حال کنه حالا نیومد که نیومد بعدها انقدر میخواد تنهایی حال کنه که عوضش در میاد

قربون ماهانی برم که سبب خیر شد تا تو همسری آشتی کنیدامیدوارم همیشه شادو سلامت باشید

.والله این پسمل من دست شیطون و جن رو یه جا بسته

مامان فاطمه
10 شهریور 92 12:05
سلام آیسان جون و ماهان نازنینم خوب و خوشید،،فدای اون شناگر کوشولوی نازم بشم که همش دل میبره


مرسی عزیز دلم ،شما خیلی خیلللللللللللللللی لطف دارین
بي هنر
10 شهریور 92 12:43
سلام آيسان خانم، تو يكي از كامنتهاتون كه با مامان كياراد رد و بدل كردين.... نوشته بودين كه فحش و ناسزا به بي هنر داده!!!!! چرا آخه مگه بي هنر چكار كرده آخه؟ دل به آرزو موندم كه .............. اول تفهيم جرائم كنن!!! يكي بمن بگه به كدامين گناه مجرمم؟؟؟؟؟

بی هنری یه ذره از نظرتو حذف کردم ،علتشم یه جا خصوصی گیر بیار بهت میگم که همونم جوابیه فحش و ناسزا برا توئه..راستی ایملام بهت رسید...
بي هنر
10 شهریور 92 12:46
ماهان دستم به دامنت دامن كه نداري پسر.... پ دستم به همون مايو ي سرخت يكمي شنا هم ياد ما بده، ديشب رفتم شيرجه بزنم پام ليز خورد عين مرغابي شاتالاپ افتادم وسط آب و نصف آب استخر رو نوش نموديم



من دامن ندارم دامن شما رو میگیرم که لیز نخورم... میگم یه ذره آب استخر برا مزاج و دل و قوه تون خوبه هاااااااااااااا بی هنررررررررررررررررری


بي هنر
10 شهریور 92 20:35
يه ذره!!!! وقت ورود به اسخر پول دادم........ وقت بيرون اومدنم هم طرف فيش آب رو برداشته ميگه نصفشو بايد بدي چون تو خوردي.
.
منم با تجربيات ديشب دستي به ديكشنري خصوصيم بردم و اينچونين واژه رو تغير دادم!

زينپس به جاي واژه ي بيگانه استخر بفرمايد::::::: استلخ

دیکشنری و واژه نامت تو حلقم ..نکنه ایمیلامم مث آب استخر قورت دادی ..اعترااااااااف کن
خدایی حال کردی آب استخر رو نوش جون نمودیااااااااااکلی ویتامین رفته تن و بدنت




بي هنر
10 شهریور 92 20:37
نه مادر.... ايميل نديدم من!!! چشمم به ايميل دونمون خشك شد

واااااااااااا من کلی ایمیل زدم برات کهکجا رفتن ایمیلام


ناهید مامان فاطمه گلی ومحمدرضا
11 شهریور 92 0:55
ساولآبازم سلام دومآ چاکریم دربست مخلصیم چون ما هم جزء دوستای .............شما هستیم دیگه بعد هم ای ولا تبریک عزیزم خدارا شکر که موفقیت شمارو شنیدیم امیدوارم همیشه خبر خوش بدید وما قند تو دلمون آب بشه

سلام و صدتا سلام به روی ماهت..ماهم فدا مداتیم،،دمت گرم گررررررررررررررررررم ،،ممنون از لطفت ایشالله به شادیها و موفقیتهای نازدونه هات
ناهید مامان فاطمه گلی ومحمدرضا
11 شهریور 92 0:57
فدای این دلینگ ودولونگش صا ایران

خدا نکنه خاله جونیم..

ناهید مامان فاطمه گلی ومحمدرضا
11 شهریور 92 1:02
خوب دیگه می رید دیدن واین جور جاها مجردی دیگه ماهان نازی عیب نداره خاله مامانت می خواد بگه شما دیگه مرد شدید باید توخونه باشیدودیگه هندونه کیلو ..........

عاخه خاله کی دیگه پیش بیاد که بابا و مامان دوتایی قهر کنن و زمین و زمان بر وفق مراد من بشه ..نه که اینجور مواقع دوتاشونم با من خیلی مهربون میشن که تنها نمونن
ناهید مامان فاطمه گلی ومحمدرضا
11 شهریور 92 1:04
آخرش باماهانی که بد نشد رفتین فروشگاه کلی حال کردید جای شکرش باقیست که بابا مامان باحالی دارید

کلا امکان داره که یه جا مامان حضور داشته باشه و خریدی انجام نشه..استغفرالله استغفرالله
ناهید مامان فاطمه گلی ومحمدرضا
11 شهریور 92 1:09
ماهانی عجب شیرجه ای زدیااا با اون جلیقه نجاتت منو یاد کوچکیام انداختی که میرفتیم رودخونه از بالای پل 4متری می پریدیم تو آب اصلآ هم نمی ترسیدیم با اینکه آب جریانش زیاد بود ولی الان می ترسم
خوب با بابایی حال کردیداااااااااااا

خاله شماهم خوب برا خودتون شیطون بودینا حالا دیگه برا فاطمه و محمد رضا جونم نمیتونین گیر بدین مث مامان من
قطره
13 شهریور 92 16:30
چرا عکس سر شکستت رو نمیزاری ببینیم




اییییییییییییییییییییییش تو زوق زن


بی هنر
13 شهریور 92 21:36
منتظرم ببینم چی میخواستین بهم بگین ...... روزی ده بار ایمیلهارو چک میکنم.

اونی که میخواستم بگم پریییییییییییییییییییییییییدودیگه هیچ جوره برنمیگرده بس که من باهوشمچشمتونم به ایملدونتون خشک نشه ،،ایملدونت تو حلقم ایمیلام نمیرسن..فک کنم کار کار انگلیسه نامرده ه ه ه