اول دبستان
دلم بهانه ای میخواهد برای ادامه زندگی … یه کسی مثل تو... که یادم بیاوری هنوز زنده ام ! ماهان عزیزم،دوستان مهربونم،سلام امروز میخوام به متن و خاطره کم بسنده کنم بخاطر شروع مهری که اکثر دوستانم میدونن این روزهایم به یه تلنگر بندم که بغضم بگیره واشکم دربیاد ..هر چند از چند روز پیش که تو وبم کم رنگ بودم برا همین بود و سعی کردم ناراحتی و غصمو برا شروع سال تحصیلی نور چشمم نگه ندارم و برا همین چند روز پیش به سر مزار عزیزانم رفتم و تو خلوت خودم غصه خوردم،اما با ماهان جونم برا خرید شروع دبستانش و دانشگاه خودم رفتیم،پارک رفتیم،رستوران رفتیم ،مسافرت مراغه و دیدن بابا بزرگ و عموها...
نویسنده :
مامانی نازگلا
10:40