کمربند طلاااااااااااایی
یکی بود یکی نبود ....مال قدیماست...
الان همه باشن " تو " نباشی هیچکس نیست...
به بـــــــــــه بـــــــــــــــــــــــه دوستااااان و ماهان عزیزززم..عرض سلام و کیونگ ره ..ooooooooooخخخخخخخخخخ سوات ندارین که اییشششش... براتون ترجمه میکنم(( ادای احترام))خدمت همه دوستان گل و گلابمون،فک کردین آیسانی یه پست جدی گذاشت،یعنی اینکه افسرده مفسرده شده و پیوندش به آثار باستانیاو پیری جوناااا مبارک....نه!!! ننه های وبلاگی و ماهان قهرمان خودمممممم..من همچنان به قوت خود باقیمممم با همون انرژی سابق و سایز 38 و اون 16سال سن قبل خودم تا چشم آمریکا و اسرائیل و جدیدا داعشیها درآد..
اول نوشت:
عاغا یه اعتراف:ماهانی اصلا کلاس کنگ فو نمیرفته و نمیره من تا الان تو همه پستهام و به همه گفتم پسرم کنگ فو کاره نگو کلاسشون تکواندو..نه که من اول ثبت نامش مد نظرم بود کلاس کنگ فو بزارمش بعدا شوشو تو یه عملیات انتحاری و بی خبری تو کلاس تکواندو ثبت نامش کرده بود منم که عغده ای کـــــــه نه.. حسااااسس..همش تو ذهن و زبونم میاد کنگ فو...حالاااااااا...
خلاصه این جوجه ناز ما دیروز ترم اولشو با موفقیت به پایان رسوند و کمربند زرد از دستان زرین و با سخاوت و صد البته توانمند استادکه جای بسی تشکر از تنبیه های استاد که معروف به دازالاخ ((مجبورم بازم ترجمه کنم ..اینجوریه که هر کی تو کار و تمرینش جدی نباشه و شیطنت کنه استاد ماهرانه دستاشو به صورت مشت و دو تا انگشت صبابه و میانیشو به صورت نیم بند به سر کارآموزا فرود میاره)) دریافت کرد..
استاااد مچکرییییییمممممممممممممم...
خلاصه در پوست و موی خودو حتی نیزدر پوست و موی دیگراان هم نمی گنجیدیم و نخواهیم گنجید،گنجید نی نخواهد بودددد. تا جایی که تو بوق و کرنا به همه اطلاع رسانی کردیم و چند روزیست که شب و رووووز به نوبت این کمربند زرده رو به دور کمر از نوع نحیف خودمون میپیچیم و برا ضرب شصت نشون دادن به دوست و دشمن میکنیم تو چشم و چالشون...دیروزم ماهانی تو کوچه با یه بچه ای سر کارت بازی دعواش شده بود دیدم بدو بدو اومد تو خونه منم سر نماز بودم ،نفس نفس زنون و با عصبانیت داد کشید..اون کمربند زرد من با شمشیرم کجااست؟؟؟
من..اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيـــــــــــمَ
ماهانی:تو کیفمو دیدم نبود
من:صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِــــــــــمْ
ماهانی:ماماننننن اینقده حرصم نده تا تلافیم نکنم که دست بردار نیستم بگو کجاس..قول میدم فقط بترسونمش
من:الله اکبررررررررررر..
مرسی مامان پیداش کردم ..دیگم نزارش تو کشو چروک میشه
فک کنم سر نماز بودم که مامان گودزیلای اون بچه دراکولا تو خونه نبود وگرنه معلوم نبود الان کدوم بازداشتگاه داشتم چوب خط برا خودم میکشیدم..
آخر نوشت: دوستان..دوستاااااااااان
من یه زبلی کردم کلاس تکواندو خودمو کنسلش کردم چون با کلاس دیگم کنتاکت داشت..آمااااااااااا سر کلاس ماهان که میشینم شیش دونگ هواسم به استاد و تمریناش هستش و یه چیزاییم یادیدم ،خونه اومدنیم با ماهان تمرین میکنیم..حالا هر کی خواست یه شماره حساب میدم شهریه رو کامل به حسابم واریز کنه منم میام همینجا بشش آموزش میدم..چطوره عایااااااااااااااا؟؟؟
برا شروع هم یه چند تا کلمه و اصطلاح یاد گرفتم هم برا خودم و ماهان هم برا شما میزارم یاد بگیرین جلسه بعدی امتحانه،هر کیم بلد نباشه یه دازالاخ از همینجا بهش میفرستم لطفا به محض دریافت،خودش بزنه به سر مبارکش و اطلاع بده دلمون خنک شه..
آپ جوموک: جلوی مشت اُلیو: از پایین به بالا دولیو: چرخش
پاکات: از داخل به خارج چاریوت: خبردار ایستادن چونبی: آماده باش آپ چوک: زیر پنجه پا پاکات پالموک: خارج ساعد
بریم سراغ عکسها:
اینجا استاد از ماهان میپرسید ماهانی الان چه حسی داری کمربند زرد گرفتی؟؟
ماهانم که احساساتش تو حلق و لوزالمعده من برا جایزش گیر بود همش رخ بی جمال منو پیاده روی میکرد..
قربونت برم ماهانی که داشتی شیرینی پخش میکردی به همه میگفتی فقط یه دونه...هوش و نبوغت که جای بحث نداره ..سخاوتتم به خودم رفته ننه..
اینم پارک و حسابی خوشگذرونی به حساب خاله باتی جونی بمناسبت کمربند زرد شما
یه ماشین شاسی بلندم کادو من به شما...ههههههههه حالا این دفعم فلزیه دفعه بعدی راست راسکیشو برات میخرم..و یه بسته کارت به درخواست خودت
اینم هدیه بابایی به نام شما و به کام خودمون..دیگه هر روز هر روز جیک جیکمون به پا خواهد بود با این هدیه..
اینم عکسهای تفریح روز بعدی بازم هدیه...کلا هر روز هدیه داریماستاد نخواستیم کمر ممرررر...
انگار که خدا در وجود بعضی ها آرامش بخش تزریق کرده باشد... عجیب نیست ک وقتی هستی آرامم.... تو از همان آدم هایی با یک نوع مسکن قوی در حرف هایت که آرام میکند تمام درد هایم را!!! همیشه اینقدر مطلوب برایم بماااااااااان...