ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

سینه خیز شدن آیهان

عشق یعنی سر بوسیدن لعل و لب تو           بین خورشید و گل و آینه دعوا بشود عشق یعنی تو بخندی و از آن لبخندت          غصه از حسرت لبخند تو رسوا بشود... گل پسرای نازنینم سلاااااااام ،هر وقتتون بخیر و شادی عزیزان دلم ،قربون دو جفت چشای خوشگل سیاهتون بشششششم ممممممن چه حس خوبیه که آدم بشینه برا بچش خاطره بنویسه،به حق علی مرتضی شمام قاطی همه بچه های دنیا سالم و سلامت و شاد بزرگ بشین الهههی عرضم به خدمت که ماهان عزیز دلم مشغول درس و مدرسه است،هرزگاهیم میاد آیهانو محکم بوس که... نه ،،مااااااااچ یعنی ماچاااااا،از نوع محکم و آبداراش...
24 آذر 1395

اولین مرواریدو سرپا شدن آیهانم

  الهی غصه تو قلبت بمیره..                تنت سالم دلت هرگز نگیره الهی درد و غم از تو جدا شه         الهی صاحب قلبت خدا شه سلااااااام به فرشته های کوچولوم،الهی مامان دورتون بگرده قناریای من پنج شنبه 11 آذر طبق معمول پنج شنبه های گذشته بابایی ماهان رو به استخر برد و من و آیهانو خونه سیما جون ،ساعت 11 من و دایی ابولفظل رفتیم ماهانو از استخر بیاریم اومدم دیدم همه موهای سیما سیخ سیخی شده و خودشم انگار از کت و کول افتاده بس که جوجه کوچولوم اذیتش کرده بود سیما تا منو دید گفت خدا خیرت بده آجی این تو این بچت چقد بیقراره این بچه،...
15 آذر 1395

تولد ماهان جونم

"دل" به "دلدار"                           "سپردن" کار هر "دلدار" نیست..!!!! "من" به "تو"                                                                       "ج...
15 آذر 1395

رونمایی از آیهان خوشگلم

سلام جوجه کوچولوی مامانی الهی دورت بگردم امروز دومین روز مهد ت از لحاظ تمام تایم کاری من هس و حسابی دلم برات تنگیده ..تقریبا از یه ماهه پیش  روزی یک ساعت ،دو ساعت گذاشتمت مهد که عادت کنی اما انگاری هنوز عادت نکردی دردت به جونم امروزم سرم شلوغه اما چندتا از عکسای خوشگلتو میزارم  بعدا هر روز اگه خدا بخواد آبدیت میکنم فدات شم     ای به قربوووووووووووووووونت عزیز دلم   ...
3 آذر 1395

تولد 9 سالگی ماهان جان

نگاهت را قاب می گیرم. در پس آن لبخند. که به من. شور و نشاط زندگی می بخشد. امروز روز توست… تولــ ــ ـ ـــدت مبارک... سلااااااااااام عزیز دل مامانیا،جوجه طلاییا،عشقولیااااااااا.. صبح قشنگ و پاییزی  سوم آذر 95 بخیر،تولد نازدونم،ماهان خوشگلم مبارککککککککککک امروز دومین روز کاری  مامانی بعد 9 ماه مرخصی زایمانه((خسته نباشم واقعا چه حالی داد این چند مدته تا لنگ لنگ ظهر خوابیدن و بعدش بازار گردی خدا از این خوشگل بچه ها زیاد بده مام همش بریم صفا سیتی،ددر دودور ))فداش بشم آیهان خوشگلم چه دلبرکی شده جوجم اگه میدونستم اینجوریه زودتر میاوردمش ماهان قند و نباتمم امروز 9 سالش تموم میش...
3 آذر 1395

تولد هشت سالگی ماهان جون

عشوه هایت مست مستم میکند.خنده هایت بت پرستم میکند حرفهایت بوی باران میدهد،آرزوهای مرا جان میدهد چشم هایت لبریز از شراب،میبرد از دل قرار و صبر و تاب برق چشمت شعله فانوس عشق،آه تو طوفان اقیانوس عشق باتو هر شب غرق رویا میشوم،همچو قطره محو دریا میشوم در نگاهت حرف های صد کتاب،شوق وصلت میبرد از دیده خواب سلام به همه دوستای نازنینم و سلام عزیز دل مامان،قربون چشمای خوشگلت بشم که داری کم کم بزرگ میشی،سه شنبه به لطف خدا   شمع هشت سالگیت رو فوت کردی و یه سال دیگه بزرگ و آقا شدی چه احساس قشنگی دارم که کنارم هستی  و برات چهارتا چهارتا تولد میگیرم  با کیک ها و کادوها و مهمونای متفاوت وااااااا...
7 آذر 1394

جواب سونو و این مدتمون..

تاری از موی سرت کم بشود میمیرم    اه گیسوی تو در هم بشود می میرم قلب من از تپش قلب تو جان میگیرد     آه قلب تو پر از غم بشود،،می میرم من که از عالم و آدم به نگاه تو خوشم   سهم چشمان تو ماتم بشود ،میمیرم مثل آن شعله که از بارش باران مرده است اشک چشم تو دمادم بشود میمیرم وقت بیماری و بی تابی من دست کسی،...                                     جای دستان تو مرهم بشود،.... میمیرم ...
1 مهر 1394

نی نی خوش قدم من

سیب نازی  هستی آویزان از شاخه‌ای در آسمان باور کن عابد نیستم عاشقی ناگزیرم که چنین دست‌هایم را به چیدن تو بلند کرده‌ام ... سلااااااااااااااااام سلاااااااااااام دوستای خوب و با حالم و دو تا جوجه ناناش خودم ماهانی و اونیکی جوجه که هنوز تو کف دخمل یا پسمل بودنش موندیم اما دعا دعا میکنیم یه جوجه پر طلایی ناناش دخمل باشه که به قول ماهان جون تو عروسی داداشش هی برقصه خب دیگه بلاخره  مام نازمونو کم کردیم و دلمونو بزرگ برا اومدن یه نازدونه دیگه الهی که قربونش بشم از همین الان اینجوری اذیتم میکنه فسقلی راستش بعد اون روزی که بر...
12 مرداد 1394

....

تاریک کوچه‌های مرا آفتاب کن  با داغ‌های تازه، دلم را مجاب کن  ابری غریب در دل من رخنه کرده است  بر من بتاب، چشم مرا غرق آب کن .. امروز 25 /تیر ماه نودو چهار هستش..یه روز متفاوت برای من...یه روز که اولین حس یه تجربه از گذشته شیرین رو دارم اما الان حال و هوای ترش و شیرینی و ملسیش را حس نمیکنم...حس نمیکنم چون حسابی درگیرم،حسابی آشفته ام،حسابی تو دلم آشوب بپاست...چقد صدای نجوای قران امروز صبح اداره با اشکهای درونیم آهنگ زیبایی درست کرده،،چقد حال امروزم عجیبه،چقد دوست دارم امروز های  های گریه کنم...مامان جان به خدا جات خیلی خالیه..الان لازمت دارم بی انصاف........ چند روزه یه احساس و یه حالتها...
25 تير 1394