تولد ماهان جونم
"دل"به "دلدار"
"سپردن"کار هر"دلدار"نیست..!!!!
"من"به "تو"
"جان "میسپارم
"دل"کـــــــــه "قابلدار"،،،نیست....
خوشگل پسر عزیزم،عزیزتر از روزهای گذشته،جانتر از جانم،نفس مامانی خوشحالم که یه سال دیگه به عمر قشنگت اضافه شد..فدای مهربونیات بشم که این روزا عصای دست مامانی شدی و تو نگهداری داداشی کمک میکنی،دنیا دنیاااااااااا عاشقتم نازنین پسرمچون تولدت 3 آذر مصادف شده بود با ایام صفر و تو هم روزها قبل گفته بودی میخوای تولد تمام عیار با کیک و کادو و مهمون زیاد و البتتتتتتته رقص و مقص و اینجور چیزا داشته باشی گفتم نگه دارم چند روز بعد که ماه صفر تموم شد برات جشن حسابی بگیرم،اما همون 3 آذر من داشتم داداشی رو میخوابوندم که مثلا بیام برات کیک میک خونگی درست کنم و یه جشن کوچولو بگیرم که نگو خودم خواب رفتم اساسیعصر با صدای زنگ تلفن خاله فاطی با دایی ابولفظل و بر و بچه ها بیدار شدم ، پشت تلفن تولد تولد تولدت مبارک ،بیا شمعها رو فوت کن میخوندن یهو بغضت گرفت وگفتی چه تولدی،چه شمعی الکی الکی اینکه مامان خوابیده اصلنم به خیالش نیست من تولدمه،خانم معلمم یه عالمه مشق داده،اونم شما شمع خیالی رو فوت میکنین، من همش فک میکردم امروز میخواین بیاین خونه ما با کیک و کادو سورپرایزم کنین،بعدشم تلفنو قطع کرد چن دیقه بعد فاطی بهم اس داد که یه جشن کوچولو غافلگیرانه تو خونه اونا برات بگیریم که دلخور نشی،نهایتا اون قسمت چربی سوزی و تخلیه انرژی و بزن و بکوبو حذف میکنیمخلاصه جوری که ماهان نفهمه برا چی ،رفتیم خونه خاله فاطی که هم خاله ها و دایی هها اونجا جمع بودن ،دمش گرم دستش بی درد آجی گلم خونه رو قشنگ تزئین کرده بود با شام و کیک و میوه و صد البته کادو..خودمونم شام و کیک گرفته بودیم و تو صندوق عقب جاساز کرده بودیم..خدا رو هزار بار شکر نازگلم کلی کیفید
قربونت بشم عسلم بازم مثل همیشه شرمنده عکسای بیشتر و قشنگتری ازت داشتم این پسر خاله سپهر ناقلا لیوان شیرشو خالی کرد رو گوشی من مموریم سوختاینارم با هزار بدبختی از گوشی این و اون کندم و گذاشتم واستاینم یه عدد نمونه بارز سپهر ناقلا که برا آیهان سرهم گرفته بودیم ،میگفت سرهم واس ماس و به آیهان نمیدادعکسای مارم سوزوند
اینم تفلد خودم که یک آبان بود و شوشو جونی و گل پسری برام اساسی تفلد گرفته بودنراضیم ازتون
ماهان عزیزم الهی صد ساله بشی نفس مامان تولدت مبااااارک