اولین دهه رمضان
امروز اولین دهه رمضان رو با خوبی و خوشی پشت سر گذاشتیم..حال و هوای رمضان امسال به برکت وجود ماهان نازم زیباتر بود..فدای اون چشمای خوشگلت بشم که همش میگی مامان منم امروز اونجورم(روزه ام)بعد همش اصرار میکنی که برات بستنی بخرم و میگی بستنی و کیک و آبمیوه و چیزای خوشمزه روزه بچه ها رو باطل نمی کنه...فدای اون دل مهربونت بشم که اصرار میکنی حالا که کسی ما رو نمیبینه یه چیزی بخورم که حالم بهتر شه و ضعف نکنم..این ده روز رمضان رو روتین کارمون تا ظهر من و بابایی تو اداره و شما مهد و ظهر که به خونه میرسیم بنابه درخواست شما آب بازی داریم تا عصر که برا وقت گذرونی تا دم دمای افطار به پارک میریم ،و به تو عزیز دلم که میگی ماه رمضون خیلی بهت چسبید که هر روز به پارک اونم پارکهای متفاوت رفتیم ...
پارک گلزار و مهمونمون سارینا جونی،،الهی فدای اخمت که سارینا اذیتت کرده...ای سارینای ناقلا
پارک حدیث ...
پارک اتوبان و مهمان ویژه ثنا خانوم
پارک اتوبان و مهمان ویژه ثنا خانوم
روز بعدش و دوباره پارک اتوبان ..
پارک گلها،،اینجام بخاطر نزدیکی به افطار و اینکه شما رو سوار زنبور طلانکرده بودم ،ازم قهر بودی
و بلاخره که به مراد دل رسیدی...
پارک شمیم و افطاری خاله باتو جون تو پارک که حسابی به همه خوش گذشت
بساط افطاری و البته پای ثابت جوجه ...
انرژی گرفتن به سبک مامانی برا افطار
ما سه نفر
شما و خان دایی و آقا دایی