ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

شیطنتهای ماهانی در اداره..

1392/5/1 12:56
594 بازدید
اشتراک گذاری

گاه می اندیشم...

چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم

همین مرا بس که کوچه ای باشد و باران

وخدایی که زلال تر از باران است

وتویی که نشان قدرت خدایی....

عزیز دلم دیشب و امروز صبح بد قلغتر از هر روز دیگه بودی،ناراحت،دیشب که تو خواب همش کابوس میدیدی و زار میزدیاسترس و من و بابایی تا صبح برات دعا خوندیم و آرومت کردیم و بالا سرت قران و نمک و نون گذاشتیم و التماس خدا کردیم که  به حرمت این برکات و قرآنش حالت بهتر بشه،،اوه صبح هم که با راننده اداره راهی مهدت کردم بیقرار بودی و همش نق میزدی و میخواستی پیشم بمونی،، اما من چون امروز کلی جلسه داشتم نمی تونستم تو رو پیش خودم نگه دارم،افسوسنیم ساعت بعد دیدم همراه راننده برگشتی و راننده گفت اصرار و خواهش کردی که پیشم برت گردونه و اون دلش نیومده به زور به مهد ببردتت کلافهاما زبلی کرده بودی و صبحونتو از مهد گرفته بودی چون الان بوفه ادارم بخاطر ماه رمضون بستس اونجوری تا ظهر باید گشنه و تشنه میموندیتعجبخلاصه  تا الانش که دارم این پست رو برات میذارم و به دست یکی از همکارام که تو ساختمون دیگه است سپردمت که تو سالن و وسط جلسه  چند دیقه پیش  که تموم شد  کلی بپر بپرکردی و دمار از روزگار همه اعضای جلسه در آوردی یه نفسی تازه کنم و انرژی بگیرم دوباره بیام سراغتنیشخند..این عکسارم  ازت امروز تو اداره گرفتم که اولش پسر خیلی خوب و آقا بودی و مثلا میخواستی خامم کنی که اجازه بدم تو اداره بمونی بعد که خام شدم هر چی بلد بودی سرم آوردی و حسابی عاصیم کردی گریهگریه

اینجا ازت خواستم عکس کابوستو که میترسونتت رو بکشی که با هم حسابشو برسیم  تو هم عکس مسواک و خمیردندون  رو که البته خیلیم دوستشون داری رو کشیدی با ضربات محکم مداد کشتیمشون که دیگه اذیتت نکننشیطانشیطان

اینم نقاشی کاج برا مامانیقلبماچ



دیگه صبر شما همین اندازست و همینجا لبریز شد..و ای به حالم شداسترس

کلافه

زبان

زبانزبانزبان

چشمچشم

اوهاوه

اینم الان منه

.

.

.

گریهکلافهعصبانیخمیازهاسترس



 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (52)

مامان مهنا
1 مرداد 92 17:59
ایول ماهانی مامانتو اذییت کن
اصن بپر رو این مامان


پ ن پ اذیت نمیکنه،از صبح اومده داره قولنجشو میشکنه
مامان مهنا
1 مرداد 92 18:00
من میدونم ک کابوسش تو بودی صورت تو رو مسواکش برای همین بچه ترسید


اه من که این همه مد سایز،سانتال مانتال،خوشتیپ عایا ترس دارم؟؟برا چی کومپوز در میکنی آدمو میزاری تو آمپاس....
مامان مهنا
1 مرداد 92 18:00
هیچی دیگه بچه باید بگرده دنبال ی مامان سانتال مانتال دیگه


خخخخخخخخخخخ بره بگرده لنگه من که پیدا نمیشه از من بدترم بود نوش جونش
مامان مهنا
1 مرداد 92 18:01
چقدر حال کردم بت هی ادا شکلک در میاورد


وای وای چقد پیش همکارام مخصوصا رئیس گلابیم آبرومو برد ..............
خاله آویسا
2 مرداد 92 4:10
سلام دوستای عزیزم.من تو جشنواره نی نی شکمو شرکت کردم. لطفا به من رای بدین
برای این کار عدد 527 رو به شماره 20008080200 اس ام اس کنید. من اولین باره که تو جشنواره نی نی وبلاگ شرکت کردم و خیلی دوست دارم برنده بشم و به کمک همتون نیاز دارم
همتون رو می بوسم
ان شاالله بعدا جبران کنیم
به ما هم سر بزنین خوشحال می شیم
http://avisa1389.niniweblog.com



چشم،،ایشالله بیاین عروسی ماهانی جبران بشه..
مامان سونیا
2 مرداد 92 10:33
عجب پس این گل پسر اومده بود اداره گذاشته بودت توی آمپـــــــــــــــــــــــــــــاز!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


آمپاز اونم چه آمپاااااااااااااااااااااازی،خدایی
مامان سونیا
2 مرداد 92 10:34
ببینم ماهان خان چه بلایی سر این ایسان جون ما اوردی که این دلش انقدر پره ببینم براش خیلی غومپز درکردی که اینطوری رفته توی آمپاز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اوا مامان سونیا من همه قومپوز و آمپازا رو غلط نوشتم که صحیحش اینجوریه پ



مامان سونیا
2 مرداد 92 10:35
خوب کاری کردی ماهان جون که دمار از روزگار همه اعضای جلسه در اوردی


خاله ای همین از دستم بر مییومد دیگه...
مامان سونیا
2 مرداد 92 10:44
ای به قربونت برم با اون کاجت ما نفهمدیم اون کجاه شمایی یا ماننیه یا بابایی یا اینکه اون کاج مال کدوم یکی تون هست میتونیم بدونیم مال کی بود یا چه کسی بود اون کاج عایا؟


خاله مهربونش این ماهانی از الان همچین شیوه گره هر کی ازش بپرسه فلان نقاشی خوب یا فلان چیز خوبی که داره مال کیه در دم میگه مال تو بعد میره تو گوش اون یکی میگه اینجوری بهش گفتم که دلش نشکنه معلومه که مال تو..یه همچین پسملی دارم من
مامان سونیا
2 مرداد 92 10:46
ماه ما در نیمه ماه خدا پیدا شده
بنگرش ماه خدا روشن ز ماه ما شده
گشته در این ماه یک ماه مبارک تابناک
زین سبب ماه مبارک ماه بى همتا شده
*طاعاتتون قبول، عیدتون مبارک و التماس دعا*


عید شما هم مبارک،الهی که صاحب امروز شافیتان باشد..عبادتهای شمام پر پر و پیمون مقبول درگاه حق...
مامان سونیا
2 مرداد 92 12:49
آیسان جون من هم اشتباه نوشتم غومپز نه قمپز درسته دست درد نکنه برو برام درتش کن


والله من تو النش موندم که کدوم درسته...بیخیال همون که آقا نصرت میگه
سارا و دلساش
2 مرداد 92 15:02
عجب اتيش پاره اي


مامان دلسا ی وخ نخندیا دخملی بزرگ می شه این بلاها رو سرت مییاره

نیلوفر
2 مرداد 92 15:36
هههههههههههههههههه پس حسابی اداره رو ریخته به هم.


اونم چجورررررررررررررررش ،،حسابی با اون بدو بدو هاش کم مونده بود اخراج شم
ماماطهورا
2 مرداد 92 15:40
عزيزدلم چرا اخه كابوس ميبينه حتما از چيزي ترسيده ماهان جون نبينم بيتابي ميكني قربونت برمممممممممم


مرسی خاله مهربونش ،والله من میگم این ماهان اینهمه شیطنت میکنه و دائم تو جنب و جوشه شبام آروم و قرار نداره،،ممنون گلم که تشریف آوردین
شازده امیر و رها بانو
2 مرداد 92 17:24
سلام آیسان جان عید شما مبارک مرسیکه بهمون سر میزنی


سلام ،ممنون عید شمام مبارک،،وظیفست عزیزم
شازده امیر و رها بانو
2 مرداد 92 17:27
ماهان جونم چرا کابوس میدیدی خالههههه مامانی چیکارش کردی که دیشب با کابوساش هم خودش نخوابید هم شمارو بیدار نگه داشت هااااااا؟عزیزم پسر گل فقط تو خونه مامانو اذیت میکنه تو اداره میزاره مامان به کارش برسه مگه نه مامانییی

بقول آنسه ای حتمی منو تو خواب میدیده طفلی بچمایشالله که منبعد همینجوری باشه و حداقل من تو اداره به کارام برسم...
حباب
2 مرداد 92 19:08
به به به ...خانم جان به تو حقوق میدن که کار کنی نه اینکه به بیت المال ضرر بزنی......ببین کاغذای بیت المالو......ممنون از حضورت تو وبم و دعاهای خوبت


من که خود بیتم ،،مالم که ماله ،،پ این ماله مال بیتی که خودم باشمه خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
قطره
2 مرداد 92 19:19

حالا اینا رو داشته باش تا وقتی برگردم و پستت رو بخونم...
الان دم افطاره و ما هم افطار دعوت...
الان وقت ندارم بخونم..
برمیگردم


حالا نخونده به ریشم میخندی وای به حالم اگه بخونی
قطره
2 مرداد 92 19:20

آفرین ماهان ....
طرح تشویق ماهان واس اذیت کردن مامان سانتال پانتالش


کیف میکنیا از این روزا برا شمام هست..بعععععععععععععععععععععله...
قطره
3 مرداد 92 0:21

خوندمت


خخخخخخخخخخخخخخ میسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسی
مامان ویهان
3 مرداد 92 3:49
سلام ممنون که به ما سر میزنی... واقعا خسته نباشی با این پسملی شیطون و دوست داشتنی... روش کشیدن کابوس و زدنش خیلی جالب بود... خوشمان آمد...راستی من معنی این کلمه هاتونو نفهمیدم... آمپاز چه بید؟؟؟؟؟؟؟




سلام مامان وبهانی جون،،هیچی دیگه دو تا فیلم ایرونی ببینین مخصوصا اون فیلم دودکش که فقط تیکه کلامه، الان تو عامپاز نمیموندین و معنی کومپوز و لوغوزم میدونستین..حالا یه شب شبکه یک اون برنامه دودکش رو ببینین خوشتون مییاد


حباب
3 مرداد 92 9:47
ای جونم منم بچه بودم از این کابوسا میدیدم...رفتم دکتر بهم 1 شربت خواب اور داد چند شب که درست خوابیدم و عمیق دیگه ندیدم...الانم یادم میاد اعصابم به هم میریزه ماهانی حق داره

سلام حبابی جونم ،بین خودمون بمونه من الانشم که الانه کابوسهای بد میبینم و از یادآوری کابوسای بچگیم بد حال میشم...

خاله مهری (ریحانه و حنانه)
3 مرداد 92 10:12
اینام از طرف ریحانه و حنانه و من تقدیم شما مامان و آقا پسر گل


مرسی عزززززززززززززززززززززیز دلم،،خدا نگهدارتون باشه
مامان عبدالرحمن واویس
3 مرداد 92 11:56
ای جان به این پسرشیطونم
انشاالله که هیچوقت دیگه مریض نشی عزیزکم


مرسی خاله جون مهربونم،،
مامان ثنا
3 مرداد 92 15:24
سلام آیسان جون. مگه نظرات من برات نمیاد؟ چرا تایید نمی کنی؟


عزیز دلم سلام ،،نه گلم والله همین بود که الان با احترام کامل و هزارتا بوس برا ثنا گلی جونم تائیدش کردم
مامان ویهان
4 مرداد 92 1:28
راست میگی اما از اونجایی که من ارادت خاصی به فیلمهای ترکی دارم نمیتونم فیلمهای ایرانی رو ببینم... آخه بعد از افطار دیر شروع میشن منم خسته میشم میرم سراغ همون فیلمهای حوا و کوزی و خرم....خخخخخخخخخخخخخخخخخخ ..اینه که بیسوات موندم...


باشه عزیزم حالا که اینجوریه شما به همون فیلمهای ترکت برس من ایرانیا رو میبینم واست تعریف میکنم که بیسواتم نمونی..بااااااااااااااااااااشه
مامان پارسا
4 مرداد 92 11:55
دركت ميكنم منم امروز كشيكمه فكرشو بكن جمعه اونم تو ماه رمضون از ساعت 9 تا يك اداره باشي از اين مهم تر آقا پارسا رو با خودم آوردم جي تي آي و بازي هاي آنلاين اينترنت و نقاشي رو تخته وايت برد و روصندلي نشستن و توسط مامان حول خوردن تو سالن اداره و خلاصه هر كاري بگي انجام داديم ولي هنوز ساعت 11 و 53 دقيقه شده و يك ساعت ديگه مونده و گل پسر هم حوصلش سر رفته و حسابي اتاقم رو به هم ريخته در حال حاضر هم داره به ماشين دوخت و ميخ هاي توش بازي ميكنه


ای جونم عزیز دلم پ وضع شما از منم بدتره که...امان از دست شیطنت های این پسملیا،فبه قول هکارا من که میگن شرارت و شیطنت از چشای ماهان میریزه ،پارسا گلی هم دست کمی از ماهان نداره...خدا حفظشون کنه که بازم مایع دلخوشی و خوشحالیمونن
لیلا مامان پرنیا
4 مرداد 92 14:39
بلا دوره عزیز دل خاله...نبینم حال نداری گل پسرامیدوارم همیشه لبت خندون وتنت سالم باشه
آیسان جون خسته نباشی

مرسی خاله مهربونم،،عزیزممممممممممممممممممممی
لیلا مامان پرنیا
4 مرداد 92 14:40
سلام دوست گلم ممنون از لطف ومهربونیت که همیشه نسبت به من وپرنیا داری دوستون داریم هزارتاااااااااااااااااااااااااااا


سلام لیلا جونم ،من و ماهانم از ته دل عاشق پرنیا خوشگله و مامان مهربونش هستیم...
مامان عبدالرحمن واویس
5 مرداد 92 5:40
سلام دوست خوبم فقط تاامروز ونهایتا تافرداصب وقت دارین جزموردنظرروتموم کنید لطفا بعدازتموم کردن خبربدیدتاثبتشون کنم وفرداعصرختم دومین دورراهم تموم کنیم
منتطرتون هستم


سلام عزیز دلم،با احترام کامل ختم بنده هم به اتمام رسید..
منتظر دور سوم هستم..
مامان سيد محمد سپهر
5 مرداد 92 9:10
سلام گلم ممنون از دعاي خير شما من هم بهترين ها را از خدا برايتان خواستارم


سلام خانومی ،ممنون گلم
مامانٍ توت فرنگی
5 مرداد 92 11:18
ماشالله چه موهاشو خوشگل درست کرده

اذیتهایش را هم به خون خریداریم




مرسی گلم شما لطف دارین ،یه چیز دیگم اینکه مدل موهای ماهانی اینجوریه یعنی مادرزادی جلو موهاش سشوار کشیده بطرف عقبه وسطش عین گل رز من همیشه میگم گل رز من ..همه حرصشون میگیره...


مامان عرفان
5 مرداد 92 11:27
آفرين ماهان كه اين چند روزه كه نبودم مامانت را خوب اذيت كردي . ايول


خوشحالیااااااااااااااااااااا....
مامان عبدالرحمن واویس
5 مرداد 92 20:46
عزیزم التماس دعا ماروتوی این شبهای بزرگ فراموش نکنید

یه کوچولوهم بفرما خصوصی


سلام ،محتاج دعای خیرتون هستیم،،ممنون از خصوصی....
مامان عبدالرحمن واویس
5 مرداد 92 20:49
عزیزم تیک خصوصی نزدم لطفا تایدنکن


چشم گلم حتما...
باران زندگی
6 مرداد 92 1:31
ماهانی اینه دیگه
میتونه
بعله


میتونه که حرفه دمار از روزگار من و رئیس و همکارام د آورد
مامان مهرزاد جان
6 مرداد 92 9:48
به به چه پسملی چه نقاشیایی چه مسواکی چه کاجی چه مامانی چه اداره ای و چه همکارای مامانییییییی حسابی ترکوندی خاله ها


میسی خاله مهربون ،،شکل مامانم حساب دیدنی بود با اون حرص خوردناش و تو سر و کله خودش زدناش
مامان مهرزاد جان
6 مرداد 92 9:50
موندم این بچه ها این همه انرژی رو از کجا میارن به خدا
شب تا ظهر تو مهد فقط می دوند، ظهر تا عصر تو خونه رو سرو کله مامان و بابان ، (مهرزاد که باباش نیست رو سرو کله منه ) تا شب ساعت 12 به زور 3-4 تا کتاب قصه خواب میره موندم


والله مامان مهرزادی ی دوست دارم میگه خدا اموات مخترع قرص خواب رو بیامرزه که اگه نباشه و من نی نی رو خواب نکنم روزم مث شبم سیاه..البته من از این کار خطریا نمیکنماااا ولی واقعا اجرمون با خدا که خودش پاداشمونو در مقابل شیطنت این وروجکا بده
حباب
6 مرداد 92 11:23
تو که تایید کردی چه طور بین خودمون بونه ها آی کیو؟


هاااااااااااااااا چیو تائید کردم..نه که دورزاریم کج و کوله است الان نیفتاد برام
مامان مهنا
6 مرداد 92 19:18

خیلی حال میده اذیتت میکنه


از اون حالها که گاهی مهنایی ازت میگیره..مزش همونجوریه
مامان مهنا
6 مرداد 92 19:18

این ی خانواده دیگست دارن اینجا قدم میزنن


خوش بحالشون چقدم خوشبختن
مامان مهنا
6 مرداد 92 19:18



یعنی الان خیلی خوش بحالته دیگه
مامان سونیا
7 مرداد 92 9:54
گر نهادی تاج قرآنی به سر
یا نهادی سر به سجده تا سحر
دل شکست و آمدت اشک بصر
زیر لب اهسته نامم را ببر(التماس دعا)



ممنون و التماس دعا از دوستان خوبم و مخصوصا شما گلم
شازده امیر و رها بانو
8 مرداد 92 3:50
مامانی کم پیدایی کجایی ما هر روز بهت سر میزنیما بیا دیگه




الهی جونم ،ببخشید گلم من یه ذره کسالت داشتم یه سرماخوردگی بد که طفلی پسملی ام درگیرش بود حسابی استراحت میکردیم و ضمنا دوبارم افطاری دادیم که حسابی وقتمونو گرفت..از این به بعد رو چشم عزززززززززززززززززززیزمید


مامان مهرزاد جان
9 مرداد 92 10:12
سلام خانمی خوبید کجایید خبری ازتون نیست؟؟؟؟


سلام عزیز دلم یه سرما خوردگی شدید یقه من و پسملی رو گرفته داریم استراحت میکنیم عزیز دلم خوب بشیم دست پر مییایم
ناهید مامان فاطمه گلی ومحمدرضا
10 مرداد 92 14:52
ای جانم ماهان خیلی زبلیاااااااا دست هرچی ادم زبل رو از پشت بستی آفرین آینده درخشانی خواهی داشت خوب کاری کردی یه روز با مامان تو اداره خوش گذروندی وعکس کاووسی هم که کشیدی خیلی جالبه کاووسی از چیزیایی که دوستشون داری دوستت دارم ماهان نفسی که چه فکرت قشنگه

آیسان جان ازدت نپرسیدم کارتون چیه ؟اگه دوست داشتید بهم بگید به هر حال موفق باشید

یه روز چیه ناهید جون ماهان که هر روز نیم ساعت اول و یه ساعت آخرش که سرویسش از اداره برمیداره و به اداره مییارتش رو سرم خرابه اون روز و یه روزای خاص هم خاصتر آواره که پدر همه رو درمیاره..در مورد کارم هم که پرسیده بودین،کارمند دانشکده پزشکی هستم ایشالله دخمل ،پسملت بزرگ شن بیان دانشکده ما درس بخونن حسابی براشون نمره میدم و پارتی بازی میکنم
ناهید مامان فاطمه گلی ومحمدرضا
12 مرداد 92 12:24
فدای ماهان جون آخه نه اینکه خیلی دلش واسی مامانش تنگ میشه دوریشو نمی تونه تحمل کنه ومامانش هم دلش واسی شیطنتهاش تنگ میشه خوب دیگه خدااینجوریه که مقدمات وفراهم می کنه

ای ول آبجی چه خوب وجالب کلی آدم حسابید شرمنده ها آدم حسابی بودید ولی الان ..........خوب دیگههههههههه



موفق باشید گلم انشالله ماهان هم پزشکیشو تو دانشکده پیش مامانش بگذرونه در این صورت همیشه به گفته ما (ور دلته)

ای جونم ناهیدی جونم باشما که هستیم آدم حسابیم دیگه...ایشالله با نی نی گلای تو و ماهان سه تایی پیش خودم پزشکیشونو تموم کنن..

ناهید مامان فاطمه گلی ومحمدرضا
12 مرداد 92 12:26
واییییییی خدا نکشت چیزی نیست عزیزم به خدا فقط درهم برهم بود گفتم تموم وتنظیمش کنم بعد رمزو برمی دارم امروز تموم میشه فدای شیرین زبونیهات


باشه ایشالله مییایم تموم شدشو هم میخونیم..
ناهید مامان فاطمه گلی ومحمدرضا
12 مرداد 92 12:31
آیسان جونم ممنون شما خوبید که ما شیفته شما شدیم خوشحالم
اینکه عالیه که همسری اهل گشت وگذاره برو خدارو شکر کن
نه بابا چه شستنی چه رفتنی حالا تو آپ جدید همه رو می گم



ناهید جونم داشتم غصه میخوردم که همه دوستام شست و رفتشونو انجام دادن من عقب موندم..پ تو هم هنوز کاری نکردی باشه تنت سلامت..
مامان مبينا
13 مرداد 92 11:40
سلام

اميدوار بودم دخترم بزرگ بشه ديگه شيطنتاش كم خواهد شد ظاهرا رو به صعود ميرن

خدا صبر بده!!!

به منم سر بزنين

سلام به جمع ما خوش اومدین،،آبجی جونم اگه به این خیال باشین کهاین وروجکا بزرگ بشن دردسراشون کم شه باید با عرض معذرت بگم ذهی خیال باطل که هر چی بزرگتر میشن بلاترم میشن..عزیز دلم آدرستون اشتباه بود لطفا دوباره وارد کنین مرسی


مامان مهسا
28 مرداد 92 10:54
سلام چه پسمل بازیگوشی دارید به ما هم سر بزنید.


سلام خانومی ،خیلی خوش اومدین...آدرستون اشتباه بود لطفا یه بار دیگه آدرستون رو وارد کنین..مرسی
خاله هدی مامان پارسا
23 شهریور 92 15:52
پسر شیطون خوبه که خدا کنه پسر منم شیطون بشه

راستی با اجازه لینکتون کردم خوشحال میشم شماهم لینکمون کنید


خاله عجله نکن پارسایی جونم اندازه من که بشه دمار از روزگارتون درمیاررررره
سلام عزیزم ،از آشناییتون بسیار خوشحال شدم،،منم با افتخار لینکتون کردم و از الان جزو دوستان گل و مهربونم شدین