ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

نظر سنجي

1392/4/4 10:43
480 بازدید
اشتراک گذاری

با سلام و آرزوي سلامتي به دوستان وبلاگي و مهمونامون و ماهان عزيزم،،و تشكر از دوستاني كه منو به اين نظر سنجي دعوت كردن مخصوصا مامان مهرزاد جون ،،ماما ن قند و عسلا(عبدي جون و اويس جون ) و نگار جونم(اين آخري طرح شرمنده سازي دوستان هستش،،،    شوخي كردم نگاري جونم ممنون از ارسال سوالا برا منه تنبل خان

اگه ماهی از سال بودم: آذر  ماه چون ماه تولد ماهان عزيزمه...
اگه روزی از هفته بودم : پنج شنبه چون هم سر خاك مامان و بابام ميرم ،هم فرداش يه ساعتي  بيشتر ميخوابم
اگه عددبودم : سه ...تا سه نشه چيزي درست نميشه
اگه نوشیدنی بودم :آب طالبــــــــــــــــي
اگه ثواب بودم :نجات همه بچه هاي بد سرپرست و بي سرپرست از چنگ ظلم و اذيت
اگه درخت بودم: درخت شاه توت كه پسملي دوست داره،پ ن پ فك كردين ميگم درخت كلم كه سري پيش نوشتم ميوشم يا درخت كاج كه زير سايم بشينين،،،نه داداش همون درخت خربزه بهتره...  برا اين نوشته اين شكلم لازم بود..نیشخند

اگه میوه بودم:گلابي.
اگه گل بودم : شب بو..
اگه اب وهوابودم : معتدل و كوهستاني
اگه رنگ بودم : نيلي و فسفري
اگه پرنده بودم :كلاغ كه خوردنم حروم باشه و كسي هوس شكارم نكنهنیشخند
اگه صدابودم: سوتكي  به دست  طفلكي گستاخ  و بازيگوش  كه خواب خفتگان را آشفته تر سازد...
اگه فعل بودم: فعل ((در اصطلاح چيز بوده باشه))) فقط نگاري معنيشو ميدونه،،تيكه كلام رئيسمهقهقهه
اگه سازبودم : گيتار
 اگه عضویی از بدن بودم : چشم سوم،خخخخخخخخخخخخخخخخخ قلب كه اگه از كار افتادم ديگه افتادم و كار يه سره بشه و مثل ساير اجزا بدن صاحبمو زجر كش نكنم..     شکلکهای جالب و متنوع آروین
اگه بخشی از طبیعت بودم: دريا كه خيليا رو غرق خود كنماز خود راضی
اگه یه حس بودم: ....

منم همه دوستاني كه خودشون دوست دارن تو نظر سنجي شركت كنن دعوت ميكنم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (87)

مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 9:23
اي نامرد . حالا خوبه سوالها را برات فرستادم كه اذيت نشي . بشكنه اين دست كه نمك نداره .


چيه انتظار داري دم به ديقه خم و راست بشم ازت تشكر كنم، يعـــــــــــــــني؟؟؟متفکر]متفکر]
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 9:28
همه اش كه به فكر اين بودي كه منو شرمنده كني دقت نكردي در سوال 3 كه برات فرستادم جواب خودم را هم همراه سوال نوشتي ؟ دقت كن خانومي : اگر عددبودم بيست ؟؟؟؟؟ در جواب نوشتي سه . اين بيت جواب خودم بوده هاهاها اهاهاهاهاهاهاهاه هاهاهاهاها سوتي به اين بزرگي از قديم گفتن قصاص به قيامت نميمونه


خودم مي دونستم ،،ميخواستم اينجوري از ارسال سوالات قدر داني كنم خخخخخخخخخخخخخ
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 9:29
اي آب طالبي سوتي ات را ديدي؟؟؟
تا توباشي ديگه منو اذيت نكني .


آللللللللللللللللللللله ديدم
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 9:30
آخه نيلي كجا فسفري كجا؟



يا هيچي يا هر دو...ما اينيم ديگه...
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 9:31
حالا خوبه دوهفته هم برا جواب دادن اين سوالها وقت خواسته بودي .


ناااااااااااااااااااااامرد امتحان داشتم خودت كه ميدوني تازه خودتم تشويق كردي برم بشينم درسامو بخونم...
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 9:33
گلابي خانوم ما بالاخره نفهميديم چه درختي هستي ؟ و اين عكس گيلاس اين وسط چه كاره است ؟


ها ها ها خودت كشفش كن
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 9:35

نميري دختر وقتي اين فعل " چيز بوده باشه " را ديدم بلند بلند خنديدم . ارباب رجوع آمد فكر كرد ديوانه شدم .


مگه من موجبات خنده توام والله ...حالا كه خنديدي چيز بوده باشه يه چيزي بيار بخوريم تلف شديم...
شیدا مامان الینا
4 تیر 92 9:36
آیسان جونم مثل همیشه خیلی عالی بود نوشته هاتو خیلی دوست دارم پر از انرژی مثبته


قربونتم قابلي نداشت..
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 9:36
اين حس چيه من نفهميدم . تصويري بود فقط . يه توضيح هم راجع به اين حس بده بدونيم .


قرررررررررررررررررمز،،قلللللللللللللللللللب،،نفهميدي
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 9:39
عزيزم بايد بگم اگه قلب ات از كار بيفته هم چاره داره . پيوند قلب پس به چه دردي ميخوره ؟؟؟؟؟؟ چرا اين دكترهاي قلب را شرمنده مي فرمايي؟؟؟ اگه باور نداري يك بار امتحانش كن


تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتي،،اين يه اصطلاح خونوادگي موقع ضايع شدنه ،،،الان من كلي تـــــــــــي
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 9:43
اي شب بو ، اي كلاغ ، اي معتدل كوهستاني ، اي چشم سوم ، اي گيتار ، اي سوتك ، اي مردم آزار خدا را شكر كه سوتك نشدي وگرنه فكر كنم نه تنها مردم ايران بلكه هيچ يك از مردم جهان از دستت نميتونستت نفس راحت بكشن .


اگه كلاغ ميشدم چشم تو يكي رو از جا در ميياوردم و ميخوردمش...
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 9:45
اي از سايز 44 به سايز 38 آمده ، اي لاغر ، اي باربي ، اي مانكن، چرا عكس قديمي گذاشتي مگه خبر نداري كه بايد همه چيز به روز بوده باشه . اين بوده باشه را داشته باش.


در اصطلاح چيز بوده باشه جديد موجود نبوده باشه..اين از امكانات ناكافيه....
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 9:49
اگه كلاغ باشي با قالب پنير نري بالاي درخت بشيني كه روباهه بياد پنيرت را بدزده بكه بعدا برا بچه ها درسي از كتاب فارسي بشه . بعدا نگي نگفتم ها !!!!!


نه ديگه گفتم كه مييومدم چشتو از كاسه در ميياوردم...
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 10:26
اگه ميخواهي خاله خودم از خاله نگينم ياد بگيرم به ماهان هم ياد بدم


مررررررررررررررررسي عزززززززززززززيزم..اگه نگاري بذاره آره حتما
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 10:27
خاله ميخواهي همون كالها را بيارم برا شما . زحمتتوتن ميشه . خودم تنهايي از عهده شان برميام .


ميدونم اين نامرديا فقط از نگاري برميياد خاله تو خودتو اذيت نكن ميدونم حرف تو نيست..
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 10:32
نصف خجالت ات ماله من گلم .


ما كه تعارف نداريم ميخواي همش مال تو ...نه خدايي همش مال تو.. ها
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 10:33
فكر كنم اون آبميوه هايي كه هست هفت ميوه . تو همون درخت هفت ميوه اي


باريكلا باهـــــــــــــــــوش..اي ول..آورين
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 10:34
نه ديگه خواستم توضيح هم بنويسي راحت طلب خانوم


منم چه توضيحي دادم انصافا
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 10:36
اما چه كيفي داره هنگامي كه ضايع ميشي . منم كلي برعكسه تي شدم يعني: ييييييييييييييييييييت . هاااا هااا هااااا.



الان من بازم تي .................
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 10:38
پس بايد روزي يك لقمه بخورم و يك لقمه خيرات بدم كه تو كلاغ نشدي .


اون خيراتات تو حلقم بيار بده به خودم....
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 10:44
آره انصافا ميترسم چشم بخوري با اين توضيح ات .


خخخخخخخخخخخخخخخخخ چشم نخورم خسته كه ميشم....
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 10:48
تا تو باشي كه ديگه منو اذيت نكني . ببين امروز هم سوتي ات را درآوردم هم ضايع ات كردم . مي خواهي بيا مثل اون تام و جري صلح كنيم تا بيشتر از اين ضايع ات نكردم .


حالا كدوم گربه كدوممون هاپو ...نه ببخشيد كدوم موشه باشيم...
مامان ثنا
4 تیر 92 12:10
سلام عزیزم. بالاخره یکی فهمید من فرشته هستم
یعنی واقعا اینطور میشه؟ ؟؟؟
باشه پس اینم برای دوست خوبم:
یه فرشته فرستادم تا مراقبت باشه اما برگشت...پرسیدم چرا برگشتی؟گفت فرشته ها نمیتونن مراقب فرشته ها باشن ......20تافرشته تو دنیا هست که10تاشون خوابن 9تاشون دارن بازی می کنن یکیشون هم الان داره این پیامو میخونه..این پیام جک نیست واقعیته....فردا بهترین روز زندگیت خواهد بود. این پیامو به 10تا از دوستات بفرست.حتی به من..اگه 5تا برات برگشت مطمئن باش کسی که دوسش داری سوپرایزت می کنه...
واااااااااااااااااای. بازم از این سوالا! سختن. حالا بفرست شاید جواب بدم.
خصوصی داری



حالا فرشته خانوم يه زحمتي بكشين بعد بگين سخته...خصوصي نيودااااااااااا....
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 12:29
فرق نداره . صلح باشه ،‌موش و گربه زياد توفيري نميكنه . پرچم سفيد را آوردي بالا ؟؟؟؟؟


منم همون گربه نره هستم...اون موش موشي ام ارزوني خودت...الانم مييام پاچتو ميگيرم....ها ها ها
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 12:31
خوب شد اون سوال 3 را هم اصلاح كردي . خيلي خنده دار شده بود . اي كاش نميگفتم كلي آدم كه ميومدن بازديد از وب ، بهت ميخنديدن .




حالا كه گفـــــــــــــــــتي






لیلا مامان پرنیا
4 تیر 92 12:36
یه فرشته فرستادم تا مراقبت باشه اما برگشت...پرسیدم چرا برگشتی؟گفت فرشته ها نمیتونن مراقب فرشته ها باشن ......20تافرشته تو دنیا هست که10تاشون خوابن 9تاشون دارن بازی می کنن یکیشون هم الان داره این پیامو میخونه..این پیام جک نیست واقعیته....فردا بهترین روز زندگیت خواهد بود. امیدوارم همین طور باشه عزیزم
ممنون از دعوتت بروخصوصی


عزيزمي،،ممنونم..... اومدم
مامان ثنا
4 تیر 92 12:47
دوباره فرستادم


قربونت دريافت شد...
مامان ثنا
4 تیر 92 12:57
ممنون. حالا به نظرت ثنا شبیه منه یا باباش؟




دو تاتونم ولي به شما بيشتر شبيه


مامان ثنا
4 تیر 92 13:01
خدا نکنه خاله. مامانی هست . شما چرا فدام بشی؟؟


اييييييييييييييييييييي جونم ثنا خانوم با اين زبون بازيت،،خدا مامانتو برات حفظ كنه و هميشه در كنار هم و شاد باشين
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 13:01
پس ضايع شدن و سوتي دادن حقته . پس بگرد تا بگرديم . آقا گربه هه كه هميشه مقلوب آقاموشه هستي .


حالا كه اينجوريه حرفمو پس گرفتم من موشه،،تو گربه... باااااااااااااااااااشه...
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 13:03
نه عزيزم بي دقتي از شماست خانوم لطفا بيشتر توجه كن . من اين همه زحمت ميكشم . آخه من مگه سايز 38 هستم كه ديده نشم ؟؟؟؟؟؟ چشمها را بايد شست .


آره خدايي خوردن و زحمت كشيدن برا چاق شدن كار هر كسي نيست كه...من شرمنده
مامان عرفان - نگار
4 تیر 92 13:06
هان چيه چش نداري يه سايز 38 ديگه ببيني ؟ فكر كردي فقط خودت 38 اي ؟؟؟ زهي خيال باطل .


ها ماشالله ميبينم كه همه بسيج شدن سايزشونو 38 كنن...شمام زهي خيال باطل..ها ها ها
مامان مهرزاد جان
4 تیر 92 13:22
فرشته خانم اینم برای شماااااااا
یه فرشته فرستادم تا مراقبت باشه اما برگشت...پرسیدم چرا برگشتی؟گفت فرشته ها نمیتونن مراقب فرشته ها باشن ......20تافرشته تو دنیا هست که10تاشون خوابن 9تاشون دارن بازی می کنن یکیشون هم الان داره این پیامو میخونه..این پیام جک نیست واقعیته....فردا بهترین روز زندگیت خواهد بود. این پیامو به 10تا از دوستات بفرست.حتی به من..اگه 5تا برات برگشت مطمئن باش کسی که دوسش داری سوپرایزت می کنه..


مرسي عزيزم شمام يه فرشته تمام عيارين...
مامان مهرزاد جان
4 تیر 92 13:22
مرسی از شرکتتون


من تشكر ميكنم از دعوتتون...
نیلوفر
4 تیر 92 14:03
خخخخخخخخخخخ ایده کلاغ بودنت خیلی باحال بود.


نيلوفري بايد زرنگ بود وگرنه قناري و طوطي كه بودم تو قفس ميشدم و كفتر و كبكم بودم تو سفره غذا....
مامان ویهان
4 تیر 92 15:22
یه فرشته فرستادم تا مراقبت باشه اما برگشت...پرسیدم چرا برگشتی؟گفت فرشته ها نمیتونن مراقب فرشته ها باشن ......20تافرشته تو دنیا هست که10تاشون خوابن 9تاشون دارن بازی می کنن یکیشون هم الان داره این پیامو میخونه..این پیام جک نیست واقعیته....فردا بهترین روز زندگیت خواهد بود. این پیامو به 10تا از دوستات بفرست.حتی به من..اگه 5تا برات برگشت مطمئن باش کسی که دوسش داری سوپرایزت می کنه.... ممنون عزیزم شما که با قلم زیبا نوشتی ما هم میخونیم کلی کیفور میشیم... اگه وقت شد حتما مینویسم سوالا رو از وبتون بر میدارم


ممنون فرشته جونم...وبهان جونو ميبوسم....
(✿◠‿◠)
4 تیر 92 16:24
چند وقتـﮯست

هر چـﮧ مـﮯگردم

هیچ حرفـﮯ بهتر از سڪوت پیدا نـِمـﮯڪنم

نگآهم امٌـآ . . .

گاهـﮯ حرف مـﮯ زند

گاهـﮯ فریــآد مـﮯڪشد

و من همیشـﮧ بـﮧ دنبال ڪسـﮯ مـﮯگردم

ڪـﮧ بفهمد

این نگآه خستـﮧ

چـﮧ مـﮯخوآهد بگویـــــد ...!!

ببخشید که دیر اومدم..


سلام ممنون كه اووووووومدين و ممنون از شعر زيباتون...
لیلا مامان پرنیا
4 تیر 92 18:43
ممنونم گلم از دلداریت خیلی خوبه که شما هستید گاهی دوستی که هرگز ندیدیش بیشتر از هر دوستی که همیشه کنارته آرومت میکنه مرسی که هستی آیسان جون


قربونت برم دوستي برا همين روزاست،،اميدوارم ديگه هيچ وقت دلت نگيره..ميبوسم شما و پرنيا عزيزمو...
حباب
5 تیر 92 0:37
عزیزم خدا مامان باباتو رحمت کنه....روحشون قرین شادی مهربووون


فدات بشم خدا همه عزيزانتو برا شما حفظشون كنه...
حباب
5 تیر 92 0:49
ه فرشته فرستادم تا مراقبت باشه اما برگشت...پرسیدم چرا برگشتی؟گفت فرشته ها نمیتونن مراقب فرشته ها باشن ......20تافرشته تو دنیا هست که10تاشون خوابن 9تاشون دارن بازی می کنن یکیشون هم الان داره این پیامو میخونه..این پیام جک نیست واقعیته....فردا بهترین روز زندگیت خواهد بود. این پیامو به 10تا از دوستات بفرست.حتی به من..اگه 5تا برات برگشت مطمئن باش کسی که دوسش داری سوپرایزت می کنه


بازم مرسي حباب جوني عزيزمي....
حباب
5 تیر 92 0:52
ه فرشته فرستادم تا مراقبت باشه اما برگشت...پرسیدم چرا برگشتی؟گفت فرشته ها نمیتونن مراقب فرشته ها باشن ......20تافرشته تو دنیا هست که10تاشون خوابن 9تاشون دارن بازی می کنن یکیشون هم الان داره این پیامو میخونه..این پیام جک نیست واقعیته....فردا بهترین روز زندگیت خواهد بود. این پیامو به 10تا از دوستات بفرست.حتی به من..اگه 5تا برات برگشت مطمئن باش کسی که دوسش داری سوپرایزت می کنه....تقدیم به ایسان فرشته

ميسي دوست خوبم تو بهترينــــــــــــــــي

شازده امیر و رها بانو
5 تیر 92 1:01
سلام عزیزم چه پسر ناز و شیطونی دارین الهیبا تبادل لینک موافید؟


سلام ممنون از لطفتون ،،با افتخار جزو دوستان عزيزمون شدين
عمه ی آتنا
5 تیر 92 8:02
سلام سلام
میشه به وبلاگم بیای؟ آتنا توی جشنواره نی نی وبلاگ شرکت کرده
میشه لطف کنی بهش رای بدی؟ یه دنیا ممنون


سلام خوشحال شدم از آشناييتون و دوست جديدمون آتناي خوشگل...انشالله آتنا جونم برنده ميشه منم بهش راي ميدم
مامان عرفان - نگار
5 تیر 92 8:23
نه خيرم نميشه . ديگه مرد باش و حرفت را پس نگير .


حالا يه اينباروووووووووووووووووو
مامان سونیا
5 تیر 92 9:21
کلاغ مگه کلاغم جز پرنده هاست لا اقل مینوشتی کرکس بازم کسی نمیخوردت ولی یک زور و بازیی داشتی واسه خودت فقط عیبش این بود که کچل بودی


خوب همون يه عيبم واسه من ته ته...نه همون كلاغ خوبه...
مامان سونیا
5 تیر 92 9:22
تا مرگ مغزی نشه کسی نمیمیره قلب قابل پیوند هم هست اما مغز نیست متعجبم که تا حالا این رو نمیدونستی


چرا نمي دونستم مثلا بنده كادر پزشكيمااااااااااااااااا...منظورم اينكه از اون يه بارا كه ديگه بي برو برگرد كارو يه سره ميكنهو كسي به داد آدم نميرسه هست ...
مامان سونیا
5 تیر 92 9:23
گلابی شب بو رنگ فسفریت منو کشته
حال احوال


فداي دوست مهربونم ما خوبيم شما چطورين؟؟؟؟
مامان سونیا
5 تیر 92 9:24
ای سوتک با اون صدای دلخراش من هم اپم تا دعوتت نکنم نباید تشریف فرما بشوید به وبمون


عزيزم من كه هر روز مزاحمتون هستم،،چشم تا شما يه آب طالبي خنك آماده كنين جلدي اومدم..
مامان سونیا
5 تیر 92 9:27
سه تا لیوان اب طالبی بدم خدمتتون توی این گرمای تابستون بخوری جیگرت خنک بشه


آآآآآي گفتي مامي سونيا جونم،،وااااااي چه حالي ميده ،،آدرس بده خودم مييام...
مامان سونیا
5 تیر 92 11:04
مرسی خاله خوبیم انشاالله شما هم شاد باشید و برید سفرهای خوب خوب و ممنونم بابا ت تبریکتون خاله جون


انشالله برا مام اتفاق بيفته...برا شمام حسابي خوش بگذره...
مامان سونیا
5 تیر 92 11:05
آره خاله میبینی پیشی رو بیشتر از مامانش دوست داره


عزززززززززززززززززززيزم ،مطمئنم سونيا جونم با او قلب كوچولو و مهربونش مامانشو با ده تا دنيام عوض نميكنه...حالا اين دفعه رو ناديد بگيرين مامان مهربونش
مامان سونیا
5 تیر 92 11:08
چشم هرچی شما بگی از همین امروز میرم خونه چاقو میدم دستش خیار پوست بکنه اگر دستش رو برید میگم برو خاله ایسان برات ببنده تا خوب بشه چون این کار تجویز خاله جونه


نه تو رو خدا من قلبم ريش ريش ميشه اگه گريه بچه رو ببينم چه برسه به اينكه خدايي نكرده بلايي به سرش بياد ...چه كاريه عزيزم خودت پوست بكن نمك بزن بده به بچهمنم حرفمو پس ميگيرم ،،باشـــــــــــــــــــــــــــــه
مامان سونیا
5 تیر 92 11:09
بله چشم خاله ما چشممون رو میبندیم چون شما پا درمیونی کردی


قربون شما كه ما رو به ريش سفيدي قبول دارين ننه جون
مامان سونیا
5 تیر 92 11:10
قربونت همیشه بیا وب ما تا اندازه ده تا اب طالبی تگرگی جیگرت خنک بشه عزیزم


رو جفت چشام،،آب طالبي هاي تگري دبش،،دوستون دارم
مامان سونیا
5 تیر 92 11:12
آفرین حالا شدی دخمل خوب حرف گوش کن دیگه چاقو نمیدم دستش اگر گفت چاقو بده میگه خاله جون دل نداره زخم بببینه و پانسمان کنه


شمام كم از سونيا جونم بلا نيستينا،،،اين سونيا شيطنتو از شما دربست به ارث برده اين درسته گلم
مامان سونیا
5 تیر 92 11:16
شما تاج سرمایی عزیزم آب طالبی هم نوش جونت ما هم دوستتون داریم


قرررررررررررررررررررربون دوستاي خوب و مهربونم،،مامان دخمل ناااااااز
مامان سونیا
5 تیر 92 11:17
ما اینیم دیگه دخمل به مامانش میره دیگه ولی باور کن اون خیلی از مامانش بلا تره


اينو قبول دارم ماماني جون بچه هاي اين دور و زمونه خيلي با بچگيهاي ما فرق دارن،،بعضا ماهاني يه كارايي ميكنه من كه مامانشم از تعجب شاخ درميارم و دنبال مقصر ميگردم كه اين به كي رفته
مامان سونیا
5 تیر 92 11:23
پس خوبه شما هم تجربه دارید که این فسقلیها ما ها رو میزارند توی جیبشون خدا نگهدارشون باشه


شددددددددددددددددددددددديد من بخدا يك دهم حرفاي ماهانو تو وب نميتونم بذارم چون واقعا خجالت ميكشم كه اين حرفها رو از كجا ياد گرفته...مثلا الان تو اين سنش بهم گير داده كه مامان برا من و ثنا دختر خواهرم لباس عروس و دومادي بگير تا با هم عروسي كنيم...
مامان سونیا
5 تیر 92 11:38
اوا به سلامتی پس یک عروسی دیگه هم میریم توی تابستون اونم تبریز عروسی ماهان خان


انشالله پستاي بعدي خبرتون ميكنم...
مامان سونیا
5 تیر 92 11:49
در پناه حق قربونت برم عزیزم خدا نگهدارت باشه


مرسي گلم بدرود....
مامان سيد محمد سپهر
5 تیر 92 16:24
سلام عزيزم شما خيلي به من لطف دارين.....موفق باشين..چرا حالا گفتي كلاغ...مي گفتي قناري ..بلبل....فقط به خاطر اينكه نخورندت.........عزيزم.....مهربونم....بايدم نخورندت...




سلام دوست خوبم ،،منم برا شما و محمد سپهر عزيزم آرزوي سلامتي دارم،،،ممنونم از لطفت ولي من همون كلاغ رو بيشتر دوست دارم كه كسي هوس شكازر و قفس و كبابم نكنه...


مامان سيد محمد سپهر
5 تیر 92 16:26
يآه شنيدن صداي محمد سپهر را گفتم از دست دادي...گفته بودي اسكوتر ندارم....بابا به شوخي گفتم...


آخخخخخخخخخخخخخخخخخخخي من چقد فك كردم ،،البته همينم حدس ميزدم ولي مطمئن نبودم....خدا رو شكر كه موردي نبوده...
حباب
5 تیر 92 23:07
نه قطره ای که نت نداره ....اما از آنه بیخبرم ....فکر کردم فقط به من سر نمیزنه...گفتم شاید دوستم نداره...ایشالا که خوبه عزیزم




مرسي حبابي جونم.... عوضش من صدو دو دونه دوست دارم ايشالله كه خوبن...


مامان عبدالرحمن واویس
7 تیر 92 12:20
ممکنه مسخره به نظر بیاد ولی واقعا اتفاق میافته!می خوای صورت کسی رو که واقعا دوست داره ببینی؟اینو به 10 نفر بفرست بعد برو به ادرس
http://amour-en-portrait.ca.cx/(این یه بازی فرانسویه)صورت کسی که دوست داره ظاهر میشه خطر سوپریز شدن!(تقریبا 90%شبیه)من خواستم این بازیو دور بزنم مستقیما رفتم به اون ادرس گفت اینطوری نمیشه باید به10نفر بفرستیش نمیدونم چه طوری فهمید.
خوب وقتی دیدیش یادت نره به ما بگی موفق شدی منتظرما.........ا


عزيزم نشد كه.....
قطره
7 تیر 92 14:27
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام


و علييييييييييييييييييييييييييييييكم السلام..يارا...
قطره
7 تیر 92 14:27



اینا همش از طرف آنست...

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ چرا؟؟؟؟؟؟؟
اينام از طرف من





مامان مهنا
7 تیر 92 14:54
اوه اوه مردم چ باکلاسن عکس میزارن از نوع سایه


اون كه روح سايمونه...يوهــــــا هــــــــا هـــــا

مامان مهنا
7 تیر 92 14:54
تازترش چقدر تر باکلاسن ک دوباره تر عکس میزارن از نوع اتلیه ایی


بلاخره ديگه ما درخواستاي دوستامونو كه بي جواب نمي ذاريم ...يا مثل بعضيا تو افق موفوق عكس نمي گيريم...
مامان مهنا
7 تیر 92 14:55
بترکی 44 بودی اینجا
ولی بت نمیخوردا


خدايي من 44 ام كه بودم لاغر و خوش استيل بودماااااااااااااااااا..برم برا خودم يه كيلو اسپند دود كنم..
مامان مهنا
7 تیر 92 14:55
ینی الان لاغرتری

پ چی شدی

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ




هيچي ديگه آب رفتم شدم الان ايني كه هستم...نرم و نازك ،،چست و چابك...


مامان مهنا
7 تیر 92 14:56
چ طوری اب طالبی


تووووووووووووووووووووووپ،،،دبش...
مامان مهنا
7 تیر 92 14:57
خخخخخخخخخخخخخخخخخخ
کلاغو خوب اومدی
کلاغ سایز 38


از نوع كلاغ سايز 38 كه غول ميشه خخخخخخخخخخخخخخ،،بچه هاي مردم شب همش بايد كابوس ببينن
مامان مهنا
7 تیر 92 14:57





الان يعني خوشت اومده ،،حتما هم از نوع پرنده شدنم نه؟؟؟؟؟؟؟


مامان مهنا
7 تیر 92 14:58
مهمان داریم از نوع بسی فراوان


خوش آمدندي،،از نوع فراوان عيب نمي باشد از نوع آزار دهنده را عيب هست ..
مامان مهنا
7 تیر 92 14:58



حباب
7 تیر 92 15:36
آیسان جانم حال قطره و آنه رو پرسیدم خوبه خوبن خدا رو شکر آنه مهمون داره قطره بی نت .....




مرسي حبابي جونم بععععععععععععععععله امروز تشريفشان را آوردند و گذاشتند رو سر ما...اوه نه منتشان را گذاشتند رو سر ما...


دريا
8 تیر 92 8:34
اين درخت و پرنده كه ،،اين حست منو كشته


حس به اين خوبي،،مگه چشه حسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسم
مامان عرفان
8 تیر 92 8:51
عزيزم سايه خودت و ماهان معلومه اما بايد آقا منوچهر بياد و سايه اش را مقايسه كنم ببينم خودشه يا نه ؟؟؟



پنجشنبه برا همين امر واجب آورده بودمش،،،خو ميخواستي اندازه هاتو ميزدي خانوم ،،مردم كه علاف شما نيستن هر روز هر روز بيان،،،حالا كي بيام كه تو نوبت وانستيم؟؟؟؟
حباب
8 تیر 92 10:41
ایسان جانم ممنون از کامنتات عزیزم....ببخش سر کارم جواباتو توی کامنتا تو وب خودم نوشتم اگه خواستی سر بزندستور کیکم به زودی تو همون کامنت میزارم


مرسي گلم ،ممنونتم ، همونجا سر ميزنم
مامان عرفان
8 تیر 92 11:16
بايد وقتي بيان كه آفتاب باشه كه سايه محترمشان بيفته . با آفتاب هماهنگ كنيد ويه من هم خبر بديد .


تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتيي....
مامان عرفان
8 تیر 92 11:18
شما فقط برا فوتبال ذوق نشون ميدي و مطلب مي نوسي ؟ الان دو دفعه است كه اين واليباليستهاي ما كاري ميكنن كارستان اما بيچاره ها خيلي بدشانس هستند كه با اينكه قهرمان جهان را هم بردند اما به چشم شما نمياد كه مطلبي براشون بنويسي.


آره خدايي راس ميگي دست گل عموتون كه واليبالت درد نكنه واقعا زحمت كشيدن...برنده شدن ايشون هم منت گذاشتن رو سرمون واقعا...
مامان عرفان
8 تیر 92 11:22
آيسان خانوم ببين حباب به اون هنرمندي و تو هيچي بلد نيستي . اگه تو هم نقاشي بلد بودي مياوردم برا لباسهام نقاشي مي كشيدي .خدايا اوني كه دوره هنرمنده و اوني كه نزديكه هيچي بلد نيست . اه اه اه خدا اين چه شانسيه كه دادي به من ؟‌




خدايي خيلي نامردي نگار چقد بهت ايده ميدم،،تزئين يادت ميدم،،حلوامم كه خوردي نااااااااااااااااااااااامرد...حيف من كه اينهمه خوبم قدرمو نمي دوني والله


مامان عرفان
8 تیر 92 11:22
راننده تاكسي هم بد نيست ها ؟؟؟ خانوم برو رانندگي ياد بگير بيا اونجا هم همكار بشيم .




من خودمو ببرم بيارم هنر كردم ،،مسافر پيشكش خودت...بعدشم راستي من يه خانوم دكتر با كلاس و با ابهت يه راننده هم لازم دارم بيا خودم استخدامت ميكنم




حباب
8 تیر 92 12:02
آیسان جونی تعریف دستپختتو شنیدم از نگاری.....دستور 1حلوای خوشمزه بهم میدی؟
ماشالا هنرمندی ها عزیزم


چه عجب اين نگاري زبونش يه بار به تعريف از ما چرخيد،،عزيز دلم حتما ،،تو اولين فرصت با عكساش برات ميذارم با كمال ميل...
حباب
8 تیر 92 22:18
باز نگاری تو رو اذیت کرده؟دوستت داره ....نه خااااااااانوم خودت هزاران مرتبه هنرمند تری




الهييييييييييييييييييييي فدات عزيزم...مرسي شما لطف دارين..ماااااااااااااااااچ


خاله مهری (ریحانه و حنانه)
9 تیر 92 9:20
خیلی جالب بود جواباتون


مرسي شما لطف دارين...
ناهید مامان فاطمه گلی ومحمد رضا
28 تیر 92 1:07
آیسان جون همه نظر سنجیهارو خونده بودم مال شما از همه باحالتر بود بیست بیست
خوبه دوست گلی چون شماپیداکردیم که انرژی مثبت بگیریم خوش به حال همسری که همیشه پیششید وپرانرزیش می کنید


فدای تو عزززززززززززززززززززیزم،،((منوچهری جونم بدو بدو بازم ازم تعریف شد بیا که قدرمو بیشتر بدونی))