جشن صعود ايران به جام جهاني
بالا نوشت1:
-يك دنيا سلام و تشكر از دوستاني كه نگران حالمون بودن و پيگير از دوستان مشترك مخصوصا حباب جونم و نگار جونم و مامان سونيا نازم كه واقعا شرمندمون كردن ،،ممنونم عزيزانم فعلا رفع كسالت شده .... غتره اي و مامان مهنايي ياد بگيرين
2- شرمنده اونايي كه تا وبمون اومدن و آپ نبوديم، ((بارانيا دلتون خنك شد كه آپ نبوديم))،چون اولا كسالت داشتم و همش تو بيمارستان و كيلينيك بوددم واوقات بيكاري هم نتونستم چون از اونجايي كه اگه تو خونه ما يه لامپ بسوزه خود مونو برا تعويض لامپ به زحمت نميدازيم كه مبادا خسته بشيم و صد البته حيف بشيم يه باره خونه رو عوض ميكنيم حالا مدتهاي مديديست كه نت خونه مشكل پيدا كرده و ما بايد جلاي وطن بشيم و حالا حالا ها نت خونه برقرار نميشه...چهارشنبه صبح اومدم اداره پست پايين رو بذارم كه كسالتم داشتم حالم بدتر شد و رئيس گلابی شکلمون كرم نمودند و برام دو سه روز مرخصي تجويز كردن .،،و منوچهري جونم با سبد سبد نگراني و نيز عشق بدنبالم اومدو مثل بچه ها زير بغلمو گرفت و اول به بيمارستان بعد تا منزل مشايعتمان كرد...
عکس توی بیمارستان و کیلینک از ماهان ندارم چون حالم خیلی بد بود هیچکسم نامردا همکاری نکردن از بچه یه عکس بگیرن بذارم یادگاری تو وبش ،،اما اینو خودم تو خونه گرفتم که فک نکنین ماهانی همش دنبال هوو برا مامانشه.. یه جاهایی هم حس مادر فرزندی گل میکنه و اینجوری نگران مامان میشه و اشکشم در مییاد...فداش بشم
الهی اشکات سر خاکم بریزه عززززززززززززززززززززززززززززیز دلم،،فدای اون اشکات و دل مهربونت بشم
صعود غرور انگيز تيم ملي ايران به جام جهاني مبااااااااااااااااااااااااااارك
در ديدار تيم ملي برابر كره از اونجايي كه خونوادتن اكثر فوتبالهاي مهم رو دور هم جمع ميشيم ،،و كلي تخليه انرژي ميكنيم،،و اين دفعه نيز همين بود و چندين بار همسايه ها به خاطر جيغ و دادمان تا دم در خونمون برا اعتراض اومدن ولي چون عرصه رو بر خود تنگ و خودرا در برابر قوم مغولواري چون ما بی پناه یافتند از ادامه اعتراضات دست شسته و سوزان سوزان راه منزل خويش را كشيدندو برفتندي..
بعد از برد نيز،،شادي و شعف وصف ناپذيري بر هيجان و تخليه انرژي اضافه نموديم و كلي بالا و پايين پريديم و شال و كلاه نموديم تا اين شادي را نيز در خيابانهاي شهر و بين مردم نيز تقسيم كنيم و پر ماشينها شديم و به خيابان اصلي كه فقط يك چهارراه با ما فاصله دارد رفتيم و تازه متوجه شديم هنوز فوتبالي ها بساط تخمه هايشان را بر نچيدند و از اقصي و نقاط شهر به اين محل كه محل پايكوبي و تخليه هيجانات ميباشد نرسيدند...وكلي الكي براي خودمان جيغ و داد براه انداختيم و ايران ايران سر داديم.، بعد از آمدن دسته دسته مردم تازه نفس براي شادي سر دادن تازه وسط بوق و شلوغي خيابون يادمان آمد كه هيچ وسيله شادي و پلاكارد و پرچمي برا ابراز احساسات بيشتر با خود نبرديم و اين بود كه چشمان همه مان متحدالشكل به تن و لباس ثنا بانو عين چشم هاي بابا قوري بيرون زد،،و ركابي سفيد به علامت پيروزي و دامن مايل به بنفش را باز به نشانه پيروزي از نوع ديگر را از تنش بيرون دريده و لباس اضافي ماهاني را كه مدتها در ماشين افتاده بود تن طفل معصوم نموديم و با ركابي و دامن بر هيجانات خود افزوده نموديم ...و نیز هیچ رحمی هم به کاغذ دستمالی ها نکردیم..
در حال مبادله كالا به كالا دستمال كاغذي در مقابل دامن بنفش...
و اين بود كه در بين راه نفس اماره ((مرسی یه دوست عماره رو اصلاحش کردم))يكي از برادران هموطنمان و حس انساندوستانه اش تا حدي درد گرفت كه راضي شد بدون هيچ چشم داشتي پرچم خود را به ماهان جان بسپارد...ولي ما همچنان دست از ركابي و دامن بر نداشتيم و در خيابانها جولان داديم...
وچقدر با بوق زدنهایمان بی فرهنگی خودمان را به رخ همگان کشیدیم و آلودگی صوتی ایجاد نمودیم
و طفلی ماهان جونم که از خستگی بیهوش شد...
و بماند كه همسري عزيز بنده احتمالا عمدا ماشينهاي همراهانمان را گم نمودند و ما را با كمترين احتمال ديد از سوي هموطنانمان و از خلوترين جاي ممكن به خانه رساندند تا مبادا اين سايز 38 ما دچار چشم خوردگي و نيز حسد ورزي گردد..و ما اكنون همينگونه روي مبل منزلمان لميده بوديم و افسوس افسوس ميخورديم و هر از گاهي از طريق موبايل از اوضاع و احوال شهر از آبجي جونمان كسب اطلاعات ميكرديم...
و چقدر با خودمان تمرين و تكرار نموديم كه اگر ماهم ماشين داشتيم الان براي خودمان در خيابانها چرخ ميزديم و ماهان جونم چقدر در اين زمينه ما را ياري و دلداري دادند تا بلاخره به سرمنزل مقصود رسيديم و با دو تا دونه كار رو يكسره كرديم و يكي از دهها ماشين صفر مگان و ماتيز و ...و... موجود در پاركينگمان،، همسري جوني كليد طلايي يكي را به بنده سپردندي و فردا صبحش اول وقت سندش را به نام بنده زدندي(((خداااااااااااااااای من اقوام شوهری جونی این قسمت را شما لطفا،و خواهشا ندیده بفرمائید بگیرید.))))...اگه به اين قسمت توجه نمودين كه ما كلي سرمايه دار و خوشباحالمون هست و دهها ماشين در پاركينگ داريم ..بايد به عرضتان برسانم اينها روياييبيش
نيستندي و ما به پرايد قراضه امان اكتفا نموديم....
پا نوشت:
١-.قابل توجه بعضی از دوستان قضیه روز زن و روز مرد..حالا سوئیچ شاسی بلند نبود که نبود ما به مراد دل رسیدیم این خوش است
٢- ماهان جونم بابایی این همه زن ذلیل شده عزیز دلم تو نباش..،،قربونت برم بد دردیه این زن ذلیلی ،،نگاه به ضعف و عشوه و آبغوره زنا نکن و زن ذلیل نشو ...از هر قومی یه دونه زن ذلیل بسه فدات بشم ..باباییت اونقدر مهربون هستش که جور تو رو هم بکشه
خددددددددددددددددددددداي من حالا چشم نخورم...منوچهري بياد بكشتم كه حاليم بشه زن ذليل نيستشباشه هر وقت اومد سراغم دوباره دوتا ميكنم خوب ميشه