ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

شلوار لي مورچه

1392/1/19 12:35
624 بازدید
اشتراک گذاری

خدا انصاف بده بعضي ها رو.. سر صبحي صفحه جديد باز كرده بودم كه اين پست رو بذارم تصادفي و الكي الكي پست قبلي رو گذاشتم...حالا بگذرررريم...لبخندديروز با شوهري جون و ماهان جون ميخواستيم بريم پياده روي ..از در كه اومديم بيرون شوهري يه چيزي گفت كه الان يادم نيست و منم  كه ....،،ملييييييييييح،،يه لبخند براش زدم ،،ماهان ول كن ماجر نبود كه ماماااااااني برا چي خنديدي،،منم هر چي ميگفتم،ميگفت نخيرم اين نبوده راستشو بگو برا چي خنديددددددددي؟؟/  هر جوري هم ميپيچوندمش  تو كتش نمي رفت خلاصه برا اينكه ول كن قضيه بشه گفتم بابايي يه جوك گفت برا اون خنديدم و فكر مي كردم قضيه تموم شد..نیشخندحالا ادامه رو داشته باشيد:  ( اول كار ..سر محله خودمون..)

ماهان: جوك چيه؟؟؟؟؟؟؟/

من: يه چيز خنده داري كه شايدم حقيقت نداشته باشه  آدما بهم ميگن تا بخندن

ماهان: چرا الكي يه چيزي ميگن كه بخندن

من: خوب يه دلخوشيه  ديگه ...

ماهان:دلخوشي چيه؟؟؟؟

من:يعني شاد شدن...

ماهان: آخه چراااااااااااااااااا؟؟؟

من: ماهاني اصلا هيچي ببخشيد كه  خنديدم///

ماهان: باشه حالا بعدا برام توضيح بده جوك چيه.. الان بگو كي بابايي برات جوك گفت ؟؟

من: همون اول كه از در اومديم بيرون..

ماهان:  تو گوشت گفت؟؟

من: نه/

ماهان: پس چرا من نشنيدم؟؟؟

من: خوب شما حواست نبود..

ماهان: حواس چيه؟؟؟

.

.

.

.

سوال

تعجب

اين نقطه ها به اندازه ده صفحه سوال و جواباي جور واجوره ها كه سانسوووووووووووووووووور كردم...

(وسطهاي راه )

ماهان: خوب حالا جوكي رو كه بابا برات تعريف كرد  رو بگو

من:گریهسوال

ماهان: خوب مامان جوك رو بگو....

من: با درايت و ذكاوت ( يه روز  يكي از دور يه نور مي بينه  نزديكتر ميشه ميبينه يه مورچه شلوار لي پوشيده ).... دوباره من:خندهخندهخنده

 ماهان: اينكه خنده دار نبود..

من: چرا بود، چون  مورچه ها شلوار نمي پوشن كه...

 سوالهاي اين قسمت ماهان: چرا نمي پوشن؟؟  پس اگه سردشون بشه چيكار ميكنن؟؟ چرا خجالت نمي كشن؟؟ چرا ااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//و.....

( راه برگشتني به منزل)

ماهان: راستي اون مورچه  كه شلوار لي پوشيده بود تو كدوم پاهاش پوشيده بود؟؟؟

من:تعجبسوال

.

.

.ماهان: ماماني،، مامان  و باباي مورچه هم شلوار پوشيد ه بودن؟؟؟

مامان شلوار لي كه مورچه بپا داشت كثيف شده بود؟؟؟؟

مامان  كي شلوار و برا مورچه خريده بود؟؟؟

ماماني به من  از اون مورچه ها مي خري ؟؟؟

 

...(منزل)...

مامان من الان از اون مورچههههههههه كه شلوار لي داره ميخوام...گریه

.

.

.

من: گریه

شوهري:تعجب

ماهان:سوالسوالسوال

...و بنابر درخواست  يكي از دوستاي گل وبلاگيم:

پياده روي:کلافه

مورچهکلافه

شلوار ليکلافه

جوكکلافه

مورچه شلوار لي پوشيدهکلافه

پياده روههاکلافه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

قالب های اختصاصی کودکانه
18 فروردین 92 14:39
طراحی قالب های کودکانه اختصاصی
با عکس فرزند شما
و تم دلخواه شما
از دیدن نمونه کارهای ما پیشیمان نمی شید
زیباتر و ارزان تر از دیگر سایت ها
با سفارش هر قالب به دلخواه به شما بنر یا کارت پستال متحرک به عنوان اشانتیون تعلق خواهد گرفت
gogoli-temp.blogfa.com





مرسي از اطلاع رسانيتون با شما در تماس خواهم بود..
نيلوفر
19 فروردین 92 11:53
دم تو و ماهان و مورچه گرم خيلي خنديديم ...خوش باشيد..ماهان رو ببوس


خوشحالم كه شاديد..شيرين كام باشي عزيزم.
خاله راحله
19 فروردین 92 11:54
ماشاءالله ماهان جون ،،مامانش براش اسپند دود كن پسر باهوشمون رو


ميسي خاله لاحله مگر شما قد آدمو بدونين....ماهان...


مامان شیدا
7 اردیبهشت 92 11:15
خوب از اول میگفتی بابایی چی گفت بچه رو گیج نمیکردی .
این هم چندتا برای ماهانی خودم .


آخه بعضي چيزا رو كه نميشه به اين وروجكا گفت..ميييييييييييشه؟؟در ضمن مرسي از لطفتون عزيزم
مامان ثنا
10 اردیبهشت 92 11:35
خیلی باحال بود.کلی خندیدم. ماشالله به این پسر باهوش. خدانگهش داره براتون.ممنون که به وبلاگم سر زدید.بازم سر بزنید . خوشحال میشم.
لینکتون کردم. لینک کردید خبر بدبد.



سلام ممنون ز لطف عالي با افتخار فراوان لينكيد..
آسمونی
18 اردیبهشت 92 15:41
قلبیمه بیر پر مگس دیسه سینار ..سنکی بیر داش گوتوروب ویریسان اولمادیکی


منم آذریم خوبه هااااااااااااااا.یه شعر آذری ÷یدا میکنم براتون میذارم الان حضور ذهن ندارم