ماهان و رویای شیرینش....
ضمن سلام به همه دوستای گلم و ماهان جون نازم و آرزوی سلامتی برای یکی از دوستای وبلاگیمون بنام علی کوچولو که گویا این روزا زیاد حالشون خوب نیست...خدا به حرمت این ماه عزیز شفاشو به همین زودی عنایت کنه و ما و خونواده اش رو شاد کنه..آمین یا رب العالمین.
یادتونه چند پست قبلی گفتم برا تولد پارسال ماهان جون کتاب قصه نوشته بودم...با کلی شرمندگی امروز تونستم کتابشو از میون وسایل یادگاریش پیدا کنم... که عکساشو براتون می ذارم...پسر گلم من و بابایی اندازه همه ستاره ها و آسمونا و زمین دوســــــــــــــــــــــــــــــــــتت داریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم....
چند تا پوزش و شرمندگی اول از ناز گلم ماهانی جون که این اولین ایده و البته اولین کتاب قصه ای بود که نوشتم برا همین خیلی آمااااااااااتوره خودمم می دونم...ولی خوب یه خاطره هست دیگه اینو نوشتم که ماهانی جونم تو آینده اگه کتابچه قصه های سنا و مخصوصا سارینا رو دید نگه مامانیم فرق گذاشته و مال اونا بهتره این بخاطر اینکه مال اونا رو بعد از کتاب تو نوشتم که یخورده برا خودم با تجربه شده بودم...
دومین پوزشم هم از دوستای خوبم و ماهان جونم ،،اینکه اسکنر من یه چند وقتیه که تنظیماتش بهم خورده نتونستم مثل کتابچه اسکنش کنم مجبور شدم صفحه به صفحه اسکن کنم که نتیجش این شد که کل تنظیمات بهم بخوره و کتابچه کج وکوله بیفته البتـــــــــــــــــته شمااااااااااا با چشمای خوشگلتــــــــــــــــتون خوشگل ببینید لطفا...
وااااااااااااااای خدااااااااااای من ،... مامانی فداشششش
این روی جلد کتابچه هست...
اینم پشت جلد کتابچه هستش...که البته با شرمندگی کج و کوله افتاده