من خدا را دارم...
کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت، سفری بی همراه،،،،
...گم شدن تا ته تنهایی محض، یار تنهایی من با من گفت:
هر کجا لرزیدی،!!!!
از سفرترسیدی،!!!
تو بگو، از ته دل......
من خدا را دارم...
خطا از من است، می دانم. از من که سالهاست گفته ام "ایاک نعبد"، اما به دیگران هم دلسپرده ام. از من که سالهاست گفته ام " ایاک نستعین" ، اما به دیگران هم تکیه کرده ام. اما رهایم نکن... بیش از همیشه دلتنگم... به اندازه ی تمام روزهای نبودنم..."
سلام...سلام به ماهان جون قند و نباتم و همه دوستای گل و گلاب وبلاگیم..دوستای گلی که برا سلامتی داداشیم دعا کرده بودین فدای دل پاکتونم که دعا کردین و خدای مهربون و ائمه اطهار اون همه دعا و ناله و زاری رو بی پاسخ نذاشتن و داداشی گلم خوووووووووووووب خوب شد... دیروز برا احوال برده بودمش.. دکتر بعد از کلی معاینه و آزمایش اعلام کرد که بینایی داداشیم برگشته و ماشاءلله عین روز اولشه..منم هم خوشحال بودم و هم از خوشحالی گریم گرفته بود..به این میگن قدرت خدا..
راستی ماهان جونم عذاراری چند روز پیش محرم رو تو دسته جات و مراسمای مختلف همراه آقای پدر حضور داشت و روز عاشورا هم به اتفاق هم به شهر پدری آقای شوهر رفتیم ...دو تا عکس از محرم امسال ماهان می ذارم..