همینجوری...
حیفم آمد صبح را با نفس خوب خدا "ها" نکنم...
بیت بی معنی "من بودن "را "ما" نکنم...
حیفم آمد که در این روز دل انگیز خدا.....
گره کوچکی از قلب کسی وا نکنم...
اینهمه مهر که به من بخشیدند...عاقبت در نگه منتظری جا نکنم...
سلااااااام دوستای خییییییییلی خوبم،ماهان یکی یه دونم،صبح همه قشنگگگگگگگگ و ناز
اول نوشت:خدمت همه دوستای مهربون و نازم بگم که تو شمال که بودیم، آره دیگه یکی از 17 تا ماشین شاسی بلند خوشگلمونو بردن که البته به جاییم بر نخورد فدای سرمون،خخخخخخخخ دروغ گفتم،جو گرفتتم خود ماشینو نبرده بودن کهمحتویات ماشینو برده بودن شرمنده نگرانتون کردم،فداااااااای مهربونیا و دلواپسیاتون
امروز صبحی ماهان هوس کرده بود با بابایی و من به مدرسش بره ما هم اطلاعت کردیم و سه تایی براه افتادیم،خدایی احساس خییییییییلی قشنگیه که آدم دست بچشو بگیره و قدم بزنه،احساس قشنگیه که بچش ازش خوراکی بخواد و آدم مجبور شه از میون بوق و دود و ماشین خیابونو رد شه تا برا بچش لی لی قاقالی بخره...احساس قشنگیه که آدم بچش تو املا کم بگیره و ببره دفترشو قایم کنه و از مامان بخواد که این راز بین خودشون بمونه،،حتی سردرگمی تو خیابونا و دنبال لباس و شلوار گشتن از این مغازه به اون مغازه با بچه ای که تو مدرسه خرابکاری کرده و زنگ میزنه که زود خودتو بهم برسون قشنگه،..خدایا ممنون بابت این همه قشنگی،این همه نعمت،داشتن یه بچه سالم و یه بدن سالم،یه خونواده سالم.......
ماهان جونم،این روزامون خوب و خوش میگذره،جز استرس و نگرانی بابت خاله فاطی که احتمالا بچش بخاطر کم تحرکی که داره زودتر از موعد بدنیا بیاد ،و این خیلی بده ،منو خونواده رو یاد تولد قبل از موعد تو میندازه که چقد خودت و ما عذاب کشیدیمانشالله که خاله فاطی نه ماهشو تموم میکنهراستی ماهان یه مدتیه من و بابایی برای اصرار های تو و همچنین اینکه تو آینده یه آبجی یا داداش داشته باشی ،دو دل بودیم که برات یه آبجی یا داداش بیاریم،دو دلی ما از خیلی چیزاست که هر کدوم هم اتفاقا یه مانع بزرگیه اینکه اوج کاری من و باباست و فعلا وقت سر خاروندن نداریم،اینکه هنوز به ایده آلهایمان نرسیدیم و کمبودهای زیادی داریم،اینکه کی باید از آبجی یا داداشت که بخواد بیاد باید مراقبت کنه تا من به کارم برسم منصرفمون میکنه،اما ماهان جونم خدایی خیلی دوست داشتم یه خواهر و یه برادر داشتی تا تو آینده پشتت باشن،ببخش دیگه مامانی راستش خودمم بدجنسم و ترس از زایمان دوباره و یاد آوری اون همه سختی که سر تو کشیدم تا مغز و استخونمو میسوزونه،امیدوارم خودت بزرگ شی و بابای پنج تا بچه بشی قربونت بشمقربون نوه های خوشگللمم بشمماهان خوشگلم چند تا عکس خوشگل مخصوصا نقاشی که برا روز مادر برام کشیده بودی میخواستم یادگاری بزارم گوشیم دوباره ناز میکنه،بعدا میزارمشونفدات بشم جوجه خوشگل من،خییییییلی دوستت دارم،الانم هر جا هستی میبووووووووستم،آبدار و از ته دل