ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

تابستون 94

1394/4/10 13:43
1,235 بازدید
اشتراک گذاری

دوستت دارم هایت را ... به کسی نگو !

همه را نگه دار برای خودم !

 

من..

جــانم را برای شنیدنشان کنار گذاشته ام .

سلام عزیز دل ماماااااااااااااااااااان،همه وقتت بخیر خوشگلم،مهربونم،نفسم،همه دنیامبوسبوسمحبتاینکه خیلی وقتته به وبت نمیام دلیلش این نیست که کمتر از روزهای دیگه دوستت داشته باشم عسلم،خودت با همین سن کم و عقل بزرگ و دل مهربونت مامانی رو همه جوره درک میکنی  و میدونی که چقد فعلا خسته اممممممممممم..خسته ه ه ه خسته خستههههههههههههه...هم جسمی هم روحی...

دورت بگردم این مدته وقت نمیشه تو رو به باشگاه ببریم و مدرسه هاتم که تعطیل شده و به خاطر شیطنت و آتیش سوزوندن شما و بچه های همکارام تو اداره ،اداره هم اومدن بچه ها به اداره رو قدغن کرده و همش مجبوری تو خونه بمونیگریهغمگینچقد من مامان مزخرف و بدیم خطاچقد من امروزتو برا ساختن فردات فدا میکنم و چقد لذت پیشت بودن و هر لحظه با تو نفس کشیدن کنار تو رو از خودم گرفتم............چقد دلم میخواد دیگه اداره نیامو بشینم پیشت،دستتو بگیرم با هم بریم پارک،شهر بازی،بریم پیاده روی....فدای چشمات بشم متاسفم که اینجوریه مامانی...

تو این چند مدت اتفاقهای زیادی افتاده ،از هر کدوم  سانسوری رد میشم برسم  به تصادفتغمناک

کلاس اول رو با موفقیت و برترین بودن به پایان رسوندی و برا سال دومم همون مدرسه ثبت نامت کردیم،خاله فاطی به سلامتی حدود دو هفته پیش فارغ شد و سپهر کوچو لو که اتفاقا اسمشم تو انتخاب کردی بدنیا اومد،تو به خاله فاطی گفته بودی باید اسم نی نیشو سپهر بزاره وگرنه دیگه نه تو نه اون نه اون نه توخندونکقربونت بشم الهــــــــــــی

من امتحاناتمو به سختی به پایان رسوندم،شمام هر روز هر روز با من میومدی دانشگاه تا برام دعا کنی امتحانم خوب شه اما همش مینشستی تو سالن و با گوشی من گیم بازی میکردیزبانمحبت

هفته پیش ،بهم زنگ زدی و گفتی میخوای بری خونه خاله سیما، که چند تا کوچه از ما پایینترن منم اولش بهت اجازه دادم،بعد زنگ زدم خاله سیما گفت خونه نیست و الان بیمارستانه..برگشتم بهت زنگ زدم گفتم خاله خونه نیست،قهر کردی گفتی الکی میگم که اونجا نری،چند دیقه بعد بهت زنگ زدم حالتو بپرسم جواب ندادی،دوباره چند دیقه بعد  و دهها مرتبه زنگ زدم و ازت خبری نبود،حسابی وحشت کرده بودم دو سه نفر از همسایه ها که شمارشونو داشتم زنگ زدم و ازشون خواهش کردم تو کوچه رو بگردن و بیان در خونه رو بزنن شاید با من قهری جواب نمیدی،طفلی همسایه ها همه کوچه،خیابون،مغازه ها رو دنبالت گشته بودن،حتی نردبان گذاشته از تراس خونه تو حیاط اومده بودن تا شاید اگه خدای نکرده تو خونه اتفاقی  برات افتاده باشه کمکت کنن،وقتی دیدن خونم نیستی ،بهم زنگ زدن و گفتن،چقد در یه آن سر درد گرفتم،همه جور فکر و خیال از سرم گذشت،با زبون روزه مردم و زنده شدم تا ازت خبر گرفتمگریهگریهتند تند به سیما زنگ میزدم و اونم طفلی کارای بیمارستانشو نیمه کاره ول کرد و رفت دنبالت،رفته بود دیده بود با دوچرخت واستادی دم درشون  که بیان برسن خونهعصبانیعصبانی..وای خدای من چه روز بدی رو پشت سر گذاشتم ماهاااااااااااان...اما به همین کاراتم عاشقتممممممممبوسمحبت

 بلاخره خونمونو  فروختیم و در به در افتادیم دنبال خونه  غمگینمورد خوبی گیر نیومده فعلا دارم دپرس میشمغمناک

الهی قربونت بشم عزیز دلم ،چند روز  پیش  ازم پول گرفتی بری  برا خودت بستنی بگیری ،یه موتوری بیشعور زده بود بهت و فرار کرده بود،یکی از همسایه ها بدو بدو اومد دم خونه  و گفت یه موتور زد به ماهان و فرار کرد،انگار یه چیزی از تو دلم کنده شد ،دلم هری ریخت پایین،دو بار اومدم از جام بلند شم گیج شدم افتادم،نمیدونم چجوری خودم تا خیابون رسوندم و سر و بال زخمیتو دیدم گریهگریهتا منو دیدی پریدی بغلمو و منو بوسم میکردی که خودمو نزنم و گریه نکنم،الهی فدات بشم که داشتی منو دلداری میداری  و میگفتی چیزیم نشده،تو چقد فهیم و مهربونی عزیزممبوسمحبتالهی همه دردات به جونم مامان از اون شب هر شب که به دست و بالت که زخمی شده بود میخوام کرم بزنم و ناراحت میشم منو میخندونی که طوری نبوده و هیچ جاییت درد نمیکنه،،خدا رو هزار هزار مرتبه شکر که شکستگی اینام نداشتی و الان خوبی،خدا رو ده هزار مرتبه شکر که میتونست بدتر بشه و رحم کرد و نشد....شکر خدایا شکرررررررررر

پسندها (5)

نظرات (17)

مسئول سایت نی نی عکس
10 تیر 94 14:45
سلام مامان مهربون عکس کوچولوتونوو برای نی نی عکس بفرستید تا جایزه بگیره و کلی خوشحال شه. http://www.niniaxs.ir اگه مایل به تبادل لینک هم هستی لینکمون رو توی وبلاگتون قرار بدید و به ما بگید به قید قرعه به مامان های فعال و معرفی کننده سایتمون جایزه میدیم
مامان اهورا
10 تیر 94 23:03
سلام عزیزم خوبی؟ الان ماهان خوبه؟خدا رو شکر که اتفاق بدی نیافتاد و بخیر گذشت
مامانی نازگلا
پاسخ
سلام گلم مرسی عزیز دلم،نه خدا رو شکر خوبه،خودت و اهورای عزیزم خوبین ایشالله؟خدا رو شکر
بابا و مامان
11 تیر 94 12:07
سلام ایسان جون بلاخره اومدی خدا را شکر که حالتون خوبه و سلامتید و خدا را شکر که برای ماهان جون هم اتفاق خاصی نیفتاده و سلامته ایشالاه همیشه سالم و سلامت باشید در کنار هم
مامانی نازگلا
پاسخ
سلااااااااااام دوست خوووبم،خوبین؟دخمل ،پسر ناز و شیطونت خوبن؟خدا برات ببخشدشون مرسی عزیزم
مامان ناهید
11 تیر 94 16:13
سلام آیسان جونم خوبی عزیزم بلاخره اومدی خوش اومدی بالاخره تونستم بفهمم چطورید بااینکه من خودم هم مدتی نبودم ولی هراز گاهی میومدازت خبر لگیرم اما خبری ازتون نبود خیلی ولواپس شده بودم رایتش از وقتی گوشیم خراب شد ویه گوشیه دیگه گرفتم شمارتو نداشتم که حتی بهت زنگ بزنم خیلی نگرانت شده بودم بدون که من کسی نیستم دوست خوبمو فراموش کنم والان خوشحالم با همه سختیها وخوشیهایی که داشتید الان شکر خدا خوبید خیلی ممنون که خبری از خودتون دادید عزیز دلم
مامانی نازگلا
پاسخ
سلاااام ناهید خانوممییسی عزیزم خیییییلی خییییلی ماهی ناهید جونمممنون از این همه مهربونیات خدا دختر و پسر گلتو برات نگهداره عزیزم
مامان ناهید
11 تیر 94 16:24
الهی بمیرم این مدت چقدر سختی کشیدید فدای ماهان جونم بشم خاک تو سر موتور سواره که وجدان نداشت که فرار کرد الهی دردو بلات بگیره تو سر دشمنتون خدارا صدهزار مرتبه شکر که به خیر گذشت مواظب خودتون باشید عزیزم ماهان جونی را ببوس
مامانی نازگلا
پاسخ
خدا نکنه عزیزم،دشمنات بمیرن آره بیشرف بیوجدان نکرده بود واستاده ببینه بچه چش شده بلندش کنه،چقد بعضیا تو جلد مرد رفتن و مرد نیستن به خدا
مامان کارن( رزیتا )
14 تیر 94 11:59
سلام آیسان خانوم خدا نکنه دل مهربونت غصه دار باشه ......خدا روهزاران مرتبه شکر که به خیر گذشته و ماهان عزیزم طوریش نشده .... تولد نی نی آجیتون هم مبارک باشه
مامانی نازگلا
پاسخ
سلام رزیتا جونم،حالتون خوبه،کارن جونم خوبه خییییییییلی مرسی گلم،فدااااااااات
مامان امیرعلی
14 تیر 94 12:41
ای جانم عزیز نبینم ناراحت باشی انشالله همیشه شاد باشی مامانهای شاغل همیشه در عذابن عذاب وجدان- سرو کله زدن با همکار و ارباب رجوع - کارهای نیمه کاره
مامانی نازگلا
پاسخ
سلااااااام دوست خوبم فدات بشمممممممممم آره والا
niloofar
17 تیر 94 0:46
عزیزمممم طوریش که نشد ماهانی؟؟ امان از این موتوریا.
مامانی نازگلا
پاسخ
سلام نیلوفر جونم،خودت و ارغوان عزیزم خوبین،چقد دلتنگتون شده بودم نه عزیزم خدا رو شکر یه چند تا زخم سطحی بود
مامان گل پسر
18 تیر 94 8:39
آيسان جونم ايشالا كه ديگه هيچوقت خطر برا ماهان جون پيش نياد و هميشه سالم و تندرست باشين
مامانی نازگلا
پاسخ
مررررررررررسی نگار عزیزززززززمانشالله
سمانه مامان سروش
19 تیر 94 15:22
سلااااااااااااااااااااااااااااام!!! چطومطورین؟؟؟؟؟ من که حسابی دلم واستون تنگ شده بود!!!!!!
مامانی نازگلا
پاسخ
سلااام سمانه جونم،ممنوووون،شما خوبینمنم همینطور عزیزم
سمانه مامان سروش
19 تیر 94 15:23
ای واااااااااااااااااااااای،خداروشکر به خیر گذشته!
مامانی نازگلا
پاسخ
آره خدا رو شکر
سمانه مامان سروش
19 تیر 94 15:25
از دست این پسر باهوش و بلا!خدا حفظش کنه واست عزیزم
مامانی نازگلا
پاسخ
فدا مداااااااتم سمانه جونم،خدا سروش جونو برات نگهداره
مامان ناهید
19 تیر 94 15:54
عزیزم نیستی بازم که؟؟؟؟؟؟؟؟چی شده کلآ خیلی فاصله میوفته مثل من انشالله سلامت وشاد باشید هرکجا هستید منم الان بر ا یه مدت کوتا میرم انشالله تازمان برگشتم، بیام تا اومدین می بوسمتون ماهان جونو ببوس خصوصی
مامانی نازگلا
پاسخ
سلاااااام ناهید عزیزم والله ناهیدم چیز خاصی نیست فقط نمیدونم چرا دست به نتم کم و بد شده اصلا دلم نمیکشه بیام نت،یه جورایی سردرد میگیرم،یه ذرم که معتادش میشم دست از همه کارام میکشم مرسی گلم برا خصوصی
همراه رایانه
20 تیر 94 13:24
همراه رایانه مرکز پاسخگویی مشکلات رایانه , اینترنت و موبایل ...... شبانه روزی شماره تماس : 9099070345 www.poshtyban.ir
مامان سونیا
21 تیر 94 16:56
سلام آیسان خانم گل نماز روزتون قبول خدا رو شکر که تصادف ماهان جون به خیر گذشته و مشکل خاصی پیش نیومده خیلی کم پیدا شدی خبری ازتون نیست انشالله که روزهای خوبی داشته باشید و شاد و سلامت باشید
مامانی نازگلا
پاسخ
سلام عزیز دلم،شما و سونیا جونم خوبین ایشالله؟؟ فدات بشم گلم
مامان گل پسر
24 تیر 94 12:33
مامانی نازگلا
پاسخ
مرسی عزیز دلللللللللللللللم
مامان آرزو
3 مرداد 94 11:01
الهی فداتشم عزیزم منم خیلی ترسیدم.خداروشکربخیرگذشته