ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

همینجوری...

1394/2/2 9:53
1,072 بازدید
اشتراک گذاری

حیفم آمد صبح را با نفس خوب خدا "ها" نکنم...

بیت بی معنی "من بودن "را "ما" نکنم...

حیفم آمد که در این روز دل انگیز خدا.....

گره کوچکی از قلب کسی وا نکنم...

اینهمه مهر که به من بخشیدند...عاقبت در نگه منتظری جا نکنم...

سلااااااام دوستای خییییییییلی خوبم،ماهان یکی یه دونم،صبح همه قشنگگگگگگگگ و ناز

اول نوشت:خدمت همه دوستای مهربون و نازم بگم که تو شمال که بودیم، آره دیگه یکی از 17 تا ماشین شاسی بلند خوشگلمونو بردن  که البته به جاییم بر نخورد فدای سرمونراضیزیبا،خخخخخخخخ دروغ گفتم،جو گرفتتم خندونکخود ماشینو نبرده بودن کهخندونکمحتویات ماشینو برده بودنزبان شرمنده نگرانتون کردم،فداااااااای مهربونیا و دلواپسیاتونبوس

امروز صبحی ماهان هوس کرده بود با بابایی و من به مدرسش بره ما هم اطلاعت کردیم و سه تایی براه افتادیم،خدایی احساس خییییییییلی قشنگیه که آدم دست بچشو بگیره و قدم بزنه،احساس قشنگیه که بچش ازش خوراکی بخواد و آدم مجبور شه از میون بوق و دود و ماشین خیابونو رد شه تا برا بچش لی لی قاقالی بخره...احساس قشنگیه که آدم بچش تو املا کم بگیره و ببره دفترشو قایم کنه و از مامان بخواد که این راز بین خودشون بمونه،،حتی سردرگمی تو خیابونا  و دنبال لباس و شلوار گشتن از این مغازه به اون مغازه با  بچه ای که تو  مدرسه خرابکاری کرده و زنگ  میزنه که زود خودتو بهم برسون قشنگه،..خدایا ممنون بابت این همه قشنگی،این همه نعمت،داشتن یه بچه سالم و یه بدن سالم،یه خونواده سالم.......

ماهان جونم،این روزامون خوب و خوش  میگذره،جز استرس و نگرانی بابت خاله فاطی که احتمالا بچش  بخاطر کم تحرکی که داره زودتر از موعد بدنیا بیاد ،و این خیلی بده ،منو خونواده رو یاد تولد قبل از موعد تو میندازه که چقد خودت و ما عذاب کشیدیمگریهغمگینانشالله که خاله فاطی نه ماهشو تموم میکنهآرامراستی ماهان یه مدتیه من و بابایی  برای اصرار های تو  و همچنین اینکه تو آینده یه  آبجی یا داداش داشته باشی ،دو دل بودیم که برات یه آبجی یا داداش بیاریم،دو دلی ما از خیلی چیزاست که هر کدوم هم اتفاقا یه مانع بزرگیه اینکه اوج کاری من و باباست و فعلا وقت سر خاروندن نداریم،اینکه هنوز به ایده آلهایمان نرسیدیم و کمبودهای زیادی داریم،اینکه کی باید از آبجی یا داداشت که بخواد بیاد باید مراقبت کنه تا من به کارم برسم منصرفمون میکنه،اما ماهان جونم خدایی خیلی دوست داشتم یه خواهر و یه برادر داشتی تا  تو آینده پشتت باشن،ببخش دیگه مامانی راستش خودمم بدجنسم و ترس از زایمان دوباره  و یاد آوری اون همه سختی که سر تو کشیدم تا مغز و استخونمو میسوزونه،ترسوامیدوارم خودت بزرگ شی و بابای پنج تا بچه بشی  قربونت بشمآرامقربون نوه های خوشگللمم بشمآرامبوسماهان خوشگلم چند تا عکس خوشگل مخصوصا نقاشی که برا روز مادر برام کشیده بودی میخواستم یادگاری بزارم گوشیم دوباره ناز میکنه،بعدا میزارمشونچشمکفدات بشم جوجه خوشگل من،خییییییلی دوستت دارم،الانم هر جا هستی میبووووووووستم،آبدار و از ته دلبوسبوسمحبتزیبا

 

پسندها (2)

نظرات (17)

مریم مامان دونه برفی
3 اردیبهشت 94 9:32
سلام و قت بخیر خدا رو شکر که برای ماشینتون اتفاقی نیفتاد از طرف سو ءاستفاده فروشنده های شمالی هم من معذرت می خوام و امیدوارم به بزرگی خودتون ببخشید.
مریم مامان دونه برفی
3 اردیبهشت 94 9:35
بله همه چیز این دنیا قشنگه به جز یک چیز... ــــــــــــــــــ تصمیمت برا بچه دار شدن خیلی خوبه . من هم مدتیه که به این مساله فکر می کنم. امیدوارم هرچه به صلاح ومصلحتمون باشه پیش بیاد. ماهان خوشگل منو ببوسش
مامان
5 اردیبهشت 94 2:31
سرکارمون گذاشتاااااااا، مغزمون سوت کشید گفتیم ماشینشونو بردن باز خدا رو شکر که ماشینو نبردن.
مامان
5 اردیبهشت 94 2:32
ان شاالله که خاله نه ماهشو تمام میکنه و نینی تپلو صحیح و سالم میاد توی جمع مهربونتون
مامان
5 اردیبهشت 94 2:33
ای گفتی تصمیمات برای بچه دوم،که الحق همه احساسات و تصمیماتتون مثل ماست،خخخخ مخصوصا که امیر منم زودتر از موعد دنیا اومد و وزن پایینو چقدر عذاب کشیدم
مامان کارن( رزیتا )
6 اردیبهشت 94 10:24
قشنگ نوشتی آیسان جون ....خدا حافظ و نگهداره همه ی فرشته های کوچولو باشه ..... ایشالا که آبجیتون هم به وقت خودش زایمان راحتی داشته باشه .... نگفتی نی نیش دختره یا پسر؟ ..... اگه یه آبجی یا داداش برا ماهان جونم نیاری ده سال دیگه از پشیمونی شاخ در میاری نگی نگفتما ..... مطمئن باش وضعیت و مشغله هاو بارداری و زایمانت از من بیشتر و سخت تر نیست ولی من بازم میخوام پررو پررو یه نی نی دیگه داشته باشم ... آخه من مثه تو خودخواه نیستم
باران زندگی
6 اردیبهشت 94 12:15
سال نوتون مبارک خوش باشید چه عجب امسال واسه روز زن تبلیغ نکردید ایشالله روز مرد جبران میکنید
بابا و مامان
9 اردیبهشت 94 7:44
سلام عزیزم ایشالاه که بلا به دوره و به سلامتی خواهرتون زایمان می کنه خدا نگهدار ماهانجونومامان خوشگلش باشه
مامان زری ترانه
9 اردیبهشت 94 12:14
سلام به روی ماه آیسان جون و پسر گلش. ایشاا... که خوبین . قبلنا بهتر بودی زود به زود میومدی. ایشاا... که هر دوتا دست آقا دزده بشکنه
مامان زری ترانه
9 اردیبهشت 94 12:15
مادر جان ما جرات داریم به بچه دیگه فکر کنیم اگه نه دوست داریم یک ونگ ونگ دیگه تو خونمون راه بیافته .بچمون تنها نباشه
مامان امیرعلی
9 اردیبهشت 94 14:09
وای عزیزم کلی مارو ترسوندی فکر کردم ماشینتون را بردن تو خبر دادن هم شیطنت خودتو داری
مامان امیرعلی
9 اردیبهشت 94 14:11
وای واقعا نمی خوای دومی را بیاری حیف نیست ماهان خوشگلم تنها باشه
مریم مامان دونه برفی
23 اردیبهشت 94 13:16
خیلی بی معرفتی نکردی به دوستت یه سر بزنی ببینی تو چه وضعیتی بوده و هست
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
5 خرداد 94 10:14
سلام عزیزم آیسان جون خوبید ماهان جون وخانواده محترم خوبن؟ فدات بشم از فکرت بیرون مکیشدم اما مدتیه حالم خوب نیست اینقدر که حوصله نت ونت گردی را نداشتم شماره همراهتم با تعویض گوشیم حذف شده ندارم خبری ازت نداشتم لطف کرده بودی بهم سر زدی منم چند باری اومدم ولی باور کن اینقدر بی خوصله بودم که حتی دلم نمی خواست تو اون وضعیت کامنت بذارم هر بار که میومدم می دیدم شما هم پست جدید نداری گفتم حتمآ یا نت ندارید یا مشغول درس ودانشگاهید انشالله هرکجا که باشید شاد وپیروز وسلامت باشید برا ما هم دعا کنید حالمون خوب شه می بوسمت ماهان جونو هم ببوس
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
5 خرداد 94 10:16
انشالله جمع خانوادگیتون همیشه پابرجا باشه وهمیشه با هم زیر آسمون آبی وهوای خوب قدم بزنید ونفس بکشید خیلی خوشحالم که پستتون پرانرژی بود
بابا و مامان
7 تیر 94 1:55
کجای ایسان جان اخه این چه کاریه که اینقده مشغولت کرده که برامون نمی نویسی
مامان کارن( رزیتا )
10 تیر 94 11:09
کجایی آیسان جون نکنه حامله ای ایشالا