ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

خاطرات انتخاب اسم ماهان جون

1391/8/15 10:24
778 بازدید
اشتراک گذاری

تو وجودت واسه من یه معجزه ست       مثل تو هیچ کجا پیدا نمی شه

روز میلاد قشنگت .... میمونه توی دل من... تا همیشه

عزیز دلم روزهای آخر بارداریم  خیلی سخت گذشت مدام ضعف داشتم و بدحال می شدم،ویارخیلی بدی داشتم و فقط طالبی و پیتزا و پفک اونم بیرون خونه به اجبار منوچهر می تونستم بخورم،هر کاری می کردم چیزای مقوی بخورم که سلامتی تو هم به خطر نیفته نمی شد،از یه طرفم بابایی بعد از اداره کمک عمه فرحناز که داشتن خونه می ساختن می رفت و من تا آخر شب  تو خونه تنها بودمنگراناز یه طرفم بین خودمون باشه ( از تنهایی میترسیدم )

niniweblog.com

آخرین روزای بارداری چون پسرعمه سعید هم با بابایی هرشب شام می اومدن خونه رفتم که شام درست کنم یهو برق ها قطع شد منم تو خونه سه طبقه تنها بودم ،خلاصه کلی اون شب ترسیدم و حسابی گریه کردمگریهتا اون روزم اسمتو فرهان انتخاب کرده بودیم  منم هر روز با اسمت باهات درد و دل میکردم،اون شب تو خواب دیدم تو بدنیا اومدی و اومدی تو اداره من ،و اسمتو که رو وایت برد فرهان نوشته بودم با عصبانیت پاره کردی و چندین بار با هجی گفتی که اسمت ماهان نه فرهان ، niniweblog.comهمون نصفه شب بابایی و از خواب بیدار کردم و بهش گفتم اسمتو ماهان می ذاریم و روی کاغذ یادداشت کردم که یادم نره ،خیلی ها هم که فهمیدن می خوایم اسمتو عوض کنیم اعتراض کردن ولی من و بابایی عین شیر

niniweblog.com

جلوی همه واستادیمو اسمی که خودت انتخاب کرده بودی رو رواسمت گذاشتیم و تو گل پسرم اسمت ماهان شدقلب 

niniweblog.com

 

                 عزیز دلم مرد باش و مایه غرورم باش...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)