منوچهر جونم تولدت مبااارک
بدون که قلبم فقط و فقط برای تو می تپه و بی تو هیچم
عاشقانه ترین حس رو با تو دارمو خوشحالم که دارمت
خوشحالم که به دنیا اومدی و دنیای من شدی
تولدت مبارک منوچهر جوووووووووووونم
دوستان با مرامم،ماهان نفسم سلام ،صبحتون به قشنگی صبح امروز من...
ماهان خوشگلم اجازه میخوام این پستو مخصوص بابایی نازنین و دوست داشتنی به مناسبت تولدش بزارم
اصلا وب خودمه دوست دالم از عشغم بنویسم فقط که تو نیستی که..والااااااااا
منوچهر جونم بیشتر از ده سطر از خوبیهات و مهربونیات نوشته بودم اما تو ویرایش همه رو پاک کردم چون دلم نمیخواد تو عشقمون اغراق کرده باشم من خوبیها و عشق تو رو باور کردم و مطمئنم تو هم از عشق من نسبت به خودت خبر داری،خبر داری که شدی همه کسم،خبر داری که شدی بساز بی مهریا و نانجیبیام و پیش قدم میشی برا قهرهای بچگانه من...عزیز دلم وقتهایی که مثل یه بچه روبرام میکنی،نگران مقنعه و مانتوی اتو نشدم ،واکس کفشهام میشی،میانجی دعوای من و ماهان میشی،هوامو داری و همیشه به ماهان میسپاری که مامانی خانومه،ناز داره،دلشکستست باید نازشو بکشیم ،روزایی که من مریبضم و تو مهربانانه گردم میگردی و مراقبم هستی،وقتی سر دعاهای خیرت سر نماز شب و سفره دو دستت را بالا میگیری و از خدا سلامتی و سرافرازی من و ماهان رو میخوای ،، وقتی همیشه ی خدا شاکری و به بودن من و ماهان شکر میکنی،وقتی مثل مامانم سر سفره باز برام لقمه میگیری ...همیشه و همیشه بیشتر از اونچه که شنیدی و شاهدش بودی تو دلم به خودم مغرور میشم که تو رو دارررررم....شکر میکنم که مال منی،،حالا دیگه دوستام،اداره،دانشگاه همه میدونن من تو زندگی یه برد بیشتر ندارم اونم تویی..فدات بشم که اینقد دل مهربونی داری،خدایا خیلی خیلی شکرت که زندگیمو اینقدر سر وسامون دادی..
خدایا حفظم کن که اینقد نمک شناس و قدردونم من...
تازشم شوشوجونم قول داده اون دنیا شفاعتمو بکنه و ببرتمم بهشت..بععععله
پریشب و مخصوصادیشب که برج صفر هم به سلامتی تموم شد تولد داشتیم،اصل اصلش برا منوچهر جونم بود اما مهمونا لطف کرده بودن برا ماهان جونمم که تولدش تو ایام محرم بود و فقط دور همی داشتیم نه تولد،کادو گرفته بودن،یعنی برا ماهانم خیلی خیلی خوش گذشت و تو دو تا مهمونی که مهمونی اولی برا خونواده گررررااااام خودم بود که من تا شش کلاس داشتم و منوچهر جونمم روزه بود بی افطاری اومده بود دنبالم منم گفتم روزش بیشتر تر مورد قبول واقع بشه دو ساعت جلو گل فروشی نگهش داشتم و به بهانه خرید از سوپر مارکت بغل گل فروشی تو یه عملیات سورپرایزانه رفتم براش گل خریدم کادوشم از قبل آماده کرده بودم تا رسیدیم خونه و مهمونا برسن و افطار کنه ساعت 7.5شده بود ..اینجاست که اون میره بهشت و منم با خودش میبره که بیخ گوشش باشم اونجام بهش خوش نگذره..و دومی خونواده گرررراااام همسری تشریف داشتن برا شوشو جونی تولد گرفتیم و حسابی خوش گذشت...منم کدبانوگریم گل کرده بود حسابی غذاها و قاقالی لی های خوشمزه درست کرده بودم ،دیگه کاری که از دستم برمیومد،اجرکم عندالله
در ستاره بارانِ میلادت
میان احساس من
تا حضور تو
حُبابی است از جنس هیچ
از دستان من
تا لمس نگاه تو
آسمانی است به بلندای عشق
جشن میلادت را به پرواز می روم
دراین خانگی ترین آسمانِ بی انتها
آسمانی که نه برای من
نه برای تو
که تنها برای “ما” آبیست...دوستت دارم عجییییییییییجم
عزیزان مهربونم با عرض شرمندگی کامنتهای پست قبلی بدون جواب تائید شدن بزودی جبران میکنم..عکسهای این پست هم ناقص موندن اونارم بزودی میزارم...