ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

نامه برای پسرم..

1393/3/17 13:42
1,462 بازدید
اشتراک گذاری

بعضی “ضربه ها” نمی بـُــره
زخــــــم نمــــی کنـــــه….
حتّی خراش هم نمــی ندازه….!
فقــــط “دردت” میــــاد….
اونقدر که نــــــــفست رو “بنـد” میاره…!!!

 

دوستای مهربونم،ماهان عزیزم سلام

دوستای مهربون و گلی که ازشون شماره دارم و ازم شماره دارن با عرض شرمندگی چند روز پیش گوشیمو ازم زدن یا گم کردمو نمیدونم!! فقط میدونم که دیگه شماره هاتونو ندارم ،فعلا خطم مسدوده دو روز دیگه سیممو فعال میکنم لطفا و خواهشا یه اس با اسم خودتون بدین دوباره سیوتون کنم ..ممنوووووووون...((آخ که نفرین بعضیا بد گرفتتمممممممم...))..کلی پست  و یادگاری خوب از ماهان جونم از مراسم  پایان دوره مهد ماهان جون ، ثبت نام مدرسه ، کلاس کونک فو  و شنا که برا تابستانش ثبت نام کردم تو ذهنم داشتم و دارم اما چون همه عکسها.مخصوصا پایان دورش که کلی ناز بودن تو گوشیم بود و الان دسترسی بهشون ندارم اصلا دل و دماغ پست گذاشتنم ندارم.. یه مقداریم شرایط روحی مناسبی  ندارم که برمیگرده به آدمای دورو برم و عمدتا مشکلات کاریم...دو هفته پیش برا خرید رفته بودم بازار دیدم یه آقایی دست یه پسر بچه رو گرفته و داره میره ..پسره هم جیغ میزد و مامانشو بلند بلند صدا میکرد،اولش فک کردم پدرشه..اما حالت بچه نشون میداد کاملا احساس غربت و ترس داره دو سه قدم دور شدم اما عذاب وجدان و صدای گریه پسر بچه امانمو برید و رفتم از آقاهه پرسیدم چه نسبتی با بچه داره؟؟گفت پیداش کردم و دارم میگردونمش شاید مامانشو پیدا کنم..دلم هری ریخت،، از اینکه بعضیا مراقب  نیستن..مراقب چیزای مهم و با ارزش نیستن..با خودم گفتم مامانا حواسشون کجاست که بچشونو فراموش میکنن،آدم چقد باید گیج و هواس پرت باشه که یادشون بره کی و چیو  کجا جا گذاشتن..با خودم گفتم اگه مامانه رو پیدا کنم حسابی باهاش دعوا میکنم،.اونیکی دست پسر بچه رو گرفتم و یه ساعتی تو محوطه بازار اینور و اونورو گشتیم و بلاخره مامان بچه رو که یه بچه شیرخوار تو بغلش بود رو پیدا کردیم ..چقد مامانش گریه کرده بود که چشاش قرمز شده بود،مامانه انگار متوجه نگاه شماتت بار من و اون آقا شده بود تند تند داشت توضیح میداد که دخترم وقت شیرش بود مدام گریه میکرد داشتم اونو آروم میکردم که متوجه شدم سپهر غیبش زده..از اینکه پیش داوری کرده و اون خانومو قضاوت کرده بودم از خودم بدم اومد...همون شب که اومدم خونه متوجه شدم حدود 150 هزار تومن از کیفم یا زدن یا گم کردم..آخرشم نفهمیدم کجا جا گذاشتم ویا  کجا ازم زدن!!!چن روز پیشم با پاس اداری از اداره  خارج شدم وبه  نیمه راه ه رسیدم با یکی از هممکاران آجیم قرار داشتم میخواستم بهش زنگ بزنم و آدرس دقیق رو بپرسم که متوجه شددم گوشیم تو کیفم نیست..تا چن ساعت زنگ خورد بعد خاموش شد...به خودم میگم دارم تاوان اون حرفمو میدم  که به خودم گفتم  مردم حواسشون کجاست؟؟؟؟؟چرا دقت نمیکنن؟؟چرا جا میزارن؟؟!!!!......نمیدونم این روزا حواسم کجاست؟؟نمیدونم چرا باید بعضی رفتارا اینقد منو بهم بریزه که نتیجش این باشه!!...

اینم عکس سپهر کوچولوووو..

 ...............................باز هم بگذریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم..که تمام زندگی من با این گذ شتنها گذشته..........

 این پستم مربوط به درخواست مجری برنامه اختتامیه مهد ماهان جونه که از همه پدرو مادرا خواست یه نامه برا دختر و پسرشون برا چند سال بعدشون بنویسن و براشون نگه دارن...نامه ای که من برا پسرم نوشتم و لای لباسها ی مهدش که براش یادگاری نگه داشتم ،گذاشتم چیزی متفاوت از این پستمه اما اینجا براش اصلاحیه میزنم ...تجربه ای که خودم بدست آوردمو و مفت در اختیارش میزارم ..اگه خواست ازش استفاده کنه اگه نه خودش دوباره این مسیرو بیاد و آخر سر به همین نتیجه برسه!!!..

دود اگر بالا رود کسر شان شعله نیست..ناکسی گر از کسی بالا نشیند فخر نیست..

شصت و شاهد هر دو دعوای بزرگی میکنند.....پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است.این شعریه که من حدود 14-15سال پیش وقتی یه بچه مدرسه ای بودم  از پشت یه اتوبوس حفظ کردم..شعر به دلم نشسته بود..معنیشو تازه الانا دارم درک میکنم...

ماهان عزیزتر از جانم،سلام.. میخوام از تجربه های خوم بهت بگم..میخوام مادر بودنم را برایت دور بزنم و از دریچه زندگی واقعی برات بگم..میخوام شعار ندم که خوب باش،مهربان باش،حماقت کن!!!!میخوام بگم منو آینه عبرت خودت قرار بده،کاری که من نکردم تو انجام بده،حماقتی که من کردم رو تو نکن...سیزده سال از فوت مادرم میگذره و هنوز هنوزم که هست از بقال چقال محله گرفته تا دوست و آشنا از خوبیهای مادرم و بینظیر بودنش میگن..هنوز هم مردان و زنان آشنا وقتی نام مادر به میون میاد اشکشون درمیاد و به نیکی ازش یاد میکنن اما من خوب بیاد دارم که مادر چقدر از دست زمین و زمان و همین مردم در عذاب بود..چقدردلخوش روزگار نبود..... من ساده دل هم روش مادر رو ادامه میدم ،سعی میکردم خوب باشم تا بعد مرگم همه به خوبی ازم یاد کنن....دارم اشتباه میکنم،گور بابای مردم و تعریف و تمجیداشون..حرف مردم به یه پول سیاهم نمی ارزه ،،میخوام منبعد عوض بشم،اصلا بهتره عوضی بشم تا اینکه مردم  فک کنن وظیفمو خوب دارم انجام میدم!فک کنن خوبیهایی که میکنم از رو حماقت و ندونم کاریمه...!!! یه جایی خوندم زیاد که خوب باشی
تاریخ انقضایت زود سر خواهد آمد و . . .
مهرت...وفایت...نجابتت...خوبی ات...
وظیفه خواهد شد....پس سعی نکن برای دیگران تبدیل به وظیفه گر خوب باشی...

 داشتم اشتباه میکرددم عزیزمممممم، ﻣﻦ ﯾﮏ ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ “ﺧﻮﺩﻡ” ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﻡ :
برای ﺍﯾﻨﮑﻪ زیادی ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﯽ ﺑﻮﺩم،ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮏ ﺭﻭ ﺑﻮﺩﻡ،ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ  زیادی مهربان بودم،باید خودم را ببخشم بابت اینهمه نامهربانی با خودم..باید خودم رو ببخشم که بهترین غذاهایم را برای  دیگران سفره کردم،باید خود را ببخشم که بهترین  ساعات انرژی را صرف دیگران کردم..باید خودم را ببخشم که همیشه تو را مقصر  دعواهای کودکانه کردم تا کسی ازمون نرنجه،،چقدر بایدد تلاش کنم تا راه رفته را باز گردمممم!!!... ،هیچگاه تصورش را هم نمیکردم که چوب صداقت و خوبی این همه درد داشته باشدکه الان اینگونه به خود بپیچم و صدایم هم درنیاید..نمیخواهم دیدت رو به دنیا عوض کنم،اما تو هم قبول کن که این دنیا و بعضی از آدما خیلی عوضین لطف و مهربانیت را به پای حماقت و نفهمیدنت میگذارند.نباید اجازه بدی آدمای دورو برت اینقدر پرو بشن...آنقدر خودت رو بگیر که جواب سلام کسی را دادنت برایشان افتخار به حساب آید.. عزیز دلم من امروز اونقدر دلم گرفته که شاید زیاده روی کنم،اما هرگز حتی تو اوج احساسی بودنم بر نمیگردم که حرفها و واقعیتهای امروزم را برایت ویرایش و اصلاح کنم..حرف امروز من از روی عقل است نه احساس  کینه و تنفر که الان همه وجودمو گرفته....مشکل خود منم که برای کسی که قدمی برام برمیداره کیلومترها براش پیاده روی میکنم و میدانم که اشتباه کرده ام،تاول پاهای ن نتیجه بی درایتی خود من است..،،..دیگر نمیروم،پا پس میکشم،بگذار همه بگویند مغرور است،بگذار همه بگویند قبلنا اینجوری نبود،حرفی که تو این مدت دائم میشنوم و نه تنها ناراحت نمیشم بلکه اعتماد به نفس هم میگیرم،لذت میبرم از عوض شدنم..........دارم به روزهای گذشته ام حسرت میخورمم که دست هر کی رو گرفتم که بلندش کنم ،ازم سواری گرفت!!!تقصیر من و امثال منم نیست،همه جای دنیا اینجوریه،دست کسی که دلش برای دیگران شور بزند نمک ندارد...عزیز دلم ،ماهان جونم،به یه جایی از زندگی که برسی میبینی که اصلا افتخار نبوده که دور و برت پرباشه از حضور مزخرف کسانی که لیاقت با تو بودن را ندارن،،مهم اینه که چند تا آدم دورو برت باشن که پر پروازت باشن نه که هر جا دوست داشتن پروازت بدن یا پله قرارت بدن تا اینکه خودشون بالا برن..هیچگاه تمامیتت را بر کسی فاش نکن،آدمها غیر قابل تصور شدن،زود عوض میشن،زود رنگ عوض میکنن،زود خود باخته میشن،،زود آدم فروش میشن،اونقدر زود که تو حتی فرصت محاسبه زمان را نداری،آنقدر مات میمانی که هیچ واکنشی در مقابل کنششان نداری...عزیز دللللللللم دلت از حرفام نلرزه،منم دارم خودمو جمع و جور میکنم که یه آدم دیگه بشم..قول میدم موفق میشم،باید که موفق بشم.....هر اتفاقی که بیفته ،هر چقدم که بد بشم برای تو هنوزم مادرو پیش مرگتم عزیز دلم،با افتخار و با غرور بزرگ شو..مرد شو و مردونه زندگی کن..با خراب کردن کار دیگران خودتو خوب جلوه نده ،،با پایین کشیدن دیگران صدر نشینی نکن..مراقب باش با این حرفها به بیراهه نری،میگم زیادی به دیگران خوبی نکن،اما هرگز نمیگم که به کسی بدی کنی.....قربون لحظه لحظه زندگیت...مادر

پسندها (9)

نظرات (50)

ناهید مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
17 خرداد 93 14:43
سلام عزیزم چقدر دلم گرفت وقتی این پست رو خواندم چقدر بغضم گرفت قربونت برم
مامانی نازگلا
پاسخ
سلاااااام گلم .. شرمنده عزیز دلم..بس که مهربونی درد همه درد تو شده..
ناهید مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
17 خرداد 93 14:50
عزیزم معلومه این مدت یه موضوعی بد جوری شمارو بهم ریخته انشالله هرچی هست تموم بشه وشما به آرامش برسید دیگه این روزهای ناراحتی رو برای دوست وآبجی گلم نبینم دیگه نبینم غبار افسردگی وناخوشی رو بر چهره نازت امیدوارم اونایی که باعث ناراحتیت شدن به زودی اصلاح بشن نمی دونم چی بگم کاش پیشت بودم واینو بدون هیچکس تمام روزهای زندگیش شاد نیست همه روزهاش خوش نیستن مامانم میگه مسلمان روزهای سخت وناخوش هم زیاد داره آدم ساخته شده برا امتحان مهم اینه که باهاشون بجنگیم تا بیشتر برامون غلبه نکنن وپیروزی رو از آنِ خودمون کنیم مطمئنم آیسان جونی شما هم پیروز میشید با اون قلب پاک ودل رئوفی که دارید
مامانی نازگلا
پاسخ
قربونت برم ناهید جون مهربونم که همیشه با حرفات آب تو دل آشوبم میریزی و بهم آرامش میدی گلمایشالله سایه مامان مهربونت همیشه بالا سر تو و بچه هات باشه،مامان خدا بیامرز منم میگفت خدا بنده هایی رو که دوسشون داره بهشون زیاد غصه میده که خالصشون کنه ...بازم راضیم به رضای خدا...
ناهید مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
17 خرداد 93 14:59
عزیزم این چه حرفیه شما به خاطر همون دل رئوفتون بوده که حرصت از مامان سپهر شده خدا از دلت خبر داره خوب این وضعیت برا همه پیش میاد من خودم زبون زدشدم از حواس پرتی یه با گوشی من رو تو پارک زدن بهم ندان چقدر تو خونه چیزهارو گم می کنم چقدر چیز خراب می کنم میشکونم من چند مدت پیش دستبند طلامو گم کردم نمی دونم شاید هم تو بازار ازم زدن تو کیفم بود مثل این موردها خیلی داشتم ناراحت شدم به خاطر گوشیت تازه خریده بودی وبه خاطر عکسهای ماهانی ولی بازم فدای سرت انشالله صدقه سرتون باشه
مامانی نازگلا
پاسخ
ای جااااااانم ناهید جونم پ شمام یه وقتهایی حواست پرت میشین...من تازگیها اینجوری شدم،دارم فک میکنم نکنه خدایی نکرده دارم پیر میشمممم خخخخخخخخوااااااای چی به سر سایز سی و هشتم میاد اونوخ هاان؟؟........بخند ناهید جونم بیخیال غم و غصه دنیااااااااااا
مامان بردیا
17 خرداد 93 15:48
آخی واقعا دردناکه.به خاطر عکسا خیلی ناراحت شدم
مامان آروین ( مهناز )
18 خرداد 93 8:40
سلام عزیزم خصوصی
مامانی نازگلا
پاسخ
سلام گلم،فدات شم،اومدم
سارا مامان اهورا
18 خرداد 93 9:15
واقعا بعضی وقتها پیش میاد من خودمم 2 سال پیش وقتی برای خرید وسایل تولد برای اهورا رفته بودم خیابان اصلا نفهمیدم کی و کجا گوشیمو از تو کیفم برده بودن این ازمهارتشونه که اصلا حسش نمیکنی و گاهی بی توجهی خودمون
مامانی نازگلا
پاسخ
سارا جونم من اینو میزارم پای اینکه این روزا حواس برام نمونده از دست ناملایمتیهای روزگار و مردمش.............
سارا مامان اهورا
18 خرداد 93 9:16
حالا خدا رو شکر مادرشو پیدا کردین هم خودش هم مادرش چه کشیدن تا همدیگه رو پیدا کردن
مامانی نازگلا
پاسخ
آره خدایی طفلی مادر اونقد گریه کرده بود که نفسش بریده بود ،پسر بچم که دیگه معلومه...خدایی همیشه این صحنه ها برام زجرآوره،خدا هیچ مادری رو از بچش جدا نکنه
مامان عرفان
18 خرداد 93 9:49
آيسان جونم غصه نخور . آقا منوچهر يه گوشي بهتر ميخره برات . از قبلي خيلي بهتر .
مامانی نازگلا
پاسخ
قربونت برم نگارم،منوچهر جونم همونروز میخواست بره بخره خودم نذاشتم ،چون دلم روشنه که پیدا میشه
مامان عرفان
18 خرداد 93 9:54
ايول به آيسان با وجدان خودم كه دست سپهر را گذاشتي تو دست مامانش
مامانی نازگلا
پاسخ
کلا مهربوووووووووووووووووونم در حد لالیگااااااااا..مشخص نیستتتتتتتت عایاااا؟؟؟؟!!
مامان عرفان
18 خرداد 93 9:55
آيسان جونم . حالت خاراااااااااااااااااااب نباشه ها .
مامانی نازگلا
پاسخ
ههههههههههههههه خخخخخخخخخ خاراااااب شده رفته پی کارش ننه
مامان عرفان
18 خرداد 93 9:57
هر كس اين گوشيت را برداشته ايشالا ذليل بشه . نفرين من و بيهنر هم ، خونه خرابش خواهد كرد ايشالا ايشالا . چون ما براي فعال شدن بسته اينترنتي تو كلي زحمت كشيده بوديم .
مامانی نازگلا
پاسخ
آخــــــــــــــــــــــی آره بخداااااااا،چقد شما زحمت کشیدین،،کوفتش بشه که گوشی یه طرف اون بسته اینترنتیشم یه طرف
مامان عرفان
18 خرداد 93 10:09
آيسان جونم هر كس هم در اين اداره باعث شده تو ناراحت بشي و غصه بخوري و حواست پرت بشه ايشالا به زمين گرم بخوره . ايشالا خير از زندگيش نبينه . ايشالا ذليل بشه . آيسان جونم غصه ي تو غصه ي منم هست . ايشالا به زودي ناراحتي تو برطرف ميشه و يه جشن كوچولو ميگيريم .و به تلافي اين همه غصه و غم كه خورديم ، شادي ورقص و بزن و بكوب را بندازيم . الهي آمييييييييييييين .
مامانی نازگلا
پاسخ
فدای مهربونیات بشم نگار جونم،خیلی ماهی بخدا...الهی این قوبول جان اداره و دورو دستش از رو زمین خدا و اداره محو بشن الهیییییییییییییی آمینقربونت بشم ایشالله حل بشه یه جشن راه بندازیم خخخخخخ
مامان کیاراد.آرزو
18 خرداد 93 10:39
واای عزیزم خیلی برات ناراحت شدمچقدررراتفاق بدپشت هم...
مامانی نازگلا
پاسخ
عزیزززززززززززم..من همیشه با هم بد میارم با همم گره مشکلاتم وا میشه،الان فعلا گرهه که تو کارم داره میافته
مامان آرزو
18 خرداد 93 10:40
ایشاا...هم گوشیت پیدامیشه هم پولات...
مامانی نازگلا
پاسخ
پولا که تا الان پر پر شده هیچی..اما گوشی رو امیدوارم
مامان آرزو
18 خرداد 93 10:41
سپهرم چه قیافه ی معصومی داره بیچارهخدابرای هیچ مادری نیاره
مامانی نازگلا
پاسخ
آره ناااااااااااااااازی،چقد جیغ زد طفلی،خیلی دلم براش سوخت
مامان آرزو
18 خرداد 93 10:43
خصوصی گلم
مامانی نازگلا
پاسخ
ممنوووووووووووووووووووون فداااااااات شمممممممممممممم
مامان شیدا
18 خرداد 93 12:23
سلام به اایسان جون خودم دلم برات یه ذره شده بود .عزیزم خوبی ماهان گلم خوبه نبینم غمت رو چرا انقدر ناراحتی ؟ اما نامه قشنگی برای پسری نوشتی باهات موافقم خوبی حد و مرز دارد باید به بچه ها نه گفتن رو یاد بدهیم چیزی که من یکی برای خودم بلد نیستم اما دارم به الینا یاد میدهم . هزار تا برای دوست خوبم و ماهان جونم
مامانی نازگلا
پاسخ
ای وااااااااااااااااای شیداااااا جووووونم،سلام گلم خودت و دخملی ناز خوبین؟؟چقد جات تو وب خالیه...آره شیدا جونم باید بچه هامونو با اصول زمونه تربیت کنیم،مغرور و با سیاستمنم شما و الینا جونمو هزارتا میبوسم بووووووووووووووووووووس
سمانه(مامان سروش)
18 خرداد 93 16:34
سلام عزیزم!!اینطوری نبینمت عزیزم... انگار بد عادت شدم ها!!عادت کردم بد حال بیام و حرفاتو بخونم و دلم واشه ولی...
مامانی نازگلا
پاسخ
سلام سمانه جونم،فدای تو بشم ...خب دیگه یه روزاییم هست که اینجوریه
سمانه(مامان سروش)
18 خرداد 93 16:34
قربون دلت... نگو اینجوری... میگذره...
مامانی نازگلا
پاسخ
فدات بشم عزیز دللللللللمرو چشمم..
مهدیه مامان ماهان
19 خرداد 93 8:53
سلام آیسان جون چقدر شما مهربونی امیدوارم همیشه تو زندگیت موفق باشی خانمی... ماهانی ببووووووووووووووووووووووووووس
مامانی نازگلا
پاسخ
سلام مهدیه جونم ،قربونت برم شما خیلی لطف دارین منم ماهان کوچولوی شما رو میبوسم
مامان ایمان جون
19 خرداد 93 12:20
آیسان جون حرف دل منو زدی , چقدر باهات موافقم , دست منم خییییییییییییییییییلی بی نمکه
مامانی نازگلا
پاسخ
عزیززززززززززززززززممممم......
مامان آیسو وآیسا
20 خرداد 93 11:14
عالی بید خواهرررررررررررررررررر خصوصی
مامانی نازگلا
پاسخ
عجییییییییییییجم خصوصیت تو حلقممم..دیگه اونقدرام پیاده نیستم که ننه!!!!!!1همونجوری میزنم والااااااااافجون عمم، همونطور که همیشه میزدم خخخخخخخخ
مامان کارن
20 خرداد 93 11:23
آخی همون گوشی که هدیه گرفتی حالا گوشی هیچی عکسای توش
مامانی نازگلا
پاسخ
خخخخخخخخخخخ چرا ننه خود گوشیم که هیچی هیچی که نهاما عکساش آله خب
مامان کارن
20 خرداد 93 11:25
ولی غصه نخور آیسان جونم مال دنیا ارزش نداره ایشالا که خودت و ماهان جون و باباش سلامت باشین
مامانی نازگلا
پاسخ
یه دنیا مررررررررررسی رزیتا جونم
مامان کارن
20 خرداد 93 11:28
نامه ای که واسه ماهان جونم نوشتی خیلی خیلی قشنگه و فکر کنم حرف دل نود درصد ماها باشه - حیف مهربونی و خوبی که درحق هر کسی بکنی با هر کسی باید مثه خودش رفتار کنی ولی متاسفانه بعضی آدما خیلی دو رو هستن و ما خیلی دیر جنسشون رو میشناسیم
مامانی نازگلا
پاسخ
منم خیییییییییلی دیرتر از اونی که باید به این نتیجه رسیدم اما خوشحالم که حداقل منبعد مث خودشون و در حد لیاقت هر کس باهاش رفتار خواهم کرد
مامان کارن
20 خرداد 93 11:50
عزیززززم چشمای این پسر کوچولو رو ببین معلومه که چقد گریه کرده - طفلک مادرش
مامانی نازگلا
پاسخ
آخــــــــــی طفلی مادرش که دیگه هیچی نمیدونی چجوری سرگردان به سر و سینش میزد
دلسارا
20 خرداد 93 14:29
کار خوب و نیک کردی حالاداری خودت رو هم سرزنش می کنی ؟
مامانی نازگلا
پاسخ
آخه سارا جونی سرزنشم برا اینه که آدمها اونقدر درگیری فکری و عصبی دارن که مهمترین چیز زندگیشون (بچشون)یادشون میره چه برسه به پول و موبایل و ....
مامان
20 خرداد 93 15:19
الهی من فدای خودتو اون دل نازکت بشم مهربونم. آیسان جونم معلومه حسابی دلت گرفته هااا،عیب نداره قوی باش. این نیز بگذرد....
مامانی نازگلا
پاسخ
خدا نکنه عزیز دلم،قربونت بشم من که همیشه ورد زبونه که اینم میگذره ه ه ه................
مامان
20 خرداد 93 15:20
هرکسی هم به نا حق دلتو شکسته بسپرش به خدا. خود خدا خیلی بهتر از خودت بلده جوابشونو بده....
مامانی نازگلا
پاسخ
فدای دلداریت بشم مامان امیر حسین جوووووونم
مامان
20 خرداد 93 15:21
طفلکی سپهر چشمهاش قرمز شده..... مامانش چی کشید...... خیلی وحشتناکه..... دستت درد نکنه که بچه رو به مادرش رسوند
مامانی نازگلا
پاسخ
آره به خدااااا..طفلی بچه میگفت اگه مامانمو پیدا نکنم میمیرماونقد دلم گرفته بود که منم باهاش گریه میکردم
مامان
20 خرداد 93 15:22
برای هواس پرتیت هم نگران نباش که من چه خوشی چه نا خوشی هواس پرتم اساسی... آلزایمر دارم شدیدددددد......
مامانی نازگلا
پاسخ
والا عزیزم من که پاک از خودم ناامید شدمیه چیزیایی رو فراموش میکنم که نبااااید
مامان
20 خرداد 93 15:23
رمز جدید رو خصوصی برات میگذارم.یادت نره به نگار جونم رمزو بده باشه.بوووووس
مامانی نازگلا
پاسخ
چشششششششششششم عزیز دلممممممممم،راستی نگارم برات سلام میرسونه
ناهید مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
20 خرداد 93 16:53
سلام عزیز دلم آیسانی گل وبلبل خوبید نمی دنی وقتی نیستید من انگیزه وانرژی ندارم به خدا راست می گم وقتی میام ومی بینم نظرات رو تایید کردی از وجودت همه انرژیها یکجا بهم منعکس میشه انشالله همیشه پاینده وبرقرار باشید عزیزم
مامانی نازگلا
پاسخ
سلاااااااااااااام ناهید مهربووونم فدات بشم عزیز دلللم،شا خیلی لطف دارین
بابا و مامان
21 خرداد 93 14:43
افرین به دل مهربونت عزیزم عزیز دلم نگران نباش کسای که بدی می کنند چوب بدیهاشون را می خورند ببین کی وقتش میشه خدا جوابشنو بده برا گوشیت هم متاسفم کوفتش بشه
مامانی نازگلا
پاسخ
فداااااات بشم گللللم آمیین...امیدوارم خدا چنان سرشونو گرم خودشون و زندگیشون کنه که از زندگی دیگرون دست بکشن و مشغول خودشون بشن........... عزیزم ممنون از دلداریت
بابا و مامان
21 خرداد 93 14:49
الاهی طفلک چقدم گریه کرده ایسان جون اونقتها که منم مجرد بودم با خواهرم داشتیم از بیرون میومدیم یه خانمه را دیدم یه بچه بغل تو گرما یکیم پشتش داره هی گریه می کنه یه گریه می گم یه گریه میشنویا مامانش و بیچاره کرده بود مامانه برگشت یه مشت محکم گذاشت وسط کمرش من و فریده خواهرم دو تای گفتیم چقد بی رحمه مامانش بر گشت گفت این پدر سوخته پدر من و در اورده اگه گم بشه شما جواب باباش و می دید اب شدیم از خجالت تا مدتها می گفتم عجب ادم بی رحمیه تا اینکه ازدواج کردم و این وروجکا اومدن پیشم حالا می فهمم اون مادر بیچاره چی می گفته خوندن خاطره شما من و یاد اونروز اورد
مامانی نازگلا
پاسخ
هههههههههههه واقعنا بعضی وقتها میگن کتک از بهشت اومده بیراه نیستتتتتمنم هنوز بچه دار نشده بوددم،یا ماهانی کوچولوتر و مظلومتر بود همیشه با خودم میگفتم عمرا اگه بچمو تنبیه کنم ولی الان میبینم کلا نمیشه که با بچه کاری نداشت خخخخخخخخخخ..گاهی یه نمش لازمه ه ه ه..
مامان ناهید
21 خرداد 93 23:04
ایسانی دیردز داشتم برات کامنت می ذاشتم که مهمان اومد برامون دیگه متوقف شد عزیزم شما تا کی سر کار هستید یعنی تعطیلی هم دارید اخه گفتید خونه مون نت ندارید قطع شده گفتم اگه به هر طریقی خدایی نکرده نتونستید بیاین وب ما چکار کنیم نمی تونیم بدون وجود شما خوب...........بد جوری ذهنمو مشغول کرده این قضیهانشالله که همیشه باشید
مامانی نازگلا
پاسخ
سلاااااااام ناهید جونیم،،عزیزززززم من هر روزشنبه تا پنج شنبه تا وقت اداری ،اداره ام ،روزهای تعطیلم که تعطیلیم((فقط روزهای قرمز تقویم))..اما خدا رو شکر الان نتمو شارژ کردم فعلنی نت دار شدم خخخخخخخخخخقربون تو بششششششششششم که اینقده مهربونی...
مامان اهورا
22 خرداد 93 11:34
بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ*•.¸.•* ۞قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ۞ ۞ اللَّهُ الصَّمَدُ ۞ ۞لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ۞ ۞وَ لَمْ یَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ ۞ ۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞ *•.¸.•*بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ*•.¸.•* ۞ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ۞ ۞مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ۞ ۞وَ مِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ۞ ۞وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ۞ ۞ وَ مِنْ شَرِّحَاسِدٍ إِذَا حَسَد ۞ ۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞ *•.¸.•*بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ*•.¸.•* ۞ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس ۞ ۞مَلِكِ النَّاس ۞ ۞إِلَهِ النَّاس۞ ۞مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاس۞ ۞الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ۞ ۞مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاس۞ ۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞ ۲۳خرداد تولدعشقمون امام زمانه،آرزوکن ۵ صلوات بفرست،هدیه کن به آقامون واین پیاموبه ۵نفربفرست تامیلیون هاصلوات نثارآقامون بشه،آخرین حلقه نباش هزینش فقط کپی هست،عوضش تاروزتولدش بهت کادومیده،بسم الله نیت کن.
مامانی نازگلا
پاسخ
الهم صل علی محمد و آل محمد..سلاااااام عزیز دلمممممممممممممممم...
niloofar
22 خرداد 93 13:31
چه نصیحت مادرانه ی تلخی. دلم گرفت. البته همه ش هم درسته. چقدر سخته آدم بچه شو برای رویارویی با بدیها و سختیها مجبور باشه تربیت کنه
مامانی نازگلا
پاسخ
آره عزیز دلم،ولی باید بچه ها رو با واقعیت آشناشون کرد..تا خودشون متضرر نشن
niloofar
22 خرداد 93 13:32
چه بچه ی نازیه. عزیزممممم. خدارو شکر که مامانش و پیدا کردید. دختر این روزها حواست کجاست؟؟ گوشی و این همه پول گم کردی؟ خیلی فکرت و مشغول حاشیه های زندگی نکن. همه چی درست میشه
مامانی نازگلا
پاسخ
والا نیلو جونم،کلا حواس برام نمنده..اگه بدونی چه چیزایی رو گم میکنم یا فراموش میکنم..انگاری حافظم پاک پاک شده
مامان سونیا
22 خرداد 93 16:55
همیشه صبر کردن، بخشیدن، ماندن و تحمل کردن به این معنا نیست که همه چیز درست می شود. لازمه گاهی وقت ها دست از این تظاهر کردن برداری، باید دست بکشی از بخشیدن کسی که هیچ وقت بخشیدنت را نفهمید، ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ. وقتی می مانی و می بخشی فکر می کنند رفتن را بلد نیستی. ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ. ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ... ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ !
مامانی نازگلا
پاسخ
عزیز دلم این بار خدایی چنان از خاطر و خاطره های بعضیا میرم انگار که هیچوقت نبودم..این ماندنها همیشه هم کار عقل نیست..یه جاهایی باید درو باز کرد و رفتتتتتتتتتتتتت............
مامان سونیا
22 خرداد 93 17:02
سلام خانمی خوبی ماهان جون خوبه حرفهات خیلی قشنگ بود و به دلم نشست اما چاره ای نیست روزگارهمینه دیگه به قول شاعر میگه سلام روزگاربی مروت مردم ناسازگار/گه زدست چرخ نالم گه زدست روزگار همینه دیگه قانون طبیته یا بخور یا میخورنت کاش انقدر دوره و زمونه خشن نبود کاش ...
مامانی نازگلا
پاسخ
سلام عزیز دلم،قربونت برم ماهانم دست بوسه شما لطف دارین..چه حرف قشنگی
مامان سونیا
22 خرداد 93 17:03
نردبان این جهان ما و منیست،عاقبت این نردبان افتادنیست، لاجرم هرکس که بالاتر نشست،استخوانش سخت تر خواهد شکست
مامان سونیا
22 خرداد 93 17:08
اتفاقا منم خیلی حواس پرتم نه الان خیلی ساله اینطوری هستم فراموشکارم شدید و این دربین همکارام برای من شده یه نقطه ضعف و پشت سرم مسخرم میکنن و بهم میخندن اما این دست خود ادم نیست که پیش میاد من که خیلی سعی کردم اما باز هم هنوز این حواس پرتی گاهی کار دستم میده گاهی که به همکارم میگم دست خودم نیست فراموشم شده فلان همکارم با تمسخر میگه نه چون دل به کار نمیدی و کارت برات بی ارزش و بی اهمیته این حرف رو میزنی خیلی دلم میخواد یه روز آلزایمر بگیره من بهش بخندم از ته دل
مامانی نازگلا
پاسخ
عزیزززززززززززززززززم..نفرینت خیلی جالب بود منم از ته دل آرزو دارم یه روز رئیس امور اداریمون آلزایمر بگیره خخخخخخخخخخخ
مامان سونیا
22 خرداد 93 17:11
انشالله که تنتون سالم باش مال دنیا بر میگرده شاید خیلی سخت باشه جبرانش اما باز هم غصه خوردن نداره خدا رو شکر کن که همسرت سریع میخواسته بره برات یک گوشی دیگه بگیره والا خیلی از مردها اینجور موقع ها فقط بلدند تحقیر کنن سرکوفت بزنن و تهدید کنن خانمشون رو خدا رو شکر که همسر فهمیده ای داری پس غصه دنیا و نامهربونیهاش رو نخور
مامانی نازگلا
پاسخ
قربونت برم دوست خوبم،نه خدا رو شکر قربونش برم همسلی من اصلا تو این فازها نیست...در واقع این در مقابل خرابکاریای من چیزی نبود طفلی شوشو عادت داره به گیج بازیای من
مامان سونیا
22 خرداد 93 17:47
یادت باشه دلــت که شکست سرت رو بگیری بالا . تــلافی نکن ، فریـــاد نزن ، شرمگینــم نباش حـــواست خوب جمع کن , خوبه خوب دل شکسته گوشه‌هاش خیلی تیــــزه ... مبادا که دل و دست آدمی رو که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کینه مبادا که فراموش کنی روزی شادیش آرزوت بود صبــور باش و ساکت , بغضــت را پنهون کن ، رنـــجت رو پنهون ‌تر بازنده کسیه که که بـــازی نکنه طاقت بیار و سرت را بگیر بالا که منـــم مثل خـــــودتم ...
مامانی نازگلا
پاسخ
ای جاااااان دلم،،عزیزززززززززززم،چقد هممون مثل همیییم
ماماني
25 خرداد 93 12:40
خوشبحالت عزیزم چقدر حرف دلت رو خوب نوشتی کاش منم میتونستم اینگونه بنویسم تا سبک بشم
مامانی نازگلا
پاسخ
ای جووووووووووووووووووووونمممممممممم..عزیزم.تو هممممممم!!!!!!!!!11
مامان پارسا
25 خرداد 93 12:41
این نامه فقط برای ماهان نبود حرف دل منو زدی و شاید حرف دل خیلیهای دیگه رو
مامانی نازگلا
پاسخ
متاسفتنه انگار اینجوریه..و چقدم بد
مامان پارسا
25 خرداد 93 12:43
مامان جون کاش اینم به نامت اضافه میکردی که مردم خیلی زود گذشته خودشون رو فراموش میکنن، فراموش میکنن که کی بودن و الان که یک ذره رشد کردن احساس خود بزرگ بینی بهشون دست میده ولی در عوض کوچکترین خطای دیگران همیشه به یادشون میمانه
مامانی نازگلا
پاسخ
ای واااااااااااااااااای چه دل خونی داریم ما از آدماااااای دو پااااااا...
بی هنر
25 خرداد 93 12:51
سلام دلم براتون() اینقد شده دوستای مجازی.... چند مرتبه فرصت کردم بیام نت نتونستم پستهاتئنئ باز کنم.... خوندم این پست رو چون حرف از حقایق و بی مهری ادما شد کللللللل انرژیم در به در شد.... توان نوشتن به در شد.... میام دوباره....
مامانی نازگلا
پاسخ
سلااااااام.. چه عجب رخ نمودین شمااااا؟؟؟!!!دیگه کم کم داشت یادم میرفت یه رفیق بی هنرم داریم خوبه که همه بهم حق میدن که اینا یی که نوشتم حقایقن..همین بهم انرژی میده.......
♥بابایی و مامانی♥
25 خرداد 93 14:08
وای که این پستت اشکم رو در آورد هم قبلا که خونده بودم وهم امروزبدجوری به حس وحال این روزای من نزدیکه..... همیشه شاد باشی دوستم
مامانی نازگلا
پاسخ
اوی نعععععععععععععععع شمامممممممعزیز دلم