اسپند دونه دونه..اسپند سی و سه دونه
اسپند دونه دونه
اسپند سي و سه دونه
قوم و خويش و بيگونه
بتركه چشم حسود و حسد
همسايه اين طرفي- همسايه اون طرفي
هر كه كه ديد
هر كه نديد
اسفند خودش مي دونه هر كي از دشمنونه
چشم خويش و بيگونه الهي بتركونه
چی بگم خخخخخخخخخ،سر صبحی چشم و چال همه رو زدیم درآوردیمچشم و چال خودمونو بدترررررررررررر،
سلام دوستان خوب و مهربونم،ماهان نازنینم الهی قربون تو برم که الان اتفاقی این پستو و یه راز از خودمون و بد چشمیمون برات میزارم خیلی سال پیش زمان نوجوانی من ((ههههههههه این یه راز گشایی برا سن من بود کههههههدوستان فک کنن من همون 16 سالمو پابرجام ))یه آقا سیدی از دوستای بابای خدابیامرزم بود همیشه میگفت شما خودتون خودتونو زیاد چشم میزنین،خیلی خوبه که آدم شاکر باشه و خوبیها و خوشیهاشو به زبون بیاره اما نه اینقد که به چشم بیاد و موجب چشم زخم بشه..بعد از اون جریان تصادف خونوادمم همش آبجی سیما رو گیر میاورد و میگفت شما خودتونو چشم زدین،،نگین آبجی از خودتون تو جمع!!!!!!.....منم الان فک میکنم خودم زیاد خودمونو چشم میزنم،مثلا میام تو وبت تعریف خودمونو و محاسنات بابایی رو برات میگم،،شب بابایی میاد میگه از امروز من مرد قلدر خونوادم و نفس کش،ضعیفه همه چی ردیفههه؟؟خورد و خوراک مهیاست؟؟میام میگم من ظرفشویی لازم ندارم،دست و پنجه شوشو درد نکنه ،،از فردا شوشو دست به سیاه و سفید نمیزنه که دستهام حساسیت میده به مایعمیام میگم بابایی عاشقمه و همه خونه و زندگی و ماشینو به نامم زده ،از فرداش بابایی دزدان دریایی و گربه نره ها رو اجیر میکنه که بیان تو پشت بوم خونه جولان بدن تا من زهر ترک بشمخودشم با ماشین از رو پام رد میشه که دلش خنک شه ه ه ه ه میام میگم،، دوتایی با باباییت جیم میشیم میریم جیک جیک،،افسره جلومونو میگیره میزنه تو برجکمون و برگ جریمه رو میزنه وسط پیشونیمون تو هم که دست هر چی نامرده از پشت به هم حلقه زدی و مبارکبادا راه انداختی و یه در میون دنبال به قول بی هنری new maam برا خودتی یادش بخیر قدیم ندیما با بابایی تا سر حد، سر شکستن و خین و خین ریزی پیش میرفتیم اما سر سه سوت آشتی میکردیم و انگار نه انگار،، همینشم چشم زدم ، الان از عروسی یکی از اقوام سر یه دلخوری با هم قهریم و کم مونده ، عروس دوماد بچشونم بدنیا بیاد ما هنو قهر بودیم تا دیروزماهان جونم تو هم که حسابی بهت خوش میگذشت بابت اینکه بابایی یا من تنها نباشم حسابی از خجالت شکم و خرده فرمایشاتت درمیومدیم که تو تیممون باقی بمونی و تو هم انگار بدت نمیومد یه چن وقت دیگه با هم قهر باشیم و اوضاع به کام تو شیرینتر بشه ...سه شنبم که تعطیل بودیم به من میگی یا امروز 5 تا کتاب داستان برام میخری با یه شیر کاکائو یا میرم بچه بابام میشممنم نهایت کاری که برات کردم تا هم تو رو حفظت کنم هم زیر بار حرف زورت نرم فقققققققققققط همش چهاررتا کتاب قصه برات خریدم با شیرکاکائو و کیک و ........عاغا جونی خلاصش کنم که ما زود چشم زخم میخوریم و برای در امان موندن عمرا اگه من بیام اینجا از خودم عشق در وکنم و از جیک جیکای خودمو بابایی بگم تا چشم بخوریم،والااااااااااااااااا چه کاریه خخخخخخخخخ چیکار دارم که بیام بگم دیروز بعد از مدتهای مدید آشتی کردیم و رفتیم پیاده روی دو نفره و درد و دل 15 روزه خخخخخخخخخمیزارم بمونه تو دلم بگنده خخخخخخخخ...دوستای گلم ،خواننده های یه درمیون روشن و خاموش ،شمام کم نامردی کنین مییاین پست دختر و پسر و بچه مردمو میخونین به یه تیر و تخته ای بزنین ،یه ماشاللهی بگین خوووووووووووب!!!!چیزیتون نمیشه کهههههههه،والااااااااااااااا..بریم ببینیم امروز چی به سرمون میاد
اسپنددودميكنم براى عشقمان هرشب،
ميان رازونيازهاى شبانه،
نكندجادوگرزشت بیتفاوتى،
چشممان بزند......
آخییییییییییییی..اوااااااااااااااااااااا