یه روز کامل ماهان تو خونه تنها
ماهان جونــــــــــــــــــــــــم،،سلام عزیز دلم این پست و حال الانم یه جوری حس غرور و خوبی داره،،قربونت بشم که تو بانی این غرور و این حس زیبایی الان ساعت 10:40 دیقه است و من حدود نیم ساعته که به اداره رسیدم و دارم برات از خاطره امروزمون مینویسم که مطمئنم بزرگ که شدی و این صفحه رو بخونی کلی به خودت افتخار کنی،این پستتت متفاوت خواهد بود،چون دوست دارم هر دفعه که بهت زنگ میزنم و حالتو میپرسم حرفها و کارات برات یادگاری بزارم ...
امروز بخاطر آلودگی در حد هشدار اداره ها دوساعت دیرتر از همیشه شروع بکار میکردن،صبحی سرویست تماس گرفت که طبق معمول جلو درب دانشکده منتظرته و خبر نداشت که اداره ها با تاخیر شروع میشن،با صدای تلفن بیدار شدی و از اینکه هممون دو روز متوالی بخاطر تعطیلی دیروز و تاخیر امروز دور هم بودیم کلی ذوق زده شدی،با هم صبحونه خوردیم ، از مهد وکلاس زبانت اس اومد که همه آموزشهای امروزتون تعطیله..بعد از اینکه بابایی به اداره رفت،منم آماده میشدم و شما اصرار میکردی که یا جفتمونم خونه بمونیم یا تنها بمونی،منم هر چی خواهش کردم که باهام بیای گفتی مامان آموزشهامون که تعطیله بزار امروزو تنها تو خونه بمونم که اگه از سال بعد که مدرسه میرم و راه به راه مدرسه ها تعطیل شدن خودم تنها بمونم،دیدم اون جیک جیکهای دو نفره منو بابایی و تو خونه تنها موندنهای یکی دوساعتت روت اثر خوبی داشته،موافقت کردم و قربون تو بشم که همه چی اعم از میوه و آجیل و آب دو رو برت جمع کردم و نهارتم آماده کردم که بهت سخت نگذره فدای پسر نازم بشم که اینقدر بزرگ شده که تنهایی تو خونه میمونه
تو مسیر خونه تا اداره که یه ربع بیشتر نیست سه بار بهم زنگ زدی که مامان برنامه نقاشی نقاشی و پلنگ صورتی و باب اسفنجی رو از پویا دیدم
تو تماس همین الانم که باهات داشتم::
مامان نهارمو که برام گذاشته بودی رو بخاری گرم بمونه خورررررررررررررررردم
آخه بچـــــــــــــــــــــــه اون برا نهارت بود صبحونتو که الان خورده بودی،، پ تا ظهر میخوای چیکار کنی؟؟؟؟؟
نترس مامانی اونقدر که تو برام هله هوله گذاشتیتی که تا دیررررررررررررروزم تموم نمیشن
قررررررررررربون اون دیروز و امروزت بششششششششششم مممممممممممن
ساعت 11:15 :...ماهان جونم سلام عزیزم، چیکار میکردی؟؟؟؟
ماهان::اححححححححححححححح مامان برا چی زود زود مزاحمم میشی دارم برات نقاشی میکشــــــــــــم ،حواسم پرت میشششششششششه
وای ببخشید مامان باشه کاری نداری گلم خداحافظ
11:16همین الان زنگ زدی و الان داری داستان آریو پهلوان کوچولو رو برام که از تلویزیون دیدی تعریف میکنیقربونت بشم ننه مگه من کار نداررررررررررم عاخه
11:45فک کنم یه ده تا تماسمون تو این فاصله رو سانسور کردم ..اما این جالب بود،ماهانی جونم الان تماس گرفتی میگی مامان چرا اینقدر دیر دیر زنگ میزنی حوصلم سر رفت..کلی قربون صدقت رفتم که همین الان باهم حرف زدیم،یه ذره من من کردی میگی پس باشه اگه بخوام برات کوه بکشم چه رنگی بزنم کوهها روگفتم قهوه ای بکش...دو دیقه دیگه دوباره تماس گرفتی میگی مامان قهوه ای پررنگ بکشم یا کم رنگ.............
12:00مامانی اومدنی چشاتو ببندی بیای خونه هاااااااااااااااا..یه سورپرایز دارم واااااااااااست
ماهانی چیکار کردی جون عمت،مرگ من همین الان بگوووووووووو خخخخخخخخخخخ
ماهانی:نووووووووووووووووووووچ الان نمیشه که سورپرایزه ..من:
12:30:ماهان خوشگللللللللللللللم سلللللللللللللام چیکار میکردی عزیز دللللللللم
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآاخه مامان چرا اینقدر زنگ میزنــــــــــــــــــــــــــــی من دارم فوتبالیستها رو نگاه میکنم
شرررررررررررررررررمنده گلم باشه پ خداحافظ،مراقب خودت باشی عسللللللللم
مامانی باشه حالا که زنگ زدی بیاااااااااا یه ذره حرف بزنیم
قررررررررررررررررررررربون دل مهربونت بشـــــــــــــــــــــــــم ،عجیجم که دلت نمیاد مامی ناراحت بشهآره مامان دوست ندارم ناراحت بشی پس اومدنی یه کیک و یه آبمیوه و یه کیک تاپ برام بخر از همونایی که آشغالاشون قرمز رنگن
یعنی چی ماهانی که آشغالشون قرمز رنگن
شما به فروشنده بگو خودش میفهمه یعنی چــــــــــــــــــــی،مامان از همونی که گفتم نگیری خونه نیاییااااااااااا..........من:
خیلی بعدا نوشت از نوع امروز:
اونروز اداره ساعت 12:30 بهع بعد نتش پرید و من بیشتر تر وقت کردم بهت زنگ بزنم ،ساعت حدود یک بهت زنگ زدم و گفتی مامان چه خبره الان بابایی و خاله ها و دایی ها تماس گرفته بودن من با همه فک و فامیل تو حرف زدم ، بعدش هر چی تماس گرفتم جواب ندادی و من داشتم از غصه و نگرانی میمردم،بیست دیقه بعد خاله سیما تماس گرفت و گفت حقت بود که بزارم از نگرانی بمیری اما دلم نیومد و بعد حسابی دعوام کرد که چرا تنهات گذاشتم و این حرفهاو گفت که رفته و تو رو با خودش خونه خودشون بردهفدای تو بشم که سورپرایز تو هم واسم یه نقاشی خیلی خوشگل و ناز بود