ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

اخراجیها 4 به بازار آمد..

1392/10/8 12:28
713 بازدید
اشتراک گذاری

سلللللللللللللللللللللللللللللللللللام به روی ماهتووووووووووووووووووون،من اومدم به پیشتووووووووووووووووووووون..هر چن قافیه نداشتزبان

ممنون از دوستان گل و مهربونم که با کامنتهای نازشون کلی مسرورم کردن،ای ول به مرام همه دوستان عزیز و مهربون خوووووووووووودم و ماهان عشقیم...تشویق

دوشنبه هفته پیش  دلشوره خاصی داشتم اولین ماموریت کاریم با همکاران تمام عیار بسیجی  بود و چندین و چند بار چمدانم رو بستم و خالی کردم و دوباره از اول لباسهای جیقولی و میقولی و رنگی رو با لباسهای مناسب عوض کردم و شسته و رفته سه شنبه صبح طبق قرار قبلی تو ایستگاه راه آهن منتظر دوستان شدم سبز،خودمونیم یه ساعت زودتر از همه تو آخرین ردیف ایستگاه داشتم بچه ها رو میپاییدم که چجوری مییان،شیطانبعد که دیدم همه با مقنعه و چادر و حسابی با حجاب هستن با خودم گفتم برا خودم فاتح مع الصلوات و از هفته دیگه اخراااااااااااااااااج ..اوهنگران..این بود که زودی یه شال سیاه از ساکم بیرون کشیدم و با روسری رنگیم عوض کردم و یه دستی به سر و صورتم کشیدم نیشخند...و با دیدن اینکه فرمانده بسیجمونم  روسری رنگی زده البته با چادر کلی راحت شدم وبا تعداد هشت نفر همکار و سه نفر همراه اونایی که بچه شیر خوار داشتن و برا کمک اومده بودن  به کوپه هامون رفتیم...ولی خدا رو شکر یه شروع بسیار عالی و دل انگیزی داشتیم و از همون اول  صدای انفجار خنده و شادیمون اونقدر بود که همه از کوپه هاشون سرک میکیشدن و کلی سر به سرمون میزاشتن که شما همون اکیپ بسیجی دانشگاه تو راه آهنین ؟؟؟؟؟؟!!!!شما که کلی اخراجیها چهارین!!!!!!!!!!!!!!!...خندهنیشخندزبان

صبح روز بعدم که اول آبان بود و تولد منهورا....بچه ها تو قطار کلی سرو صدا کردن و تولد تولد کردن ،با صدای هلهله خانومای بسیجی  مهماندار قطار کیک  یزدی برامون آورد و گفت اگه دیشب میدونستیم تولد دارین  سهمیه هر ماه کیک قطارو براتون مییاوردیم ..تو هتلم که رسیدیم  شبش بچه ها حسابی  خجالت زده و البته سورپرایزم کردنخجالت کیک گرفتیم و با شمع عدد 16 ، نه که میرفتم تو شونزده سالگیممژه ((عکسها محفوظه بعدا میزارمشون))  و هرکی از آجیل و میوه هاش مونده بود آورد و یه جشن درست و حسابی گرفتیم و کلی خوووووووووووووووش گذشتخیال باطل ،جای ماهان و منوچهرو خونوادمو و همه دوستان گلم خالی خالیافسوس،، فرماندهمونم که چاره ای جز قاطی شدن باهامون نداشت گفت تو اداره حسابتونو میرسم اخراجیها 4 شما منم به راه خودتون کشوندین نیشخندابروو این بود که کلی قاطی شدیم و ترسمونم ریخت  لبخند.اولین تولد عمرم بود که  در جوار حرم مطهر امام رضا اینهمه چسبید و من هر چی میخواستم برا هدیه تولدم از آقا خواستم و به انتظار اجابتشون میشینم و مطمئنم آقا هدیه هامو برام میده....وای چه سفر معنوی عالی بود شبا بعد از ساعت 12 تا هشت صبح به حرم میرفتیم و کلی زیارت میکردیم ،حیف چه زود تموم شدناراحتافسوس،چقدر هم کوپه ایهام و هم  اتاقیهام و مخصوصا خاله و مامان دوستم بهم لطف داشتن و هواسشون بهم بود که کمتر دلتنگ ماهانی جونم بشمبغل چندین بارم به مراکز خرید و توریستی  رفتیم خدایی چه گرون بازاری بود  هوار هوارتومن تو خرج افتادم ، چقدم ازشون تخفیف میخواستی چپ چپ نگات میکردن انگار همین الان باهاشون پدر کشتگی داریاسترس و هزارتومنم تخفیف نمیدادن الی یه مغازه تو حجت  که کلی با زوار راه مییومد و هواشونو داشت و اساسی هم تخفیف میداد هرکی خواست مشتری شه آدرس میدم بره...چشمکچقد خدایی برا همه مخصوصا ماهان جوووووووووووووونم دلتنگ شده بودم فداش بشم که اونم تند تند تماس میگرفت و بعد هر بار تماسش عین بچه ها از دلتنگیش میزدم زیر گریه وبیقراری تا اونجا که بچه ها برام آب قند مییاوردن. .گریهگریه.

 قابل توجه نگاری جونم .اومدنی هم یه چن ساعت برا آموزش تو شیراز توقف داشتیم  و به سلامتی با استقبال گرم ماهان جون  و منوچهرم با شاخه گل زیبا و خونواده مهربونم به خونه برگشتیم ...فک کنم با این سفر کلی جوونتر و مدسایزتر  شدممژهقلبمژه

نگاری جونم اینا رو خوندی دغ مرگ نشیاااااااااااااااااا ایشالله ماموریتهای بعدی تو رو هم  میزارمت تو چمدونم میبرمت نگران نباش خووووووووووووووبقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههنیشخندنیشخندنیشخندنیشخندنیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (72)

مامان عرفان
7 آبان 92 12:58
نامردي كردي و تنها تنها رفتي حالا كلي هم طلبكاري ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟// مگه من ميذارم ديگه اين دفعه بدون من برين ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از الان اجازه ام را از شوشو و عرفان گرفتم .

آره جون من ،دورزار بده آش به همین خیال باش...دفعه بعدی ام نمیبرمت
مامان عرفان
7 آبان 92 12:58
اين ماموريتت تو حلقم


ماموریته یه هفته بودااااااااااااااا...باز میل خودته اگه میتووووووووووونی تو حلقت
مامان عرفان
7 آبان 92 13:00
هشت گوني زعفران من كو ؟؟؟؟؟ تا دهنم باز نشده و به همه نگفتم زود باش رعفران هام را بيار . منم ظرفيتي دارم . ديگه نميتونم جلوي دهنم را بگيرم . كم مونده به همه بگم كه ........

بابا چه عجولی تو....به یکی سپردم برام بفرسته مییارم میدم خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخو

مامان عرفان
7 آبان 92 13:01
..................... چه قطار خوبي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نگاری هر هر هر ...آره همونی که تو گفتی ،ببخش که سانسورش کردم ...نه که دوس ندارم ریا شه
مامان عرفان
7 آبان 92 13:02
نمي دونم چرا هي مياد نوك زبونم كه بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلم ميخواد يك پست بذارم تو وبلاگ خودم و همه چي را اونجا بنويسم .


مدددددددددددددددددددددددیوووووووووووووووووووونی اگه این کارو بکنی خخخخخخخخخو..الان مییام ببینم دردت چیه،باااااااااشه،نکنیا عزیز دلم خوووووومیدونی که چقد دوست دارم هاااااااااا
مامان عرفان
7 آبان 92 13:03
آيساني تولد مبارك ايشالا تولد سال بعد در مكه باشي .


وااااااااااااااااای فدات عزیزم مللللللللللللللللللسی انشالله....
مامان عرفان
7 آبان 92 13:03
آدرس اون مغازه را حتما بهم بگو .


نه دیگه مشتریش زیاد شه جنساش تموم میشه ،دفعه بعد که میخوام برم جمع کنم بیارم برا من نمیمونه
مامان عرفان
7 آبان 92 13:04
نترس دغ مرگ نميشم . خدا را چه ديدي ؟؟ شايد من حقايقي را نوشتم كه شما دغ مرگ شدي .

میتونی مگه هاااااااااااان؟؟؟؟؟؟من برا اینکه رازم فاش نشه مییام سرتو از تنت جدا میکنم حالا ببین

مامان عرفان
7 آبان 92 13:05
بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


چییه مثل فلانی بگم بگم راه انداختی......آقا جون اصلا ب........نه نه خدایی نگووووووووووووووومااااااااااااااااااااماااااااااااااااااااااان
مامان عرفان
7 آبان 92 13:06
آهاي مردم اين آيسان ...................
لا اله الا الله . دلم برات ميسوزه . بر شيطون لعنت . هي وسوسه ميشم بگم ها . اه اه اه . اين شيطون نميذاره راحت بشينم .


هزار بار نعلت بر شیطون هان خوبه،،هزارو شصتو شونزده بارم بر شیطون نعلت هاااان نگاری؟؟؟؟؟؟اصلا به تو هم نعلت هااااااااان؟؟؟بیام زبونتو ببررررررررررررم
مامان سمانه
7 آبان 92 14:19
زیارت قبول!! تولدتم مبارک باشه مامانی


فدای تو.مرسی عزیززززززززززززم
مامان یاسمن و محمد پارسا
7 آبان 92 23:14
زیارت قبول عزیزم


فدات گلم ،انشالله قسمت شما بشه
مامان یاسمن و محمد پارسا
7 آبان 92 23:19
تولدتون مبارک عزیزم
http://ts1.mm.bing.net/th?id=H.4811893578336308&pid=1.7


یه عالمه تشکرررررررررررررر عزیزم
مامان مهرزاد جان
8 آبان 92 8:17
خوب خداروشکر به سلامتی برگشتین، تولدتون مبارک خانم خبر میدادی ماهم بلدیم کیک یزدی بخریم 1تولد بگیریم
الهی که هرچی از آقا می خوای بهت بده، مارو هم دعا کردی؟؟؟؟؟؟ یا یادت رفت
حالا که راه دوری 1 اینور 1 اونور
تولدت مبارک

مرسی عزیز دلم،خدایی همه دوستان مخصوصا دوستان وبیمو دعا کردم،،منم کلی میبوسمت

مامان کیاراد(آرزو)
8 آبان 92 9:38
اگه ماموریت کاری اینقد خوش گذشته،پس ایشاا...همیشه درحال ماموریت باشی عزیزم

ایشاااااااااااااااااااالله

مامان کیاراد(آرزو)
8 آبان 92 9:40
تولدت مبارک عزیزمایشاا...120ساله بشی وهمیشه شادوسلامت درکنارماهانی وهمسریت اززندگیت نهایت لذت رو ببری


فدای دوست خوب خوووووووووووووووودم
مامان کیاراد(آرزو)
8 آبان 92 9:41
بابا ای ول به بسیجی هاچه شادن والا...


نه که ما از نوع بسیجیای اخراجی 4 بودیم،،خدایی ده نمکی پیش ما کم مییاره
مامان کیاراد(آرزو)
8 آبان 92 9:47
زیارتات قبول عزیزم،ایشاا...همیشه درسفرو خوشی باشی


فدات عزیز دلم انشالله قسمت شمام بشه این سفر معنوی
مامان ریحانه
8 آبان 92 10:02
ده نمکی بیاد از رو ماموریت شما فیلم بسازه


ما که بخیل نیستیم خو بیاد بساااااازه
مامان ریحانه
8 آبان 92 10:03
آیسان جونم تولد 16 سالگیت مبارک ،یه ذره دیگه مونده به ماهان برسیااااااااااااا


آره یه هفت هشت سال دیگه فک کنم همسن و سال میشیم
مامان ریحانه
8 آبان 92 10:04
چه پزی به این طفلی نگار میدی،،من بودم غمباد میگرفتم


خدایی خودشم غمباد زده
مامان علی
8 آبان 92 12:20
تولدت مبارک

خیلی بانمکی آیسان

هرموقع نوشته هاتو می خونم خیلی لذت می برم

فدای تو بشم عزیزم،،شما خیلی لطف دارین خانووووومی
مامان مهنا
8 آبان 92 17:26
سلام عزیزم


معلومه حسابی خوش گذشته و معلومه حسابی هم خوردی


ینی الان 40 شدی؟؟؟


سلام خانوم خانومااااحسابی جاتون خالی،خدایی چنان چسبید چنان چسبیــــــــــــد،، عین لنگه کفش به نیم رخ گربه نره...

آره با اجازه فک کنم 42 بهم میخوره الان




مامان مهنا
8 آبان 92 17:26
اخراجی 4 تولدت مبارک


نوکرتییییییییییییییییییییم دادااااااااااااااااش
مامان مهنا
8 آبان 92 17:27
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ


با ترجمه آیسانی یعنی::::

خدا خیرت بده خیلی خندیدیم خدایی،خو خوب خوشگذروندی خوشگل خدا نگهدارت
مامان مهنا
8 آبان 92 17:28
اصن نبودی دست و دلم ب پست نمیرفت بدجور


ووووووووووووووووووووووی چه من خوشبخت و خوشحالم ،نففففففففففففففففففففففففس@@@@@
مامان مهنا
8 آبان 92 17:28
اخراجی 4 تولدت مبارک


عییییییییییییییز دلللللللللللللللللللی شدددددددددددید
مامان مهنا
8 آبان 92 17:28
میگم نبودی سرت هووووو نیومد


نه بابا هوو که به جیب خالی و افسردگی نمییاد به کیف پر پول و حال خوش مییاد من که رفته بودم دل و دماغ همسری رو با کیف پول یه جا برده بودم
بی هنر
8 آبان 92 19:07
با مرام. با صفا. باحااااااال
اون تولد شست و یک سالگیت تو حلقم!


ااااااااااااااا، چه جالب اونجام که رفته بودم کیک و شمع بگیرم نمیدونم چرا فروشنده ها همش توپوق میزدن که خانوم دقت کن پس نمیگیریما 61 میخوای یا 16 آخرشم که داشتم حساب میکردم فروشنده گفت شمع 61 ام تو کیسست ها گم نشه!!!!!چرا؟؟؟؟؟نمیدونم.....
بی هنر
8 آبان 92 19:08
بابا رفتی ددر دودور یا ماموریت!


حالااااااااااااااااااااااا
بی هنر
8 آبان 92 19:11
اوه اوه اوه اگه میدونستم جمع خواهران بسیجیه با حجاب کاملتر پا تو وب میذاشتم..... مخصوصا با وجود فرمانده جبهه ی آتیش پاره های زیر خاکستر!
ببخشید فرمانده هوا تاریک بود سیبیلاتونو ندیدم!!!!!!


آره اومدنی یه سرفه ای،یه عدسه ای یه ندایی بده حجاب بزنیم خووووووووووور
بابا نترس من فرمانده نیستم که ،،من یه سرباز گمنام جان بر کفم که همشم از این فرمانده حساب میبرم
بی هنر
8 آبان 92 19:11
تقبل الله خواهر بسیچی


الفدایوووووووونی،خواهررررررررر
بی هنر
8 آبان 92 19:21
آآآآآآآآآآآآآآییییییییییییییییییییی هوای امام رضا(ع) رو دارم!
اما مگه با ما گنه کارا کاری داره آقا!!!!
یه اعتراف! برای اینکه امام رضا (ع) رو دوست دارم آخر آی دی نوشتم08!


یا امام رضا این بی هنر رو ببخش ،،یا امام رضا توبه میکنه،قول میده بچه خوبی باشه ،فدای غریبیت بشم بچگی کرده ،جاهلی کرده ،یا امام رضا جوونی کرده ،یا ضامن آهو یعنی بی هنر به اندازه یه آهو نیستقسمتش کن بیاد پابوست خودشم بگه که توبه میکنه

بی هنر
8 آبان 92 19:22
آخه تو که عین خودم شیپیش با اهل و عیالش ته جیبت والیبال ساحلی بازی میکنه.......... مجبوری که بری تو اون بازارای گرون گرون!


واااااااااااااااا کی گفته من مث تو مفلسم هاااااااااااااااان؟؟من کلی جیب خواهر و برادر و همکارا رو خالی کرده بودم رفتنی که زیارتم مقبولتر بشه
بی هنر
8 آبان 92 19:23
های با وفا های با صفا......... تو اهل تبریزی یا شیراز!؟ مو که کچل شدیم کاکو


آقا اصلا مو مشهدیوم حرفییییییییییییه ه ه ه ه ه
بی هنر
8 آبان 92 19:27
آیسان جون اگه نگارتون تو چمدون جاش نشد بگو تا بیام با ساتور تیکه و تیکش بکنم جاش بدیم!!!!! اگه نتونه ماموریتتو ببینه چشششششششاششششششو درمیارم میذارم کف دستت!!!!!
آآآآآآآآااایییییییییییییی نفس کش!

آخ آخ آخ چه خطرناکی توووووووووووووولا لا لا لا لازمه ای ای ای ای این همه عصباااااانـــــــــی باشــــــــیokتو بگی لازمه لازمه خووووووو پرسیدن نداره

شازده امیر و رها بانو
8 آبان 92 20:33
سلام آیسان جون تولدت مبارک


فدات عزیز دلم
شازده امیر و رها بانو
8 آبان 92 20:36
همیشه به سفر خانوم از قرار خدا رو شکر بهت خوش گذشته زیارتتون هم قبول باشه خدارو شکر که همسفرهای خوبی هم داشتین


انشالله قسمت شمام بشه با خوبا همسفر بشین برا پابوس آقا و زیارت مکه و کربلا ،به من خیلی چسبید خدایی
لیلا مامان پرنیا
8 آبان 92 21:59
سلام به روی ماهت دوست جون اول از همه زیارت قبول انشاا.. سفرهای دیگه مکه وکربلا باشه
دوم اینکه تولدت مبارک امیدوارم 100ساله بشی هرچند تو تو 16 سالگی گیر کردی
برات بهترینها رو همراه یه آمین ازته دلم ارزو دارم
میبوسمت تو هم گل پسرو از طرف من ببوس


سلام لیلا جونم ،فدات عزیزم شما خیلی مهربونی،،انشالله هر چی آرزوته بهش برسی منم پرنیا جونم میبوسم
مامان عرفان
9 آبان 92 9:33
─────────▄▀▄▀▄▀▄▀▄───────────▄▀▄▀▄▀▄▀▄
───────▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄───────▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄
─────▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄───▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄
────▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀
────▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀
────▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀
────▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀
────▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀
────▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀
──────▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀
────────▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀
──────────▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀
────────────▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀
──────────────▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀
────────────────▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀
──────────────────▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀
────────────────────▀▄▀▄▀▄▀
──────────────────────▀▄▀

نگار جونم دست گلت درد نکنه عزیز دلم

خاله مهری (ریحانه و حنانه)
9 آبان 92 10:15
سلام به روی ماه خودت خیلی خیلی خوش اومدی دیگه دیگه دلمون برات تنگیده بود شدیدا


لطف داری عزززززززززززززززززززیزم
خاله مهری (ریحانه و حنانه)
9 آبان 92 10:16
زیارتتون هم قبول باشه انشاله بری مکه و کربلا


فدای دل مهربونت بشم انشالله
خاله مهری (ریحانه و حنانه)
9 آبان 92 10:19
اوهووم خوب ما همیشه اینجوری با مرام و دوست خوب بودیم و هستیم دیگه ( یکم خودمون رو تحویل بگیریم )


خدایی همینجوریه،،مرسی بامررررررررررررررررراااااااااااااااااااام
خاله مهری (ریحانه و حنانه)
9 آبان 92 10:22
تولد تولد تولدت مبارک امیدوارم صد و بیست ساله بشی البته اگه دوران نوجوانی طولانی مدتت رو به خوشی تموم کنی و قدم در دوره های بعد بگذاری انشاله


آره خوووووووووو حق با شماست
خاله مهری (ریحانه و حنانه)
9 آبان 92 10:30
امیدوارم هر چی خواستی بر اورده بشه و هدیه هاتم بگیری


مرسی گلم ،ایشالله شمام به حاجات دلتون برسین
خاله مهری (ریحانه و حنانه)
9 آبان 92 10:32
الهی چقد سخته دلتنگی ، من از همه بیشتر درکت میکنم چون دل منم برای ریحانه و حنانه شدیدا تنگیده

الهی فدای دل تنگت خواهرزاده های دلبر و خوشگلت،ایشالله چشم به هم زدنی عید شده و دور هم جمعید دوباره
خاله مهری (ریحانه و حنانه)
9 آبان 92 10:34
آیسان جون انشاله که همیشه تو شادی و خوشی باشی و البته به همراه خانوادت


فدات عزیز دلم
خاله مهری (ریحانه و حنانه)
9 آبان 92 10:36
عزیزم ریحانه و حنانه وقت مدرسشون نشده ولی مهد میرن ولی متاسفانه پیششون نیستم که از مهد رفتنشون عکس بندازم


باشه خاله مهربون عوضش همچین مستدعین که هر بار دیدین به اندازه چندین پست ازشون عکس و حرف دارین
حباب
10 آبان 92 1:25
ای بابا پس کوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو نظرای من 60 تا نظر گذاشتم


فدات بشم حبابی خدایی هر چی اومده من تائید کردم نامررررررررررد نیستم که...
مامان علی
11 آبان 92 8:36
$$$$$$$_________$$$$$$$
$$$____$$$$______$$__$$$$
$$______$$$$____$$____$$$
$$_______$$$$__$$$____$$$
$$________$$$$_$$$____$$$
$$_________$$$$$$____$$$$
$$$________$$$$$$____$$$_____$$$$
$$$_________$$$$$___$$$$____$$$$$
_$$$________$$$$$__$$$$____$$$$
_$$$$________$$$$_$$$$____$$$$
__$$$$_______$$$$_$$$____$$$
__$$$$$______$$$$$$_____$
____$$$$$$____$$$$$____$$$
________.$$$$$$$$_____$$$$$
_________$$$$$._$$$$$$$$$$$$$$$$
_______s$$$$$$$____$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$________$$$$$$$
__$$$$___$$$$$______$$$$_$$$$
_$$_______$$$$_____$$$_____$$$
$$_______$$$$_$
$$______$$$$___$
$$$___$$$$$___$$
$$$$$$$$$$____$$___(▒)(▒)
$$$$$$$$$____$$$_(▒)(█)(▒)
_$$$$$$_____$$$_____(▒)(▒)
__________$$$$
_________$$$$$__(▒)(▒)
________$$$$$_(▒)(█)(▒)
_______$$$$$____(▒)(▒)
_______$$$
______$$$_(▒)(▒)
_____$$_(▒)(█)(▒)
____$$____(▒)(▒)
___$
__$$___(▒)(▒)
_$$$_(▒)(█)(▒)
_$$____(▒)(▒)
_$$
$$ __(▒)(▒)
$$_(▒)(█)(▒)
$$__(▒) (▒)
$$
_$
_$$___(▒) (▒)
__$$_(▒)(█)(▒)

فدای دوست خوب و گلم ،خودت یه دنیا گلی عزیززززززززززم..بوووووووووووووس

مامان سيد محمد سپهر
11 آبان 92 8:38
سلام عزيزم خب خداراشكر به سلامتي برگشتي


سلام ممنون از لطفتون جاتون حسابی خالی
مامان سيد محمد سپهر
11 آبان 92 8:39
تولد 16 سالگي مبارك...


فدا مداتم گلم
مامان سيد محمد سپهر
11 آبان 92 8:40
نمي دونم چه صيغه اي بوده كه تو همراه برو بچ بسيجي ها شدي..خداراشكر كه همه چيز به خير و خوشي تموم شد


وای خدای من،دختر من خودم کلی بچه مثبتم
مامان سيد محمد سپهر
11 آبان 92 8:42
گلم اگه گفته بودي مي ري مشهد مي گفتم از كجا خريد مي كردي!..به هر حال زيارت قبول و خداراشكر كه صحيح و سالم برگشتي..حتما ماهان جون قدرتون را بيشتر مي دونن

الهی فدات غصه نخور بازم این هفته اگه خدا بخواد راهیم الان بگووووو خخخخخخخخخخخ
مامان پارسا
11 آبان 92 14:21
اولاً زيارت قبول دوماً تولدت مباركسوماً منم آباني هستم چهارماً من كه گفتم نگي بدون ماهان بهم خوش گذشته حالا كه گفتي هر چي ديدي ا چشم خودت ديدي پنجماً قسمت آخرش رو گذاشتم بر بخونش تا بعداً تسويه حساب كنيم


سلام عزیزم و ممنون بابت اول تا چهارمش این پنجت منو کشتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتته...اومدم دربببببببببست...
مامان عرفان
11 آبان 92 19:56
شایدم 61 سالگی


کر کر کر..ببند نیشتو..اییییییییییییییش ،یه خانوم معقر اینجوری نیشش تا بنا گوشش باز نمیشه که...
مامان عرفان
11 آبان 92 20:08
آیسانی به این بی هنر بگو فکر کرده من بی کس و کارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جرات داره بیاد این حرفها را اینجا نوشته در وب خودم بنویسه . اونوقت عرفان تیکه تیکه اش میکنه . اصلا پودرش میکنه . تو که در جریانی . پس هالیش کن .

بیهنررررررررررررر توجه نمودی که هانننننننننننننننن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بیان پودرت کنن یا خودت اوضاع اومد دستت....وای به به چی بشه این دعواااااااااااا

مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
11 آبان 92 23:53
سلام ایسان جون خوبی؟ ماهان وآقای همسری خوبن؟
ببخشید من دیر اومدم اخه مشغله کاریم زیاد بود سفارش مراسمات عروسی قبل ماه محرم زیاد بود بچه ها هم مرتب مریض بودن نتونستم حتی آپ هم کنم
خوبتون به من دلگرمی دادید خدا کنه این بیماریها زود تمام بشه فاطمه باز تب کرده اینبار گلوش عفونت کرده به خاطر رفتن به مهد هست اونجا بچه ها هروز یکیشون مریضن وفاطمه ازشون میگیره


سلام عزیزم واقعا خسته نباشی و دمت گرم،،انشالله بچه هام زود زود خوب میشن...
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
11 آبان 92 23:56
رسیدت به خیر از اولش معلوم بود کلی بهتون خوش می گذره فکر کنم دست اخراجیهارو از پشت بستید

آره خدایی یه مشهدو به هم ریختیم اومدیم[[[[[

مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
11 آبان 92 23:58
به به تولدت بوده نیمه دومی ؟
با چندروز تاخیر تولدت مبارک


مرسی گلم،پاینده و شاد باشی
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
12 آبان 92 0:03
خوشحالم که بهت خوش گذشته سفر پراز ماجراجو وخوشی داشتی امیدوارم همیشه از این سفرها برید یادت نره اینبار ماهانی رو با خودت ببری

مرسی دوست خوبم ایشالله ماوریتهای بعدی میبرمش ینجوری ککلی خودم دلتنگی کشیدم..
بی هنر
12 آبان 92 9:31
چون جو بسیجیه!
.
.
.
همینجور بی خود و بی جهت صلوااااااااااااات!
.
من الله توفیق!

الهم صل علی محممممممممممممممممد و آل محمد...
مامان سونیا
12 آبان 92 10:46
سلام خانم خانما زیارت قبول رسیدن به
خیر

سلام عزیزم،ممنون شما..انشالله قسمت شما
مامان سونیا
12 آبان 92 10:48
تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک بیا شمعها رو فوت کن که صد سال زند باشی تولد تولد تولدت مبارک
-----------------------------()
------------------------------||
-------------------{*~*~*~*~*~*~*}
------------@@@@@@@@@@@@@@@
-------------{~*~*~*~*~*~*~*~*~*~}
-----@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
------{~*~*~*~*~*~*~*~~*~*~*~*~*~}
------{~*~*~*~~ *~~*~~~~*~~*~~*~*}
------{~*~*~*~*~*~ *~*~*~*~*~*~*~*}
-----@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



فداااااااااااات عسلم

مامان سونیا
12 آبان 92 10:49
بد بخت فرمانده بسیجیه چی کشیده از دست شما


بابا خدایی خودشون به بهونه بند بودن بزار عکسهای مشهدم چاپ بشه یزارم ببین چه قری میدن
مامان سونیا
12 آبان 92 10:49
فکر کنم با این همه خریدی که رفتی بازار رضا رو خالی کردی


من نرم بازار که بازار میگنده..حالا اینبارم بازار رضا
مامان سونیا
12 آبان 92 10:50
ما گرفتاریم نیستیم یه وقت بهمون سر نزنی ها گناهه حتما باید بیاییم دعوتتون کنیم


فدات بشم اینجا نبودم که،وگرنه روزی یه بار چیه بیست بار من وب دوستامو الک ولک میکنم
مامان سونیا
12 آبان 92 10:52
ای ول حقته کی گفته بود با روسری رنگی و یه من آرایش بری مشد خوب بود که با بسیجیها رفتی مجبور شدی روسری مشکی بپوشی یه دستی هم به سرو روت بکشی




آآآآآآآآآآآآاه و هزاران آه..عاخه مگه من جوون نیستم هان؟؟مگه من دل ندارم....خووو حتما ندارم دیگه...


حباب
13 آبان 92 0:14
به به آیسان با حجاااااااااااااااب


[[[
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
13 آبان 92 15:04
راستی آخرش ازت نپرسیدم شما کدوم شهرید اون وقتها فکر می کردم تهرانید ولی نیستید نه؟؟؟؟؟
ببین چند وقته با هم دوستیم حالا دارم سوال می کنم کدو م شهرید

یه بار که بهتون گفته بودم تبریزی هستم ،،شما چی عزیز؟؟؟؟
شیدا مامان الینا
19 آبان 92 2:43
آیسان جونم زیارتت قبول گلم همیشه به سیر و سفر زیارت مکه و کربلا ان شالله عزیزم


فدای آرزوهای قشنگت،ایشالله با هم بریم
شیدا مامان الینا
19 آبان 92 2:48
بزرگتری تمنای ما از خداوند میتواند کوچکترین معجزه اش باشد ....زندگیتان معجزه باران باد ... و تولدت مبارک دوست عزیزم

فدای اولین و مهربونترین دوست وبیم بشم که اینهمه هم بیادمونه