ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

عید فطر و خوشگذرونی ماهانی ...

1392/5/20 10:52
568 بازدید
اشتراک گذاری

با کمی تاخیر:

             عید بندگی و مهربانی مبارک،،آرزوی قبولی طاعات و عبادتهای همه دوستان گل نی نی وبلاگی  مقبول احدیت ،،

اول از همه از خریدای عید فطرمون بگم که  به قول همسر جونی ،از یه ماه پیش از ماه رمضان تو بازار و دنبال لباس عید فطر یمنیشخند،،و بلاخره شب آخر رمضان خریدامون تموم شد و  برا ماهانی  هم یه شلوارک خوشگل و با یه تی شرت قرمز خوشگل کراوات دار خریدیممژهکه اول کار ماهان خان کراوات رو کلا از رو لباسش کند و گفت اینا قرتی بازین من که بچه  یا خارجی نیستمتعجبالتماس ها و خواهش های منم برا اینکه حداقل یه روز عید فطر رو بزاره رو لباس باشه به جایی نرسید و کراواتو بعنوان استفاده  بوکسر به ماشینش بستناراحتعین باباییش که برا خرید عروسیمون بهترین و گرونترین کراواتو و سنجاق رو گرفت اما یه لحظه هم ازشون استفاده نکرد و گفت اینا قرتی بازین..ناراحتاین پدر و پسر عجب شبیه هم هستن  فقط بلدن خرج رو دست من بزارن،خداااااااااااای من به داد من برسکلافهکلافه

با نماز فطر و آداب صدقه برا خونواده که برا ماهانم کلی جالب بود و افطار با خرما عیدمونو شروع کردیم و بعد از دید و بازدید خونواده زینبی(من) مژه به خونه خواهر شوهر،،خواهر شوهری بنده  برا عقد و عروسی پسرش رفتیم و کلی با پسملی خوش گذروندیم و بزن و بکوب داشتیم چشمک

دیروزم تا عصر خونه بودیم و کلی مهمون داشتیم و آخر شبم که به افتتاحیه سورتمه سواری دعوت بودیم با خونواده آبجی هام و داداشم کلی سورتمه سواری کردیم و تخلیه انرژی کردیم و حسابی برا ماهانی خوش گذشت..فقط سورتمه آبجی سیما به سوتمه آبجی فاطی که ماهان بغلش بود محکم خورده بود و یه ذره لب ماهان جونم شکاف برداشته بود ولی به قول خودش می ارزید که اون همه کیف کرد و خوش گذشتزبان

ماهانی ببخشید که گوشی نبرده بودم و عکس نگرفتم،ایشالله سری بعدینیشخند

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (63)

مامان مبينا
20 مرداد 92 12:03
چه خوب ، خوش به حال ماهان ، ايشالا هميشه خوش باشين....

مرسی عزیز دلم ،،شمام همیشه به شادی و صفا
مامان مهنا
20 مرداد 92 18:21
عیدفطر با تاخیر بسی مبارک


حالا با تاخیر تبریک میگی هیچی چرا بسی تفکر نمودین و قهر عایاااااااااااااااااا؟؟؟نه عایا نه چلااااااااااااااااااااا؟؟؟؟
مامان مهنا
20 مرداد 92 18:21
مردوما چ باکلاسن


دیار شما کلاس رو با اوق نشون میدن عاااااااااااااااااایا؟؟؟؟
مامان مهنا
20 مرداد 92 18:22
ایول ب این ماهان

ینی همچین خردت کرد




برا کراواتو میگی،،خرد نشدم که کیف کردم میبرم پس صاحبش میدم پولمو میستونم..((الکی دلخوشکنی برا دل خودم


مامان مهنا
20 مرداد 92 18:23
مگه میشه ادم گوشیش همراش نباشه


آره میشه ،،منم نمونش
مامان مهنا
20 مرداد 92 18:23
پس اینجا باید بگیم ک اصلا باکلاس نیستن مردوما


ااااااااااااا مگه کلاس به گوشیه..میگم من یه دوست دارم دوتا گوشی داره همش میگه ایییییییییییییییش پ با کلاسه کلی
مامان مهنا
20 مرداد 92 18:27
الان ماباید از کجا بفهمیم ماهان بش خوش گذشته؟؟

شاید اصلا بش خوش نگذشته باشه
آره آنسه ای جونم ،،اعتراف میکنم،،
اونقدر که بمن خوش گذشت و جیغ و داد زدم و تخلیه انرژی نمودمبرا طفلی ماهانم خوش نگذشت و لبشم اوف شد[نیشخند


مامان سونیا
20 مرداد 92 18:55
به به خریداتون مبارک باشه

عجب پس این پسر ازکروات خوشش نمیاد و میگه قرتی بازی بزار داماد بشی همچین عروس خانم مجبورت کنه کروات بزنی که قرتی بازی یادت بره
بابا مردم میرن سورتمه سواری میان پزش رو به ما سورتمه ندیده ها میدن والا

امیدی به این پسمل برا کراوات بستن نیست خانوم لنگه باباشه ،،من که این همه زبلم نتونستم دومادی همسری براش کراوات ببندم غلط کرده عروس آینده که بخواد از مادر شوهر پیش بیفته وااااااااالله...در ضمن مامان سونیا بیای تبریز ایشالله سورتمه هم خدمتتون هستیم..
حباب
21 مرداد 92 0:15
به به...عید شمام مبارک.....کجا رفتین مگه سورتمه سواری...بابا کلی دیدوبازدید رفتینا...خووووووووووووووووووووووووووشباشین...عرفان خوب شد حالا ماهان زخمیه


سلام حبابم خوبی عزیزم،همینجا تو تبریز یه پیست سورتمه سواری گذاشتن الحمدالله که افتتاحیشو خودمون کردیم... بس که شیطونن این پسرا همش زخم و زیلین..شمام همیشه خوش و شاد باشین
ناهید مامان فاطمه گلی ومحمدرضا
21 مرداد 92 0:59
سلام آیسان جون خوبید
عیدتون مبارک انشالله همیشه همین جور شاد باشید وعید به کامتان باشه
فدای ماهان جون بشم که واسی خودشه یه آقاست لباسای عیدتون هم مبارک


سلام ناهیدم ممنون از لطف و مهربونیت ،،لباسای من قابل شما رو نداره ها خیلیام پسندیدن
ناهید مامان فاطمه گلی ومحمدرضا
21 مرداد 92 1:03
سورتمه هم که کلی بهتون حال داده
ای وای لب ماهان جونی شکاف برداشت بمیرم خدارحم کرده بازم خدارا شکر که اتفاق بدی نیفتاده
ماهان جونو ببوسید


آره ناهیدی بس که خاله فاطیش محکم گرفته بودتش سورتمه خاله سیما که بهشون میخوره لبش یه زره شکاف برداشته بود،،شیرین کام باشی خانوم شمام فاطمه و محمد جونمو ببوسین..
مامان عرفان
21 مرداد 92 8:31
آخه ببين انصافه من مريض باشم و اين دو روزه رو تخت بيفتم و شمااين همه خوشگذروني و ديد و بازديد و عروسي و سورتمه سواري بري ؟ نه خودت بگو واقعا دلت اومد بي وفا ؟؟؟؟؟


چرا دلم نیاد نکه من این همه مریض بودم و تب و لرز داشتم شما مشرف نشدین مسافرت اونم با هواپیما،اونم اون مدلی بهتون خوش گذشته بود.این به اون در


مامان عرفان
21 مرداد 92 8:38



یعنی شما اینهمه حسود تشریف دارین
مامان عرفان
21 مرداد 92 8:39
ماهان جون آفرين خاله كه مثل مامانت غرب زده نيستي .


دارندگی و برازندگی نگاری خانوم من تو خونمه
مامان سونیا
21 مرداد 92 8:59
پس نظر من کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


سلام گلم ،جون دلم دارمشون ،الان دارم میخونمشون بعد تائید میکنم باااااااااااشــــــــــه؟؟؟
مامان عرفان
21 مرداد 92 9:08
نه خير خانومي اون وقت كه من رفتم شما سالم بودي . دو روزنبودم نتونستي از خودت مواظبت كني . سرما خوردي وگرنه من شما را سالم گذاشته بودم و رفته بودم اما تو نامردي كردي همه جاي اتاقت فلش زدي كه بيماري را به طرف من هدايت كني . نگو داشتي تلافي مي كردي .


ای داد بر من نگاری فهمیدی سرایت کار من بوده نــــــــــــــــــه...عجب دخمل بدی ام مــــــــــن..
مامان عرفان
21 مرداد 92 9:10
من حسودم يا تو كه بيماري را به من منتقل كردي و رفتي صد برابر بيشتر از من خوش گذروني كردي. والا من رفتم مشهد و دعاي توسل و كلي گريه كردم . خوشگذروني اش ديگه كجا بود نمي دونم والا ؟؟؟؟

خوب دیگه ببخشید بیشتر از این از دستم برنیومد که کارو یه سره کنم و بریم برا عرفان یه مامان دیگه بگیریم و یه عروسی و دل بچه رو شاد کردن

مامان عرفان
21 مرداد 92 9:21



یعنی الان زنگ بزنم،
اورژانس،،
آژانس،،
110،،
هاااااااااااااااااا ببخشید الان زنگ میزنم آتیش نشونی
مامان سونیا
21 مرداد 92 9:22
میبینی خاله دختر ما از اینهمه تجارت و نتورک مارکتینگ چسبیده به عطاری و اویشن فروشی از حالا به فکر سلامتیه مردمه بچم قربونش برم من


آره خدایی،فدای دل این دخمل مهربون که حتمی هم یه جایی آویشن به دردش خورده که اینهمه هوای آویشنو داره لبخند]
مامان سونیا
21 مرداد 92 9:24
ای به چشم خاله جون همش مال شما ناقابله نا قابله شما تشریف بیارید از اینورا و چشم ما رو روشن کنید همه مغازه ما متعلق به شماست خاله جون مهربون


ای به فدای دخمل عطاری مهربون خوددددددددددددددددددددم،،،
مامان سونیا
21 مرداد 92 9:25
آخه بستنی که من بفروشم با مال بقیه فرق داره میگی نه یه میلون بده یکیش رو بخر متوجه تفاوتش با بقیه بستنی ها میشی خاله جون


ای جون دلم به ریسکش میارزه از یه دخمل مثل تو آدم خرید کنه ،،حتما که تفاوت داره نااااااااااازنینم
مامان سونیا
21 مرداد 92 9:27
ممنونم دل شما روشن خانمی ایشالله خان دایی و دایی رو داماد کنی تا برات برادرزاده خوشگل ناز بیارن عمه بشی و از وجود برادرزاده خوشگلت لذت ببری


ایشالله مامانی خدا از دهنت بشنوه ،،و ما این داداش ترشیدمونو دوماد کنیم و کلی خوشبحالمون شه
مامان سونیا
21 مرداد 92 9:29
خیلی ممنونم از محبتتون چشم حتما از جانب شما هم تبریک میگم ممنونم از محبتت گلم


فدا مدات،،عززززززززززززززززززززیزی ،،نی نی و سونیا جونمو ببوس از طرف من
مامان سونیا
21 مرداد 92 9:39
گفتی نی نی مون رو ببوسم بابا من خودم هم شاید تا دو سه ماه دیگه این فسقل خانم رو که از خوشگلیش برام انقدر گفتن که دلم دارم غش و ضعف میره واسه دیدنش نبینمش چون اونا قم هستند و من زنجان الان نه مرخصی و نه موقعیت قم رفتن رو دارم دلم میسوزه که نیستم اونجا نوزادی و فسقلی بودنش رو ببینم وای آیسان جون هر روز زنگ میزنم انقدر از خوشگلی این دختر برام میگن که دلم براش شده اندازه چشم یک مورچه ولی چه کنم که نمیتونم حالا حالاها برم ببینمش وای که داغ دلم تازه شده



ای خانومی برا چی اینهمه ناراحتی خخخخخخخخخخخخ،،اولا که ایشالله زودی یه فرجی میشه میری میبینیش نه که این همه وسایل ارتباطی و سیستمهای پیشرفته بلاخره عکسشو برات میفرستن،بعدشم خاله مهربونش عوضش هر وقت بری حسابی برا خودش خانوم شده و برا خاله و دختر خالش چای و غذا درست میکنه میرین میخورین کیف میکنین
<
مامان ثنا
21 مرداد 92 9:50
سلام آیسان جونم. عیدت مبارک. ایول پس عید فطر برای شما یه عید کامل بوده. خیلی خوبه. ایشالله که همیشه شاد و خوشحال باشید. ما هم عیدفطر اومدیم شهرستان. وقت نمیکنم آپ کنم. فقط به تو و چند دوست دیگه سر زدم. موفق باشی.

سلام قربون دوست خوبم که تو مسافرتم یادمون میکنن،،ایشالله حسابی بهتون خوش بگذره،،مواظب خودتو و گل دخملمون باش
<


حباب
21 مرداد 92 11:30
قربونت ...منم دلم واستون تنگ میشه سر کارمیرم شلوغه نمیرسم بیام نت

عزیزم ول کن کارو منو دریاب خانومی

حباب
21 مرداد 92 11:31
قربونت برم عزیزم...مهر و محبت از خودته ...منم واسه تو بهترینا رو میخوام


تشکر ویژه دوست خوبم...
حباب
21 مرداد 92 11:31
هوس سورتمه کردم......نه بابا من از این چیزا میترسم اساسی...البته شاید سوار بشم ترسم بریزه


از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون اونقدر جیغ و داد زدم که نگو برا آبجیم مگفتم یکی موقع زایمان به خودم بد و بیراه گفتم یکیم سورتمه سواری که حسابی ترسیده بودمدیگم از این کارا نمیکنم عمراااااااااااا


مامان مبينا
21 مرداد 92 11:47
انشالا كه هميشه خوش باشين


ولي جورشو ماهان جون نكشه





نمي دونم چرا كامنت ميزارم نمي رسه


سلام گلم شرمنده به تنبلیام عادت میکنین ،،کامنتاتون رسیده نه که من اول باید بخونم ج بدم بعد تائید میکنم ببخشید،مبینا جونو میبوسم


مامان مهنا
21 مرداد 92 17:52
یادته ب من میگفتی هنی


خوب مگه حالا چی شده هنی جونممشکلی پیش اومده..........


مامان مهنا
21 مرداد 92 17:52



مامان مهنا
21 مرداد 92 17:53
وای خدای من یادش ب خیر چقدر خندیدم اون روز


خییییییییییییییییییییییییییییییلی خندیدی،،دستم درد نکنه مایه مباهات و شادی شما را فراهم نمودم
مامان مهنا
21 مرداد 92 17:53
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ


اییییییییییییییییییییش
مامان مهنا
21 مرداد 92 17:54
میگم اینقدر جیغ و داد کردی ک وقت نداشتی ب پسرک برسی
هیچی پسرک باید بیافته دنبال ی مامان دیگه

اونم از نوع سانتال مانتالش...
مامان مهنا
21 مرداد 92 17:55
میگم با کراوات بچه ک نخواستش اشکاتو پاک کن


آره واقعا،فکریــــــــــــــــه...
مامان مهنا
21 مرداد 92 17:55
این خواب گو هم ک همه جا پلاس بوده


ولی دمش گرم من که سایتشو دیدم خوشم اومد ،مشتری ثابتش شدم..تو هم برو برا خوودت فال و تعبیر بگیر
مامان مهنا
21 مرداد 92 17:56
باید عنوانتو بزاری عیدفطر و خوشگذرونی های آیسان کوچولو


ای ول با مرام،این نگاریم پیشنهاد داده اسم وبمو کلا بزارم منوچهری دات همسری وبلاگ،،،ممنون که ایده میدید.شما رو نداشتم چی میکردم
مامان مهنا
21 مرداد 92 17:56
میگم دوباره ک کول همسری نرفتی
مردوما چ اداها ک نمیان
حتما تو کول همسری سوار بودی اینجوری بودی اره دیگه حتما
خخخخخخخخخخخخ


نه بابا طفلی همسری اصلا نرفته بود ،،نه که روز قبلش نمیدونم چیکارش کرده بودم که کمرش رگ به رگ شده بود..موند استراحت
حباب
21 مرداد 92 18:30
بگو اونم بیاد بخونه ...اگه رییس مرده ممکنه واسش پیش بیاد امادگی داشته باشه


آره مرده ولی راست کارش نیست چون دوتا پسر زپرتی داره دختر نداره که
خاله مهری (ریحانه و حنانه)
22 مرداد 92 9:25
سلام انشاله که خوبید؟
عید شما هم مبارک و نماز روزه هاتون قبول ، هر چند با تاخیر فراوان


سلام خواهش گلم،،ماهی رو هر وقت از آب بگیری تالاب تلوب میکنه عید شمام مباااااااااااااااااااارک ..گل دخی ها رو میبوسم
خاله مهری (ریحانه و حنانه)
22 مرداد 92 9:28
خوش بحال ماهان جون، ، ما اصلا برای عید فطر برنامه خرید نداشتیم ،
مبارکت باشه گل پسر


مگه عید بی خرید میشه خاله مهری جون،،برا خودممهوارتا خرید داشتم،سر شما کلاه رفته عجیب
حباب
22 مرداد 92 9:38
جات خالی من رفتم استخر از این سر سره های پیچ پیچی....دست کمی از سورتمه نداشت....مردم تا این تونل تموم شد....تاریک و پرپیچ...خیلی وحشتناک بود هی جیغ زدم هی جیغ زدم تا اینکه تالاپ با ....بووووووق مبارکم.......خوردم کف استخرو تموم شد

ای خوش بحالت خدایی من سرسره رو چقدم خفن و ترسناک باشه بیشتر از سورتمه و چیزای دیگه دوست دارم،،خخخخخخخخخخخخخخخ یه ندا میدادی ب هم میرفتیم نامرد
بي هنر
22 مرداد 92 11:15
خدايا،پروردگارا، همينطوريكه دستور دادي يك ماه چيزي نخوريم تا بفهميم فقرا چي ميكشن. يك ماه هم يه پول حسابي بده خرج كنيم تا بفهميم پولدارا چي ميكشن!!! يا اصلا يكجا توي يك ماه به ما بيچاره ها همسر و فرزند بده تا بفهميم مامان باباهاي اين سايت چي ميكشن!
عيد سعيد مبارك.لطفا سر سري،به اين آدرس برين يه سري!!! http://kiarad1392.niniweblog.com


اولش فکر کردم کیاراد تو چهار ماهگیش زن و بچه و پر جیب پول میخواد چقدم گناه بچه رو شستم خدایییییییییییییییییییی
مامان کیاراد(آرزو)
22 مرداد 92 18:40
سلام.پسر نازی دارین خدا حفظش کنهممنون از اینکه بهمون سر زدین.لینکتون میکنم بااجازه که همیشه بیام پیشتون.ماهان جونو ببوسین


سلام ،ممنون از نگاه نازت، منم لینکتون میکنم و خوشحالم از دوستی با شما و کیاراد جونم شمام کیاراد خان رو ببوسین
مامان عبدالرحمن واويس
23 مرداد 92 8:37
ايسان جون عيد كذشتتون مبارك عزيزم ببخشيدكه باتاخيربود دست خودم نيست سيستمم قاط زده بود
انشاالله كه هميشه به كردش وتفريح
لباس هاي ماهاني هم مبارك


ممنون گلم لطف شما همیشه شامل حال ما بوده و هست،،خودت و نتت پایدار باشین
مامان سونیا
23 مرداد 92 9:15
ممنونم عزیزم شما همیشه به ما لطف داری خانمی انشالله که دخملی وقتی بزرگ شد بدونه مامانش عاشقش بوده و همه زندگیش رو با یک لحظه داشتن این دختر عوض نمیکرده و تلاشش رو برای خوشبختی دختر به طور کامل انجام داده


با این هوش و زکاوتی که از سونیا خبر دارم صد در صد قدر شناس خواهد شد...
مامان سونیا
23 مرداد 92 9:17
انشالله که اینطور باشه و من پس فردا در پیش خدای خودم مسول نباشم که وظیفه ام رو به درستی انجام ندادم


عزیزم اونکه خدا باید با کراماتش با ما حساب و کتاب کنه نه به اعمال ما اما اعمال شمام بی نقصه و عالیه در مورد دخملی خانوم...
مامان سونیا
23 مرداد 92 9:19
چی بگم والا شما باید بگی من چه شکلی شده بودم من که نباید از خودم تعرف بکنم که




معلومه که همش بودین


مامان سونیا
23 مرداد 92 9:21
من که میگم اینطوریه وقتی که دخملی ضایعت بکنه


اینشو بیشتر قبول دارم با چند تا دونه آه و اشک
مامان سونیا
23 مرداد 92 9:23
شما که انگار بدت نیومده من ضایع شدم پیش دخملی نه آیسان جون انگاری توی دلت قند آب کردن نه

من کلا طرف بچه هام شما رم خیلی دوستون دارما اما بیشتر هوای بچه ها رو دارم....بلاخره دیگه مهربونم کاریشم نمیشه کرد
مامان سونیا
23 مرداد 92 9:25
خدا نکنه خاله مهربون ممنونم از این همه لطف محبتتون انشالله سالیان سال سایه اتون روی سر ماهان جون باشه

عززززززززززززیز دلللللللللللللللللللللمی
مامان کیاراد(آرزو)
23 مرداد 92 9:56
عکس خونوادگیتون خیلی قشنگههزار ماشاا...
-امیدوارم سالیان سال درکنار هم سالم و خوشبخت زندگی کنید


مرسی آرزو جونم،،ممنون از لطفت
مامان کیاراد(آرزو)
23 مرداد 92 9:58
الهی فدات ماهان جون واسه چی کراوات دوست نداری؟؟قرتی بازیه آره؟؟ای جوووونمممممم




خاله ما کلا و ذاتا مردونه ایم از نوع ایرونی تموم عیار......


مامان سونیا
23 مرداد 92 10:00
ای خاله این مامانی اگر جلوش درنیام همش صداش میره بالا کلا تن صداش زیادی بلند باید اصلاح بشه


منم باهاتمااااااااااااا نترسی ی وقت دوتایی که باشیم حتمی اصلاح میشه خاله فدات،مای سونیا دریاب ما را
مامان سونیا
23 مرداد 92 10:18
ممنونم خاله جون ما اینطورییم دیگه جذبه نداریم که این مامان با بالارفتن صدامون حساب کار دستش بیاد

الهی الهی به اون بالا رفتن تن صدای دخملی ناااااااااااااااز
ناهید مامان فاطمه گلی ومحمدرضا
23 مرداد 92 16:29
سلام ایسان جونم خوبید ماهان خوبه لبش خوب شد؟
حسابی گرفتاریدااا مگه نه
خانمی آپم خوشحال میشم تشریف بیارید
خودتونو وماهانی رواز طرف من ببوسید بدید یکی شمارو ببوسه خودتون نمی تونید


سلام ناهیدی جونم،مرسی ما خوبیم شما و دوتا نازگلا خوبین؟؟آره ناهیدی دوباره دوتا امتحان دیگه دارم حسابی برا اون مشغولم،،
به به پست جدید،همین الان شال و کلاه میکنم بدو بدو مییام عززززززززززیزم..رو آینم خودمو بوس میکنم خخخخخخخخخخخخ
شازده امیر و رها بانو
23 مرداد 92 18:58
سلام آیسان جان به به چه خوشی گذشته بهتون آخ که منم دلم عروسی میخواد ما فقط خرید عیدشو کردیم بقه یعنی سورتمه سواری و عروسی نداشتیمخوش باشی عزیزم


سلام خانومی ،،آره خدایی منم بازم دلم عروسی میخواد از نوع خودی ها اونروز یه خرده ریزه تمرین داشتیم و خودمونو شارژ کردیم برا ایشالله عروسی داداش ترشیدمون که فرجی بشه و عروسی کنه مام یه دل سیر بزن و بکوب راه بندازیمایشالله عروسی امیر و رها جون


مامان ویهان
23 مرداد 92 23:37
انشاالله همیشه به خوشی...حیف شد که عکس نذاشتی.... آفرین که پسرتون رو با آداب مذهبی آشنا میکنید... مطمئنا همه اینها رو شخصیت ماهان تاثیر میذاره... آفرین به این مامان و بابای خوب....


مرسی عزیز دلم،،شما لطف دارین همه ما مسلمونا وظیفه داریم تا ادیان و مذاهبمون رو به فرزندانمون آموزش بدیم و ما هم جسته و گریخته و تا اونجایی که از دستمون بر آد اینکارو میکنیم..وبهانمو میبوسم ممنون از حضور گرمت..
شیدا مامان الینا
3 شهریور 92 0:10
به به ان شاالله همیشه به شادی وگردش


مرسی عزیز دلم..
مامان سيد محمد سپهر
25 شهریور 92 10:22
حالا شما كه رفتين سورتمه سواري دل ما هوس نمي كنه


شمام تشریف بیارین مهمون من.....
مامان سيد محمد سپهر
25 شهریور 92 10:23
نمي دونم ماه رمضون كه نشد بعد كارام خيلي زياد شد...گزارش براي هفته نامه (صدا و سيما) بعد گزارش براي خود راديو......كلاس بردن محمد براي موسيقي ..نمي دونم چرا اين جوري شد ..البته مسافرت هم رفتيم كه حتما پستشو مي ذارم....


خدا رو هزار مرتبه شکر که همش به شادی بوده،،منتظر پست مسافرتتون هم هستیم
مامان سيد محمد سپهر
25 شهریور 92 10:25
مي دونم ساكن تهران نيستين ؟اتفاقا از شهرهاي ديگه هم توي برنامه مي يان.....منظورم اين بود كه به من شماره ات را ندادي؟راستي ساكن كجا هستين ؟!


عزیز دلم مرسی بابت مهربونیت ولی مرخصی نداریم که بیاریم و برش گردونیم برا شمارم مییام پیشت...
مامان سيد محمد سپهر
25 شهریور 92 10:25
انشاء الله پيوندشان جاودانه




فددددددددددددددددددااااااااااااااااااااات عزیزم