تنبيه مامان بابت ديروز..
مامان خانمي كارت ديگه تمومه...شمشير كه هيچي اسلحه هامم از رو برات بستم..كارو بايد يه سره كنم..صبحي حال كيو گرفتي هاااااااااااااااااااااااااااان...اين كمرم از رو زير شلواري خودم بستم با اون موهاي عصبي ام..
عزيزم ببخشيد ،،من الان كلي پاچه خواريت ميكنم كلي ام برات باج مي دم تا منو ببخشي..ببين الان چقد نادمم تازشم از صبح تا حالا تو اداره بابت صبح گريه كردم
نادمي كه باش..بايدم نادم باشي...ولي بذار فك كنم ببينم ميتونم ببخشمت
اين دو تا عكس بالاييم آرشيو ..مامانيم طفلي عكس كم داشت ..اينارو گذاشت
الان كه فك كردم ديدم به شرايطي ببخشمت...همه اوامر من بايد تا آخر اجرا بشه..اولشم اينكه برام كلي قاقالي بگيري ..بعدشم ببري پارك اونم تا آخر شب... سوم اينكه ،ثنا رم بايد ببري
هه هه هه مامان خانومي حالا ماه شدي و منم يه ذره بخشيدمت
دوستان خوبم ،ببخشيد ديگه عكسامون زياد واضح نيست،، نه كه مامانم ما رو حسابي پوشونده بود خودش هنوز خيال ميكرد وسط بهار و گرم، يه مانتو تابستوني پوشيده بود كه اونم به لطف ورجه وورجه و شيطنت ما گير كرد به يه وسيله و پاره شد..طفلي مامانم هم حواسش به مانتو جر خرده بود ،هم سردش بود و دستاش ميلرزيد..تو فصل بهار ..آخر سرشم تقصير بابايي كه يه دوربين خوب واسه مامانيم نميخره...ما رو چه به اين حرفا ما كه كلي بهمون خوش گذشت..مامانمم ياد گرفت كه سر به سر من يكي نذاره..ني ني كوچولوها ياد بگيرين