كي گفته سنگ بزرگ علامت نزدنه...
من كييييييييييييم،،اينجا كجاست،،وب چيه،،پست كدووووووووووووووومماهان كيييييييييه اين گنجيشكا و ستاره ها چي مخوان دور سرم چرخ مي زنن....آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآاخ،آخخخخخخخخخخخخخخ
آهان اي ماهان نامرد يادم اومد..پنج شنبه كه با هزار جور دلتنگي وعشق اومدم پيش شما و بابايي و كلي با هم دل داديم و قلوه گرفتيم و به قول باباييت مارچ و مورچ براه انداختيم بعد از مراسم شب هفت پسر عمه ام و شام و البته كلي گريه و زاري آخر شب رفتيم خونه بابا بزرگ و در كمال ناباوري ديديم خونشون عروسيه و شام عروسي كه مال يكي از فاميلاي بابا بزرگ بود رو تو حياط خونه بابا بزرگ بار گذاشته بودن و ما هم بلاجبار و تبعيت از حرف بزرگتراااااااا و ضرب المثل كه ميگه خير و شر و عزا و عروسي با هم برادرن ..تو مراسم شركت كرديم،جمعه صبحم عمو بهمن با زن عمو فاطمه و اسراء جونم اومدن ديدن ما و البته شما وروجكم... و مثل هميشه لطف كردن و ما رو برا گشت بيرون بردن و با هم به سد رفتيم..داشتيم با همديگه تو آب سنگ پرت ميكرديم و با هم مسابقه گذاشته بوديم..كه يه لاله خيلي خوشگل وسط آب منو خيره كردو ميخواستم گل رو برا شما بچينم كه برگشتم بطرف شما ديدم يه سنگ خيلي بزرگ دستت و زورتم بهش نمي رسه..يهو ته دلم ريخت و يه لحظه فك كردم نكنه سنگ رو دست و پاي خودت يا اسراء جون بندازي...بعد با خيال راحت با خودم گفتم سنگ بزرگ علامت نزدنه و برگشتم گل رو برا شما بيارم كه ...يه دفعه احساس كردم دو تا مهتابي با ولتاژ بالا از حدقه چشمام بيرون پريدن و همون لحظه بيهوش شدم و با كمك زن عمو و بابايي كه آب به سر و صورتم ميپاشيدن سر حال اومدم ..متوجه شدم ..اتفاقاااااااااااااااااا سنگ بزرگ علامت زددددنهو شما هم اينكارو كردين... همچينم احساس ندامت داشتي و برا خودت زار زار گريه ميكردي كه جيگرم آتيش گرفت هيچي ديگه گل پسرم گشت و گذار از دماغمون در اومد و به خونه بابا بزرگ برگشتيم..و بعد از نهار و استراحت با همراهي خاله جونا و خونواده هاشون و دايي ابولفظل براه افتاديم كه به خونه بيايم و وسط راه با درخواست همسفرامون از راه اروميه اومديم، تو راه با خودم فك ميكردم خوب شد اونجا به اندازه كافي از آرامش آب و درياچه استفاده نكرديم عوضش از درياچه اروميه لذت ميبريمو وقتي اونجا رسيديم متوجه شديم مثال اون ضرب المثل قديمي با اون شانسي كه ما داريم بايد با خودمون يه آفتابه آبم ميياورديم ... ولي در عوض كلي تو شهر چرخيديم و خوش گذشت...اما خودمونيم الانشم كه هست سرم گيج ميره و درد ميكنه...يادت باشه بزرگ كه شدي ديه اش رو بهم بديااااااااااااااااا باااااااااااااااااااشه گل پسررررررررررررم
نتيجه اخلاقي اين پست::::::
1- با ضرب المثلها به هيچ عنوان بازي نكنيد ..آهشان دامنگير است ..اون قرمزا ضرب المثلهايي هستن كه دو روزه سر ما اومدن...
2- بعد از عزا تو عروسي شركت نكنين..روح مرده نفرينتان ميكنه..
3- به گشت و گذار نرين تا بلايي سرتون نياد
4- يه دست كتك مفصل قبل از رفتن به گشت و گذار به كودك دلبندتان بزنيد تا حواسشو رو سرش جمع كنه ..و سنگرو اونجايي كه بايد بندازه..نه رو سر ماماني
5- ديگه خود دانيد من آنچه شرط بلاغت بود با شما گفتم....
مسابقه سنگ اندازي...
دل و قلوه گرفتن بنده و جاري جون..فاطمه خانوم((كي ميگه جاريا همش باهم لجن...تحويل بگيرين چشم حسود دوووووووووووووور))
آقاي همسري و برادر شوهري گل
ماهاني در حال توطئه چيني برا سرشكستن...
يه ذره قبل از واقعه... خدااااااااااي من،، اولش نامرد ميخواست بندازتم تو آب.....
الههههههههههههههههههههي فداش بشم ..اشك ندامت پسملي بعده سرشكستنك..