ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

كي گفته سنگ بزرگ علامت نزدنه...

1392/3/7 12:20
885 بازدید
اشتراک گذاری

من كييييييييييييم،،سوالتعجبWow1.gifاينجا كجاست،،تعجبWow1.gifوب چيه،،پست كدووووووووووووووومتعجبWow1.gifماهان كيييييييييهسوالتعجبسوال اين گنجيشكا و ستاره ها چي  مخوان دور سرم چرخ مي زنن....آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآاخ،آخخخخخخخخخخخخخخآخآخ

آهان اي ماهان نامرد يادم اومد..پنج شنبه كه با هزار جور دلتنگي وعشق  اومدم پيش شما و بابايي و كلي با هم دل داديم و قلوه گرفتيم و به قول باباييت مارچ و مورچ براه انداختيم ماچقلببعد از مراسم شب هفت پسر عمه ام و شام و البته كلي گريه و زاريگریهناراحت آخر شب  رفتيم خونه بابا بزرگ و در كمال ناباوري ديديم خونشون عروسيه niniweblog.comو شام عروسي كه مال يكي از فاميلاي بابا بزرگ بود رو تو حياط خونه بابا بزرگ بار گذاشته بودن و ما هم بلاجبار  و تبعيت از حرف بزرگتراااااااا و ضرب المثل كه ميگه خير و شر و عزا و عروسي  با هم برادرنچشمک ..تو مراسم شركت كرديمنیشخندنیشخند،جمعه صبحم عمو بهمن با زن عمو فاطمه و اسراء جونم اومدن ديدن ما و البته شما وروجكم... و مثل هميشه لطف كردن و ما رو برا گشت بيرون بردن و با هم به سد رفتيم..داشتيم با همديگه تو آب سنگ پرت ميكرديم و با هم مسابقه گذاشته بوديم..كه يه لاله خيلي خوشگل وسط آب منو خيره كردهیپنوتیزمو ميخواستم گل رو برا شما بچينم كه برگشتم بطرف شما ديدم يه سنگ خيلي بزرگ دستت و زورتم بهش نمي رسه..يهو ته دلم ريخت و يه لحظه فك كردم نكنه سنگ  رو دست و پاي خودت يا اسراء جون  بندازي...بعد با خيال راحت با خودم گفتم سنگ بزرگ علامت نزدنه خنثیو برگشتم گل رو برا شما بيارم كه ...يه دفعه  احساس كردم دو تا مهتابي با ولتاژ بالا از حدقه چشمام بيرون پريدنniniweblog.com و همون لحظه بيهوش شدم و با كمك زن عمو و بابايي كه آب به سر و صورتم ميپاشيدن  سر حال اومدم ..متوجه شدم ..اتفاقاااااااااااااااااا سنگ بزرگ علامت زددددنهکلافهو شما هم اينكارو كردين... همچينم احساس ندامت داشتي و برا خودت زار زار گريه ميكرديگریهگریه كه جيگرم آتيش گرفت هيچي ديگه  گل پسرم گشت و گذار از دماغمون در اومد و به خونه  بابا بزرگ برگشتيم..و بعد از نهار و استراحت با همراهي خاله جونا و خونواده هاشون و دايي ابولفظل براه افتاديم كه به خونه بيايم و وسط راه با درخواست همسفرامون از راه اروميه اومديم، تو راه با خودم فك ميكردم خوب شد اونجا به اندازه كافي از آرامش آب و درياچه استفاده نكرديم عوضش از درياچه اروميه لذت ميبريمو وقتي اونجا رسيديم متوجه شديم مثال اون ضرب المثل قديمي با اون شانسي كه ما داريم  بايد با خودمون يه آفتابه آبم ميياورديم ...ناراحت ولي در عوض كلي تو شهر چرخيديم و خوش گذشت...اما خودمونيم الانشم كه هست سرم گيج ميره و درد ميكنه...يادت باشه بزرگ كه شدي ديه اش رو بهم بديااااااااااااااااا باااااااااااااااااااشه گل پسررررررررررررمزبانماچماچ

نتيجه اخلاقي اين پست:::::: یول

1- با ضرب المثلها به هيچ عنوان بازي نكنيد ..آهشان دامنگير است ..اون قرمزا  ضرب المثلهايي هستن كه دو روزه سر ما اومدن...چشمک

2- بعد از عزا تو عروسي شركت نكنين..روح مرده نفرينتان ميكنه..تعجب

3- به گشت و گذار نرين تا بلايي سرتون نيادنیشخندنیشخند

4- يه دست كتك مفصل قبل از رفتن به گشت و گذار به كودك دلبندتان بزنيد تا حواسشو رو سرش جمع كنه ..و سنگرو اونجايي كه بايد بندازه..نه رو سر مامانيچشمکنیشخند

5-  ديگه خود دانيد من آنچه شرط بلاغت بود با شما گفتم....قهر

مسابقه سنگ اندازي...

دل و قلوه گرفتن بنده و جاري جون..فاطمه خانوم((كي ميگه جاريا همش باهم لجن...تحويل بگيريننیشخند چشم حسود دوووووووووووووور))

آقاي همسري و برادر شوهري گل

ماهاني در حال توطئه چيني برا سرشكستن...عصبانی

 

 يه ذره قبل از واقعه... خدااااااااااي من،، اولش نامرد ميخواست بندازتم تو آب.....عصبانیعصبانی


 الههههههههههههههههههههي فداش بشم ..اشك ندامت پسملي بعده سرشكستنك..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

ماماطهورا
21 اردیبهشت 92 10:07
عزيزممممممممممممممم الان بهتري؟

البته هميشه به گشت گذار واينم بگم كتك خوردن از پسملي هم حال داره ها


مرسي خانمي بهتر كه خيلللي نه!!ولي خوب ديگه به قول شما اينم برا خودش حاليه...
مامان مانی
21 اردیبهشت 92 10:57
آخه عزیزم .....
امیدوارم همیشه تو شادی ها سهیم باشید و غم و غصه از تون دور باشه
به نصیحتتاتون گوش می دم ..... مرسی به مانی جونم سر زدید .


مرسي خانمي ..بزرگيد نصيحت نيستا البته صحبت با دوستان گلي مث شما
ثنا خانوم
21 اردیبهشت 92 11:38
سلام خاله جون. وای وای وای.چه پسمل شیطونی. خاله دعا کن من مثه مامانم آروم باشم. چون اگه مثه کوچیکی های باباییم باشم حتما از این کارا هم میکنم. اون وقت خدا به مامان جونم رحم کنه.
ممنون که پیشم اومدی

عزيزم من دعا ميكنم اما شماها شيطونترررررررررررر از اين حرفا هستيد... ماماني ثنا جون البته بعضي شيرين كاريا به كام ما مامانا شيرينه حتي اگه سنگ زدن اين جوجو جيگرا باشه
باران زندگی
21 اردیبهشت 92 11:50
جانم به تو ماهان! که با سنگ زدی
بر روی عزیزی، تو گلم! چنگ زدی
مردانه ستاندی تو حق مردان
احسنت به تو، مرد تویی! ای ماهان!
چون شیر رشیدی، تو الگوی من هستی
ماهانیِ من، خوب زدی سرشو شکستی




الهيييييييييييييييييييييييييييي نميرم ببينم روزي رو كه اين بلا سر خودتون اومده و من غرق كيف و شاديم،،خوشتون اومده بلخره يه نيمچه مردي پيدا شده حق نداشتتونو گرفته ديگه نه؟؟؟اين باران نازي كه ميخواد بزرگ بشه خودم ميكشم زير بال و پرم همه چيم يادش ميدم ،،سر شكستن كه هيچ ..دست و بالتونم ميشكنه حالا ببين كي گفتم...

باران زندگی
21 اردیبهشت 92 12:20
خرسند شدیم از این شکستن

فردا چه شود؟ به من چه اصلاً




فردا آن ميشود كه انتظار ميرود...انتظار اينست ..دست بوسي مادر و احساس ندامت....

شما گردن نگيرين تشويقاتونو


مامان مهرزاد جان
21 اردیبهشت 92 13:02
الهههههههههی
چی کشیدین؟ همه اینها خاطره است


مي بينين مامان مهرزاد جون تو رو خدا اين همه من دلتنگ اين ناقلا اينم تشكر ايشون...
لیلا مامان پرنیا
21 اردیبهشت 92 14:50
ای وااااااااااااااااااااای عزیزمی میدونم درد کشیدی ولی کلی خندیدم به حس طنز نویسیت عالیه ..
ولی در کل امیدوارم الان خوبه خوب باشی ودرضمن ممنون از نصایح حکیمانتون
میبوسمتون
این گلها هم برای ایادت از ما قبول کنید

سلام عزيزم،مرسي خانم مهربون كه به عيادت تشريف آوردين و بابت اظهار نظر وگلها ممنون،منم پرنيا نازو شما رو ميبوسم ،

خاله سارا
21 اردیبهشت 92 22:09


بخند تا دنيا به روت بخنده

مامان قند عسلا
22 اردیبهشت 92 0:52
عجب شیطونکی این پسمره .ولی مامانی نگران نباش پسمر من هم در سن 3 سالگی با دمپایی تو سر همسایمون زد وقتی گفتیم چرا این کارو کردی گفت میخواستم مورچه هرو روی سر خاله بکشم تا نخورتش


قهقهه]قهقهه]قهقهه]قهقهه]
الهيييييييييييييييييي كار ناز گل شما در مقابل كاري كه ماهان كرده جالبتر بوده..يه بارم آبجي من برا اينكه بچه گربه ها رو گرم كنه تو خونه دورشون كلي پتو جمع كرده بود و آتيش زده بود و همه طفلي بچه گربه ها و خونه زندگي سوخته بودو تازه خوش بحالش بود كه كار ثوابي كرده بچه گربه ها رو گرمشون كرده ..عجب دنيايي دارن بچه ها...مشتاق شدم بيام اين گل پسرمونو ببينم..ممنون كه به ما سر زدين
مامان پارسا و پوریا
22 اردیبهشت 92 12:27
ماهان جون جواب مطلب پست ثابتتو با این کارش داده!خواسته گربه رو دم حجله بکشه واسه پیریات! اینم یه ضرب المثل دیگه!




اي ول....راس ميگي والله ..همينو بگو ما دلمونو به كي خوش كرديم
حالا اينم يه ضرب المثل ديگه: بچه بزرگ كرديم قاتق نونمون بشه ،قاتل جونمون شد البته بلا نسبت ماهان و وروجكاي شماااا

مامان عبدالرحمن واویس
22 اردیبهشت 92 15:07

دختردارم مبمیرم ازخنده هرکی ببینه فک میکنه من دیوونه ام

خداواست نگهش داره.......


باشه بخندين بخندين منم جاي شما بودم ميخنديدم...
عززززززززززززيزم،اصن خوب شد سرم شكست كه موجب شادي دوستان عزيزم شد
مامان سونیا
22 اردیبهشت 92 17:09
همیشه به تفریح و گردش البته بدونه تلفات و اتفاقهای بد و کتکت خوردن مادر از دست پسر خدا بد نده خانمی چه اتفاق بدی خوب پاشدی هنوز ختم تموم نشده رفتی عروسی به خاطر همونه




ميبيني خانمي ،ما دلتنگ كيا ميشيم ،،همون كيا ميزنن سرمونو ميشكنن،، آخه عروسي هم توفيق اجباري بود ...


مامان شیدا
23 اردیبهشت 92 10:07
سلام خوبی آمدیم عیادت به اتفاق الینا خانوم
دخملی میگه بوسشم بکن این هم بوسهای الی
گلم الینا میگه :خاله جون ماهان گفت ببخشید من که نمیخواستم بزنم . بوس کرد جاش خوب شه .
بچم دل نگران سر شما و اینکه ماهان رو نبخشیده باشی

اييييييييييييييييييي جونم اليناي ناز و خوشگل و ماماني مهربونش ،فداااااااااي اون دل مهربونتون بشم الهي..اليناي خوشگل و نازم مگه ميشه مامانا بچه هاشونو نبخشن..همون نگراني و اشكي كه ماهان برام ميريخت كلي جيگرمو آتيش زد و من با اون حالم دلداريش ميدادم..عزيزززي ناز گلم.منم شما رو ميبوسم
اليسا
23 اردیبهشت 92 10:53
´´´´´´´´´¶¶
´´سلام´´´¶¶¶
¶¶¶´´´´´¶¶´¶
´¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶
´´´¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶
´´´´´¶¶´¶¶´´´´¶¶¶¶
´´´´¶¶´´´´´¶¶¶
´´´¶¶´¶¶¶¶´´¶
´´¶¶¶¶¶´´¶¶´¶´´´´´´´´¶
´¶¶´´´´´´´´¶¶¶´´´´´´¶¶
´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶¶
´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶
´´´´خوبی؟´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶
´´´¶¶¶¶¶´´´´´´´´¶¶¶´´¶¶
´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´¶¶
´´´´´´¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶
´´´´´´´´¶¶¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´¶¶¶¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶
´´´´´´´´´´´¶¶¶¶´¶¶¶¶´´´´´¶¶¶¶¶¶
´´´´´´´´´´´¶¶¶´´´´´¶´¶¶¶¶¶¶
´´´آپم´´´´´¶¶´´´´´¶´´´´¶¶
´´´´´´´´¶¶´´¶¶¶¶¶¶´´´¶¶¶
´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´¶¶¶¶¶¶¶
´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶¶
´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶
´´´´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶
´´´´´´´´´´´´´¶´´´´´´´´´¶¶¶
´´´´´´´´´¶¶´¶¶´´´´´´´´´´´¶
´´´´´´´´´¶´¶¶¶¶´´´´´´´´´´
´´´´´´´´´´¶¶
´´´´´´´´´¶¶¶
¶¶¶´´´´´¶¶´¶
´¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶
´´´¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶
´´´´´¶¶´¶¶´´´´¶¶¶¶
´´´´¶¶´´´´´¶¶¶
´´´¶¶´¶¶¶¶´´¶
´´¶¶¶¶¶´´¶¶´¶
´¶¶´´´´´´´´¶¶¶
´´´´´´´´´´´´¶¶
´´نمیای؟´´´´¶¶
´´´´´´´´´¶¶¶
¶¶¶´´´´´¶¶´¶
´¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶
´´´¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶
´´´´´¶¶´¶¶´´´´¶¶¶¶
´´´´¶¶´´´´´¶¶¶
´´´¶¶´¶¶¶¶´´¶
´´¶¶¶¶¶´´¶¶´¶´´´´´´´´¶
´¶¶´´´´´´´´¶¶¶´´´´´´¶¶
´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶¶
´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶
´´´منتظرما´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶
´´´¶¶¶¶¶´´´´´´´´¶¶¶´´¶¶
´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´¶¶
´´´´´´¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶
´´´´´´´´¶¶¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´¶¶¶¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶
´´´´´´´´´´´¶¶¶¶´¶¶¶¶´´´´´¶¶¶¶¶¶
´´´´´´´´´´´¶¶¶´´´´´¶´¶¶¶¶¶¶
´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶´´´´¶¶
´´´´´´´´´¶¶´´¶¶¶¶¶¶´´´¶¶¶
´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´¶¶¶¶´¶¶¶
´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶¶
´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶
´´´´´¶´´´´´´´´´بدو´´´´´¶¶¶
´´´´´´´´´´´´´¶´´´´´´´´´¶¶¶
´´´´´´´´´¶¶´¶¶´´´´´´´´´´´¶
´´´´´´´´´¶´¶¶¶¶´´´´´´´´´´
´´´´´´´´´´¶¶
´´´´´´´´´¶¶¶
¶¶¶´´´´´¶¶´¶
´¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶
´´´¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶
´´´´´¶¶´¶¶´´´´¶¶¶¶
´´´´¶¶´´´´´¶¶¶
´´´¶¶´¶¶¶¶´´¶
´´¶¶¶¶¶´´¶¶´¶
´¶¶´´´´´´´´¶¶¶
نظر يادت نره´´´¶¶


چشم مرسي از ستاره هات
مامان شیدا
23 اردیبهشت 92 14:50
گلم وقتی جوابتو براش خوندم از خوشحالی یه جیغ کشید و کلی ذوق کرد و گفت پس مامان مهربونیه امان از دست این بچه ها کاشکی اداره دنیا رو میدادند دست بچه ها با این دل پاکشون


شیدا جونم این بخاطر تربیت درستی که الینا جونم از شما یاد گرفته،البته دل پاک بچه ها رو منکر نیستم ولی انتظار من از الینا بخاط دختر شما بودن کمتر از این نبود...
بابای ماهان
25 اردیبهشت 92 17:29
عزیزم خیلی بانوشتت حال کردم ببخش مامانش که سنگ بزرکتری گیرنیاورد0شوخی کردم گلم خیییییلی دوست دارم



عزيززززززززززززززززززم،دلت زن ديگه اي ميخواست ديگه ،نه؟؟؟؟باشه خودم دست بكار ميشم و برات آستين بالا مي زنم..


...
30 اردیبهشت 92 11:42
دلم خنك شد.................




چرااااااااااااااااااااااااااا؟ مگه من چيكارت كردم؟؟


مامانٍ توت فرنگی
31 اردیبهشت 92 15:33
خیلی بامزه می نویسی
خیلی خوشم می اد


فدات شم قابلي نداره برا دوستا خوبي مث شما ،،بازم تشريف بيارين خوشحال ميشيم..
عشــــــــــــق74
1 خرداد 92 13:01
هی باران … ببار … من سفر کرده ای دارم که پشت پایش آب نریختم …!
مامان ثنا
4 خرداد 92 10:41
کلی عکس گذاشتی که من تازه دیدم. چهرت خیلی با اون عکسی که قبلا تو پست ثابت بود فرق میکنه. مطمئنی مامانی ماهان دوتاش خودت بودی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟




اي خدا پس چي كه خودمم من كلي زحمت كشيدم و سايزمو به 38 رسوندم...حالا كي بشه 36 ...بعدشم كدومو ميگي شما من اون مشكي پوشمااااااا




مامان ثنا
4 خرداد 92 11:40
منم همونو میگم. کلا خوش تیپی. من که سایزم از 38 شده 42 چی کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ولی اشکال نداره. در عوض دخمل خوشکلمو دارم(اینطوری خودمو آروم نکنم چی کنم) فعلا فعلا ها هم که نمیتونم به خاطر ثنا جونم رژیم بگیرم. میترسم شیرم کم بشه.
نگار
7 خرداد 92 13:56
چكارش داري پسمل به اين نازي را ؟؟؟
حيووني بچه ام فقط يك سر ناقابل شكسته ديگه مگه چكار كرده حيووني را به گريه انداختي ؟؟؟؟

همش يه سر ناقابل بوده ديگه...نه ميخواستي بياد دست و بالمونم ميشكست....
http://
11 خرداد 92 18:59



الان اين منم از دستت كه آدرس ندادي

ولي يه ذره كه فك ميكنم ميبينم شايد ((خودم خودمي..نه؟؟))و الانم اين شكليمولي..نميباشم...چرا؟؟؟؟؟چون شديد..چطور بود..اينم الان تو ه ه