دوستای شاعر و ناشاعررررکمکککککککک
سلام می کنم از روی مهربانی/سلام می کنم از روی شادمانی
سلام می کنم تا جان دارم/که خواننده این سلام را دوست دارم
دوستای نازنینم ماهی نفسم سلام ،هر لحظتون رنگی رنگی و شااااااااد،امروز از اون روزای الکی شادمه که همش نیشم تا بناگوشم بازه ..امروزم یه جوریه که فک میکنم همه چی قشنگه،زندگی زیباست ...و این حرفها چراش بماااااااند برا بعد الان یه موضوع مهمتر پیش اومده
هفته پیش کلاس اخلاق اسلامی استاد داشت از اخلاق در خانواده صحبت میکرد،رسید به جایی که یه زمانی دخترا رو زنده بگور میکردن ،و داشتن پسر در خانواده نعمت بود،آقایون سر کلاس داشتن برا خودشون بشکن میزدن و کیف میکردن ...گفتم استاد اون مال زمان جاهلیت بود که داشتن پسر به سبب شرکت در جنگها و رفتن برا چوپانی وکشاورزی و حمبالی این و اون وافزایش درآمد خانواده واقعا نعمت محسوب میشد دیگه شامل حال این زمونه و پسرای گردن کلفت از جیب والدین خوار نمیشه و داشتن دختر به سبب جنگهای ابلهانه و ناخردانه و احتمال اسارت و بی آبرویی برا دختر و خانواده هم ننگ بود که الان خدا رو شکر کاملا جاشون با هم عوض شده کلاسمونم حدود 58 نفریم ،پنج شش نفر خانوم بقیه آقا ،،آقایون که سر درد و دلشون باز شده بود هر کی یه چیزی میگفت تا رسید به جایی که یکی از پسرا به شوخی گفت قدیمیها عجب کار خوبی میکردن دخترا رو زنده بگور میکردن ،الان پر شدن تو جامعه و بازار کار، پسرایی مث منم کار گیرمون نمیاد علاف کوچه خیابون شدیم کی ما بخوایم برا خودمون زن و زندگی بسازیم خدا میدونه من که طاقت از کفم خارج شده بود برگشتم یه جواب تیز بهش دادم،خفه خون گرفت،یه چن نفر دیگم همین بحث و ادامه دادن و نارضایتیشون از اینکه خانومها جذب کار شدن و علاقه ای به باروری و اهمیتی به اخلاق خانواده نمیدن و وظیفه زن نشستن تو خونه و رفت و روب شوهر و بچه هاش و ...یکیم پریدگفت استاد قدیمترها خدا گفته بود بهشت زیر پای مادران است الانم همچین چیزی وجود داره با مامانهای این زمونه؟؟؟((!!!!!!!!))برگشتم بهش گفتم پ نه پ خدا بهشتو از زیر پای ما کشیده مث فرش قرمز انداخته زیر پای شما کلاس رفت رو هوااستاد دید من خیلی حاضر جوابیمیکنم گفت خانوم پاشو بیا جلو..گفتم استاد چون حرف حساب میزنم باید مواخذه بشم؟؟،گفت نه شما بیا بشین سر جای من ،کارتون دارم..رفتم نشستم سر جای استاد ،استادهم نشست سر جای من ،یه صندلیم آوردن گذاشتن جلو پیش صندلی من ،همه یکی یکی میومدن مینشستن رو صندلی روبروی من و با من مناظره میکردن،بحثم در مورد اشتغال زن بیرون از خونه و مضرات آن بود،،خدایی منم کم نیاوردم و جلو همشون در اومدم،بین خودمون باشه اونقد فشار بهم اومد نیم سوز شدم از اون روزیکی نبود از پریز بکشتم بس که حرف زدم نیم ساعتم از اتمام کلاس گذشته بود و کلاس بعدی به زور و التماس از رو صندلی کندمون آخر کلاس استاد گفت درسته فعلا شکست رو قبول نکردیم و بازم معتقدیم اونکه باید مثل چی!!!؟؟((خخخخ من که ملتفت شدم منظورش مثل گاو بود)) بیرون خونه کار کنه و بیاره تو خونه مرده و زن هم باید بشینه تو خونه و تولید نسل کنه و بچه هاش رو دینی بار بیاره اما به جرات و جسارت این خانوم که اینقد با جدیت و علم داره با تک تکتون بحث میکنه یه کف مرتب بزنین تا جلسه بعدیدیروز پریروز فهمیدم نماینده و تک تک هم کلاسیا دارن خودشونو برا مناظره بعدی آماده میکنن،منم نشستم تو اداره یه شعر از طرز تفکر آقایون امل کلاس نوشتم از تیکه کلام همه استادامم استفاده کردم ،میخوام این جلسه برم براشون بخونم ،دوستای گلم اگه نکته نظر و الحاقیه خاصی دارین بفرمائین تا رو سفید قضیه بشم..
بریم برا شعرم ،بازم میگم نیازمند یاری سبزتان هستمااااااااااااا باااااااااشه؟؟؟
بزارین اول تیکه کلام استادا رو بگم بفهمین موضوع از چه قراره:
یه استاد با حال داریم ،برزگر جلالی ،خیلیم آدم 30یا30 ایه یه مدل لاتیم حرف میزنه ،همیشه خدام میگه یه عده گیج و سفیح و عقب مونده دور هم جمع شدیم تشکیل اجتماع دادیم،کلا تیکه کلامش به همه نوع قشر گیج و سفیح هستش میگه خودمم گیج و سفیحم که هیج جا ،جام ندادن اومدم شدم استاد شماها که بدتر از منین
استاد رشیدپور استاد زبانمون،خیلی عصبیه کافیه مگس تو کلاس پر بزنه اونوقته که پدر مگس رو در میاره یه چیزیم میگه جرات داری دوباره ازش بپرس،یه قشقرقی بپا میکنه میگه بازم بگممممممممم؟؟نفهمیدین ؟؟بازم بگممممم؟؟ گوش کنین عزیزان ،،شما باید بار اول لپ کلامو بگیرین فهمیدین عزیزان؟؟
یه استاد خوبم داریم برا حسابداری ،استاد حسنی، خیلی ریلکسه راه براهم، میگه ببخشیدا .پنج ،شش جلسست همش سر کلاس رفتیم فک کنم خودم تنهایی بیست سی تا مثبت گرفتمقرار بود هر کی پنج تا مثبت تو کلاس داشت نمره کامل پایان ترم بگیره
استاد حسین زاده استاد مبانی انسانیمونم با من هم فامیله ،اما بر عکس من،سر کلاس انگار یه بسته لورازپام و دیازپام خورده،میز و صندلی و آدم و اشیا رو با هم جمع میبنده و میگه الی ماشالله،یعنی ربط و بیربط الی ماشالله رو حتما داره
استاد سام نیا ،خیلی آرام و موقراستاد ریاضی با تامینه خاص میگه ::یه بارم میگم
همین استاد رزمی،استاد اخلاق هم بلند بلند حرف میزنه صداش خیلی بلنده انگار بلند گو قورت داده، چیزهای حساس و اساسی رو با دستهاش دور لباش پرانتز باز و بسته درست میکنه میگه اینجاشو آهسته میگم...
خوب بریم شعر....
تفکرات یه مرد در مورد زن
بر گردن شکسته مرد هست،دون و آب و سفر و ((الی ماشالله))
زن را چه بود زمختی و سختی و چونان گاو کردن و ((الی ماشالله))
همان به زن نشیند کنج خانه ،((خیلی ببخشیدا))((ای گیجلر ،سفحلر)) بسابد روی خود را با رو شوی و لیف زنانه((ای گیجلر ،سفحلر))
کشد سرمه به چششششم چون ،پیالـــــــــــه زند ماتییک بر لب چون ،پلنگی آهو دریده!!
دهد فیس و افاده ،کند ناز و کرشمه بر سر گاز زند تند تند بر هم پیاز داغ و رب و روغن و قسمی از غااااز
بشوید هی بسابد این و آن راااااااااا... لباس بچه های خرد و کلان راااااا....
زنم بر پاااا و صورت،،ببرم این زبان را همان اول دهد حمام مادر شوی گرام را
((گوش کنید عزیزانم گوش کنید،فهمیدید یا بازم بگم؟؟بازم بگم؟؟))
به بالین پدر شوی جان،،به وقت ناخوشی و عافیت انشالله
خلاصه رفت و روب بچه های بالدیز(خواهر شوهر )و جاری و الی ماشالله
ببافد شال و جوراب در زمستان شوی خود را
رود جنگ یخ و برف و حوض خانه تا بشوید ظرف آش و شوربا را
(( خلاصه عزیزانم))
بیاید از راه آن مرد سوار بر اسب.. همان مردی که نان باید آورد و لرزه بر تن زن باید آورد2((یه بارم میگم))
زن آن هیبت چون ببیند بر خود بلرزد در آبگوشت و دیزی زود ببندد
کند چاق قلیان و بیارد چای لب سوز همان چایی را که همی آرد ،پر رنگ و لب دوز
بماند در پس پستوی خانه آن ضعیفه نبیند روی او نه ماه و نه حتی یک ستاره
به زن چه درس حساب چند چند است؟؟!! دو دوتا چارتا یا پنج تا هست؟؟!!
به او چه علم تاریخ و نجومش؟؟!! به او چه تایتانیک زن هست یا که مرد هست؟؟!!
به او چه شعر و معرو علم پزشکی بر اوست که فقط باید بزاید،..هی بزاااید..
مگر ما چند تا جنگجو داریم؟؟! مگر چند تا چوپان خبره داریم؟؟!!
اگر مشدی غلام با پورانش چراند زمین اجدادیم با گوسفندانش
گرح(باید)..باشد مرا ده تا پسر که.. بکوبم با چماق بر فرق مغزش؟!!..
مهم نی من سواد کافی ندارم مهم نی اخلاق نیکی چون ندارم
مهم حتی نیست که تو چه خواهی غم داری،غصه داری یا که مرض داری
گرسنه ماندی و تشنه بایدم دم بر نیاری چرا که تو زنی و بایدت پرهیزگاری
اگر پول و بضاعت من ندارم،، اگر اخلاق نیک و خوشگلی را من ندارم
اگر کندمیرود دستم به جیبم بیا بنشین و بشنو تا که از خود من بگویم
و لیک اما ...خیل چیزها را یکجا بدارم
((نپیچ بر گرد خویش ،،فهمیدی یا که باز هم من بگویم؟؟!!))
مثالی میزنم روشن بگردی ای ضعیفم..
مگر من دست بزن چون شیر ندارم؟! مگر من زبانی تلختر از زقوم ندارم
مگر من تو را بسبانه(بستان آباد ،نام روستایی در تبریز) گردی هی نبردم؟!
مگر من چه باید میکردم که نکردم؟؟!
به تقسیم کار بر شرع و انصاف،همینا برایم بس است بشور و بساب و بپز و بزا با تو است
مگر نه اینست که خداوند امر گفته بهشت زیر پای مادران است
یه کاری نکن نعوذو بالله خدا هم حرصش بگیره ((به قول دوستمان))بهشت رو زیر پایت پس بگیره
که با کله بیفتی والهــــــــــــی که بمیری خدا هم آن جهان با تو حسابها داره..(!!))
بیندازم به چون فرش قرمز زیر پایم آن بهشت را برم دوره بگردم دنبال یار ثانی و زیبا
بیارم چون تو بوایش(پدرش) را در آرم برم دنبال صدیقه و سکینه و ثریا
یه در صد فک نکن حرفت برو داره خرت میاد و میره چون بار داره
چرا که قانون را هم من نوشتم من من که نه ولی از جنس من نوشتن
بری بالا بیای پایین همینه نزن جوش و نخور غصه،همینه که همینه
بنازم بر خودم هزار بارم احسنت و ماشالله برم دست بر حدیث و شعر و تصنیف و الی ماشالله
زنم بر طبل و گویم این چنین راست همان معروفی را کز رسول پاکمان پا بر جاست
زگهواره تا گور مردان دانش بجــــــــــوی زن اما بنشین در خانه و ظرف و جوراب بشــــــوی
******
چه گفتم من،، چه گفتم!!! خاک در گوورم به پیش خیل مردان کلاس و استاد مردم
مشخص میشود فردای روزی همه بیستن و من صفرم نگیرم
جهنم بیست و صفر،به قول استاد رزمی آهسته ی آهسته میگویم
برادر جان حق با توست...من از ظرف اسید ت سخت می ترسم...
یا جمله ترکی
ییغیشیبلار دورمه بیر ایده گیجدن سفحدن اوقدر ایشلیین کی جانیز چخسین بدنن
(جمع شدن دور و برم عده ای گیج و سفیح،برین اونقدر کار کنین که جونتون درآد)
از این دو جمله آخر کدوم بهتره عایاااا؟؟