تولدم مبااااارککککککک
من اومدم به دنیااااااااااا،،خوش بحال تو دنیااااااااااااااا..مدیونین اگه فک کنین خیلی مغرورم
تولد،تولد تولدم مبااااااااااااااااااااارک
برم شمهامو فوت کنم که صد سال زنده باشم ،،،
هر کی سورپرایزی کادو مادویی داره بیاره جا نمونه بعداهی بگه شرمنده شرمنده،از ما گفتن،خود دانید..
این پست بعد از تولد تکمیل خواهد شدددددددددد...
اول اول نوشت: عرض شرمندگی از همه دوستای گلم حدود 30تا کامنت خوشگل و ناز تبریکی از طرف دوستان گلم داشتم برا ویرایش و تکمیل همین پست که بارها و بارها نتم قطع و وصل شد و آپلود عکسها به سختی انجام شد کامنتهامم با پست قبلیم حذف شد..تعداد کمیشو تونستم برگردونم از بقیه دوستان معذرت خواهی میکنم
دوباره سلاااااااااام به نازدونه پسرم ،و روی ماه دوستای گلم،مهمونای عزیزمون...بفرمائید اینم تکمیل شده پست:
خب از کجا بگم؟؟!!از اول اولش میگم،سر صبحی روز تولدم،چند تا تبریک تولد از طرف بانکها و همراه اول و دوم و دانشگاه داشتم که خوشحال کننده بود اما راست راستش هر اسی که میومد و من شیحه میرفتم رو گوشی این بود که منتظر یه تبریک تولد از نوع همسلی بودم ((یادمم نبود که بعد قضیه گم کردن گوشی خودم ،شوشو برا خودش یه گوشی ساده گرفت،گوشیشو داد به من،پریروزم همونو شکوندم همون ساده رم ازش گرفتم،همچین بشر گوشی خواریم من،از شوشوی گوشی نداشتم انتظار اس میکشیدم((..آجی فاطی زنگ زده تولدمو تبریک بگه،میگه تولدت مبارک ،تو رو خدا اینقدم تو کوچه خیابون نپلک ،ندیدی رو سرو روی چند تا خانوم اسید ریختن،دیگه جرات نمیکنم پامو بزارم بیرون،بهش گفتم آجی خیالت تخت تو چرا نگرانی، کسی با تو کاری نداره که بی شرفهای بی وجدان حسود، رو سرو روی دخترای خوشگل اسید میریزن تو رو سنه نه؟؟ پشت دماغ تو که یه گردان سرباز سنگر میگیرن تو نگران نشو ،،بهش برخورد تلفنو قطع کردساعت 9.5،10بود که زنگ زدم چند تا از همکارام و گفتم خاک تو گورتون من امروز تولدمه کادو هم نمیارین عب نداره بیاین یه تبریک خشک و خالی بگین دلشاد بشیم ،،4 تا از دوستای آکبند با ادبم از نوع خودم اومدن،کلی تو اتاق دلخوشی از نوع بغل میزی و زیر میزی چنان چه اتاق روبرو و بسیج و حراست بویی نبرن کردیم
اینم انواع کادوهایی که آورده بودن..
قابل توجه دوستان مشترک من و نگار::اون سیب کادوی نگار جونیه+ قول حل یه مساله مهم حسابداری برام..نگاری مرسی سر رفتن به دانشگاه گشنم بود بد مدل چسبید
تو همین حیث(حیص،حیس)شوشو و گل پسری بدون دسته گل وارد اتاق شدن ،خیلی خوشحال شدم اما اگه گلم میاوردن بیشتر تر هم خوشحال میشدمیه کم نشستن و از حرکاتشون و اینکه شوشو گفت چهارتا قسط بانک رو یه جا پرداخت کرده متوجه شدم بر خلاف هر سال که شوشو یه تولد سورپرایزی برام میگیره، الکی روحمو شاد نکنم و بعلت کمبود بودجه تولدی در انتظارم نیست
دلخور نشسته بودم پسته می خوردم زد و دندون جلویی جوری شکست که همش تو ذوقم آفتاب بالانس میزد قربونش برم ماهان چه ذوقی میکرد که مامان خیلی از بچه ها روز تولدشون دندونشون می افته،سارینام روز تولدش دندونش مثل تو افتاد
راستی بلوز شوشو همونیه که دوتا پست پایین گفتم براش بابت زحمتهاش گرفته بودمو رنگ چشاش و این حرفها
بعد کلاس عصر ،رفتم دندونپزشکی،کلی سلفیدم تا دندونم ترمیم شد،دندون پزشکه که از دوستان خونوادگیمونه خبردار شد تولدمه میگه ،اینقد حرص نخور ،دندوناتو رو هم نساب بابت کادو ،اگه از اول حرص نمیخوردی ،دندونت نمیشکست،پولشو میدادی برا خودت کادو میگرفتی
بعد دندون پزشکی رفتم برا خودم یه کیک کوشولو گلفتم که بلم بشینم یه گوشه بلا خودم جشن بگیرم
یه سری کادو هم برا شوشو و ماهان برا بحث خجالت زدگی و اینا گرفته بودمیه کمربند و اسپری برا شوشو و یه چتر و جوراب برا ماهان یه چتر خوشگل اتوماتیک یاسمنی هم برا خودمهزار بارم به خودم گفتم،عزیزم خودم تولدم مبارک
ای قربونت بشم چقدم چترتو دوسش داری
داشتم از شیرینی فروشی میومدم بیرون،آجی سیمام زنگ زد که شام بریم خونشون،از اونجاییم که شوشو تو باشگاه ماهان بود و خودشم گوشی نداشت،زنگ زدم به استاد ماهان و ازش خواستم با شوشو بحرفم،باهاش برا بیست دیقه دیگه تو یکی از چهار راهها قرار گذاشتم که بیاد دنبالم،،بیست دیقه شد یه ساعت از شوشو خبری نشد،هوام تاریک شده بود یاد حرفهای صبحی آجی فاطی و قضیه اسید پاشی به خانوما افتادم یعنی هر موتور سوار که از جلو پام رد میشد قلبم میریخت ،فک کنم تو اون یه ساعت 5 کیلو کم کردم،منوچهری ام گوشی نداشت دستم به جایی بند نبودآجیم زنگ زده که کجا موندین ؟؟ میگم منوچهرو پیدا نمیکنم دارم از ترس اسید پاش ها میمیرم... میگه اوااااا تو چرا میترسی ،،کی با تو کار داره ؟؟؟!!بنده خدااااا ،اسید پاشها کاری به کارت ندارن که هیچ یه حواله زیبایی و عمل بینیم برات کنار گذاشتن.... خخخخخخخخ من که به خودم نگرفتم و در جریانم که تلافی حرف صبحیمو کرد بگذریم که چقد نچ نچ نچ کردم و برا شوشو قیافه گرفتم که چرا پیدام نمیکرد و حدس نمیزد که من از ترس موتورسوارها یه گوشه قایم شده بودم و اون باید زودتر از اینا پیدام میکرد
برا شام و به زحمت آجی سیمای گلم دور هم بودیم ،،یه شب واقعا زیبا و خاص برام بود...از شوشوی مهربونم و همه خونواده گلم و دوستای نازنینم بابت این شب زیبا و تبریکاشون تشکر میکنم الهی هیچ وقت غم نبینین..
اینم کادوها:
کادوی شوی گراااااااام و نازنینمالان که کادو داده شده عزیز
کادوی آجی های مهربونم
الهی دورت بگردم ماهانی که ازچند روز پیش ، بقیه پول تاکسیها رو از راننده میگرفتی و یه جا جمع میکردی،ازت میپرسیدم اینا برا چیه؟؟ همش میگفتی برا یه کار مهم جمعشون میکنم اونروز برا تولدم دادی..قربون تو و کادوی نازت بشم گلم تو همه دنیایی واسم عشق ماماناینم اشک شوقمممممممم
بی تـــــــــــــــــــو هیچ نمیخواهم....
نه آسمان!
نه زمین!
نه باران!
نه خیس شدن!
نه تازگی!
نه طراوت....
گرمای دستانت را به من بده،همه چیز را از من بگیر!!!
پایین نوشت::مردم و زنده شدم تا این پستو تکمیل کردم وضع آپلود عکسها افتضاحه اعصابم داغون شد..کلی نوشتم و آپ نشدو الان بعد هشت ساعت آپ کردم اونم شکسته کلی پستم به هم خورد