هدیه روز زن و روز مادر خودم
بچه تر که بودم از ماهها پیش برای روز مادر برنامه ریزی میکردم، قلک میشکستم و نقاشی میکشیدم،،،...به خودم میگفتم کی بشه بزرگ بشم و یه کاره ای بشم و با حقوقم برا روز مادر و مامانم سنگ تموم بزارم،..الان اون کاره ای که میخواستم شدم.. اون بزرگتره رو شدم ،،پول به اندازه کافی دارم ..امااااااااا..دیگه مامان ندارم............مثل یک طفل خواب آلود/من محتاج آغوشم/از اون لالاییات مادر/بخوان بازم توی گوشم...روحت شاد مادر جانم.
ماهان جونم ،دوستان همیشه مهربونم سلام،از یه طرف کادو روز مادرم از طرف ماهان جونی اونقدر با حال و خنده دار بود که حیفم اومد یادگاری نزارم از یه طرفم اونروز خودم چنان برج زهرمار بودم که اصلا حس خاطره شدن نداشت..بچه ها من کلا حد وسط ندارم یا شاد شاد شادم یا برزخ برزخکلا خدا این نعمت حد وسط رو برا من نیافریدهاما به احترام دوستانی که ازم خواستن کادو روز زن و مادر خودمو بگم بگم(چه جالب)خخخخخخخخخخ منم میگم..حالا شما خندتون اومد اشکتون دراومد پای خودتون
ظهر روز مادر با همکارم رفتیم مهد دنبال بچه ها،، ماهان جونی قربونت بشم بدو بدو اومدی تو بغلمو یه گل که کارستی خودت بود بهم دادی و سه تا بوسم کردی،غرق شادی و خوشحالی بودم ،هنوز تو بغلم بودی و داشتم قربون صدقت میرفتم همه هم دور و اطراف داشتن ما رو تماشا میکردن و کیف حال بودن از عشقولانه های مادر و فرزند یهویی بلند بلند گفتی مامانی روزت مبارک ایشالله بمیری همین گل رو بیارم سر قبرت عههههههههههه وااااااااایی از اندرون نهادم، سر دادم و پرسیدم چرا اونوخ عایااااااااا؟؟اشک ذوق و خنده از چش و چاله ملت که اومده بودن بچه هاشونو ببرن آویزون شده بود با حرفت .......زرد و قرمز شدی و همش به اونایی که داشتن میخندیدن نگاه میکردی و گفتی آخه مامان جونی چون دوستت دارم و میدونم که الان میخوای گل بخری ببری سر خاک مامانیت،مگه اینجوری نیست که آدم به مامانش بگه دوستت دارم،هااااااااااااااان؟؟؟!!
تو اتاقمم که رسیدیم همش با ادب نشسته بودی و هر چی میگفتم،، بله مامان جونم، چشم مامان جونم میگفتی و گفتی کادوی اصلی روز مادرم اینکه امروز حسابی بچه خوبی باشی و اذیتم نکنیای فدای این دل مهربون و نازت بشم مامانــــــــــــــــــــــی
قربون تو و هدیت بشم عزیز دللللللللللللللللللللللم
دوستان میخواین بریم ادامه روز زن و کادو شوشو..عایا؟؟؟؟پ بریم ادامه مطلب...
دست دنیا در میان نالهها رو میشود... قصه گویی با سکوت خاک هم خو میشود
آن صدایی که درونش قصهها جان میگرفت قصههایی که فقط با عشق پایان میگرفت
پیش چشم ما درون خاک پنهان میشود دستهای قصه گو، ای وای!!!، بی جان میشود
قصه گوی خوب ما بهر چه تنهامان گذاشتی و رفتی به خواب؟؟؟ ....
اومدیم تو خونه،داشتم نماز میخوندم،برا مامانم هم نماز هدیه و قران خوندم از اینکه مث سالهای قبل نتونستم براش روزه بگیرم دلم گرفت و دعا ها و درد دلهای زیر زبونم به هق هق و بعد به زار زار گریه کردن تبدیل شد...مثل بچه ها بلند بلند گریه میکردم سوزش دونه دونه اشکامو حس میکردم،صورت مادر یه لحظم از جلو چشام محو نمیشد..دوست نداشتم اون حال و هوا رو باهیچ چیزی تو دنیا عوض کنم... ماهان اومد و بغلم کرد،طفلی بچم اشکش در اومده بود...بغلش کردم و مث مادر خدا بیامرزم گفتم مامانی تو نباید گریه کنی،گریه مال ماماناست و رو سینم محکم فشارش دادم،هنوزم داشتم با سوز گریه میکردم ....یهو ماهانی گفت مامانی تو رو خدا گریه نکن،منم قول میدم وقتی مردی نیام سر قبرت و گلم نیارم براتای خدا نمیدونستم گریه کنم یا بخندم..چادرو کشیدم رو صورتمو و هق هق میخندیم،ماهانی فداش بشم به خیال اینکه هنوزم گریه میکنم هی قسم میخورد مامان نمیام سر قبرت دیگه گریه نکنطفلی فک کرده بود برا این گریه میکنم که گفته میاد سر خاکم....
بغلش کردم بوسش کردم و دستشو گرفتم دوتایی رفتیم سر خاک..آجی فاطمه و سارینام سر خاک بودن،آجی سیما و سنام بعد ما رسیدن...همه اونایی که مادرشون اسیر خاک شده بود اونجا بودن..دختر خاله هامم که جدیدا مادرشونو از دست دادن اومده بودن..صدای گریه و گلایه بلند بود..فضای بی مادری و ناامیدی و غم بپا بود........
دوستان ومهمونامون برای شادی روح بانوی عالم فاطمه اطهر و همه مادران دنیا و اموات خودتون و مادر من حقیر لطفا صلوات..الهم صل علی محمد و آل محمد..قربون همتون برم الهی...
.
.
ساعت نزدیکای 5 یعنی زمان اومدن شوشو جون بود..صبحی ام که اون اس پست پایینو زده بودم بهش ،مطمئن بودم که کادویی در راه استنکردم یه چهار تا بیشتر اشک سر قبر بابا مامانم بریزم زودی بدو بدو برگشتم خونه که مثلا آقا که مشرف شدن یه کسی باشه سورپرایزشونو تحویل بگیرهاوه اوه اوه نبودین ببینین طفلی ماهانو چجوری بدو بدو کشوندمش تو خونه که زود باش الان بابا میاد و ال میشه و بل میشـــــــــــــهخلاصه کلید رو قفل چرخید منم سیاه کاری سفید کاری کرده بودم که قرمزی چشام بره،مث همیشه رفتم استقبال همسر جونی..اینو اولش بگم که من قسم حضرت عباسیش داده بودم که چیزی برام نگیره ههههههههه خخخخخخخخخخ((طرح خود دلداری بانوان بعد از روز زن))پشت پنجره اتاق که رسیدم متوجه شدم یه چیزی غیر از کوله پشتیش تو دستشه با خودم گفتم این که دسته گل .. شوشو خندان شادان اومد تو.................اوی اوووی،، اینجاشو سانسور کردم خخخخخخخخخ((چار چوب خونواده است))هیچی دیگه تبریک روز زن،اونم که دسش بود شیرینی بود اما نه توی قوطی توی پاکت!!!!!!!
حالا چرا تو پاکت؟؟چون میدونه من از مغازه قنادی روبروی خونمون بخاطر اینکه یه بار دیدم پاهای کارگرش چقد کثیف بود و چندشم شد نمیخورم زرنگی کرده بود و تو پاکت گرفته بود که مثلا من شاکی نشم گفتم اینو از کجا گرفتی؟؟گفت از شیرینی فروشی...گفتم پ نه پ از سبزی فروشی گرفتی منظورم کدوم قنادی بود؟؟...ای خدای من نکرده بود وقت بزاره بره از یه شیرینی فروشی خوب و باکلاس شیرینی بگیره یا تو قوطی بگیره حالا یه شاخه گلم روش بزنهچقد حالم گرفته شد،دلخور شیرینی رو گذاشتم رو میز گفت بیار بخوریم،گفتم من دندونم درد داره خودت بیار بخوررریهو گفت عععععععع داشت یادم میرفتا و رفت سراغ کوله،با خودم گفتم عجب صبرم کمه من،لال میشدی یه ذره الان سوپرایزتو که بده خراب میشی کهدیگه یادم رفت رژیم مژیمم دو تا از شیرینیای،قنادی سر کوچه رو انداختم بالا و چشام قلمبه کوله که چی از توش در میاد...دیدم شامی که هر روز میخره از تو کیف درآورد و گفت عزیزم اینو میزاری تو یخچال؟؟!!حالم دیدنی بود بخداااااااااااااگفتم من دندونم درد میکنه ویادم افتاد که شیرینی مال کدوم قنادیه نصفه شیرینی که تو دستم بود و گذاشتم تو بشقابو ایش اییش ایش کنان رفتم تو حیاطبعد شوشو بخاطر همون بیمه اعصاب یه ساله و اینا که هست..اومد دنبالم و گفت عزیزم حاضر شو بریم برات کادو بگیریم،،تو دلم گفتم میگی کادو کادو هم که انتخابی نمیشه سورپرایزیش خوشهولی برا اینکه ناراحت نشه با هم رفتیم بیرون اما هرر چی اصرار کرد هیچی نگرفتم چون واقعا چیزی که لازمم باشه و نداشته باشم نبود...همه چی برام فراهم کرده و دارم...تنها انتقامی که ازش گرفتم این بود که همه مغازه ها رو گردوندنمشو و همه چیزم دید زدم اما هیچی نگرفتم اما خودمونیم منم کم عغده ای نیستما،دیروز رفتم کلی برا خودم خرید کردم،هی راه براه به خودم میگم مبارکم باشه،اوه اوه چقدم بهم میاد،روز زنم مبااااااااااااااااااارک خب دیگه امسالمون اینجوری بود خخخخخخخخخخخخ
از الان الانش خانومایی که رندی و بد جنسی برا دمغ کردن روز مرد و حال گیریشون هر چی که بلدن اگه نیان بگن مام یاد بگیریم مدیونن خخخخخخخخ