ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

مادرانه مامانی برای ماهان جون

1392/4/10 11:04
612 بازدید
اشتراک گذاری

 

خالق عظیم و مهربان  را  بابت اینهمه عظمت و مهربانی که در حق من عطا فرموده  هزاران هزار بار شکر  میکنم که تو نازنینم که به زندگی من اینهمه صفا و عشق دادی را بخشیده و من دوباره با تو معنی عشق و ادامه دادن و زندگی کردن را فهمیدم و با عشق تو ووجودت  نفس میکشم ...

عزیز دلم:

امروز هشت آبان  سال ٩١ ساعت ١١:٣٠  مامانی  تو اداره هست ،اینجا هوا خیلی خیلی سرد است و من تقریبا دارم می لرزم ،بخاطر صرفه جویی بابت  رکود اقتصادی مجبوریم صرفه جویی کنیم و فن ها را روشن نکنیم اما من با یاد تو و عشق تو گرم میشوم

اینجا کار هست و کار و من  از لابلای ازدحام کار برای تو مینویسم ، که چون باد پاییزی که بیقرار میوزد تا با رسیدن به تن درختی خود را در آغوش او سپارد ،تند تند کار میکنم تا شاید زمان به رحم آید و امروز هم زود تمام شود و من به مهد کودک بیایم و تو را در آغوش بگیرم تا آرام شوم ، تو را که میبوسم خودم به آرامش می رسم... به عشق و امید میرسم.... نمیدانم...آیا وقتی مادرم هم مرا میبوسید چنین احساسی داشت؟؟؟!!.....آیا مادران دیگر هم این لذت را احساس میکنند؟؟؟...

دلبندم...

شبهای بسیاری را روی بالینت قصه میگویم ،...و حسابی چشمهای نازت را ناز میکنم تا نازهایم سنگینی پلکهایت باشند..با قصه هایم به خواب میروی که ادامه قصه را آنگونه که دوست داری در رویا برای خودت بسازی ..قصه شاهها و گداها،آدمهای خوب ،آدمهای بد و قصه های شیرین و با نتیجه...

اما هرگز...

از قصه خودم برایت نگفتم..

قصه ای که...

سراسر غم و اشک است...  و شاید

برای همین هست که ادامه آرزو هاییم را برایت مثل یک قصه میسازم !!...و خودم...

خواب قهرمان تلخ به چشمان شیرینت میشوم...و خواب که به چشمان خودم میآید،...

پسش می زنم .. تا برنامه تکلیف فردایت را چک کنم ، خورد و خوراک فردایت را مهیا سازم و لباسهایت را رفت و روب کنم و یا اگر رختخوابت را خیس کرده ای ،تمیزش کنم ...و خود ..خوابم را به چشمان زیبایت میبخشم تا.. خواب تو شیرینم شیرینتر شود.....

عزیز دلم ،

هیچ چیزی در این دنیای بی درو پیکر ، بی غرامت نیست

حتی هدیه خواب مادری به فرزندش 

غرامتی که من از تو  میخواهم اینست که : تو هر شبی که پلکهایت را روی هم میگذاری باید

خدا  را به یاد آوری .... و...بابت، تن سالم، خانواده و آرامشی که برایت نصیب کرده

شکر گذارش باشی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)