عید قربان و مراسم عروس عمه فرح
جمعه مقارن با عید قربان ، منتظر اومدن نی نی کوچولوی مهدی جون و شبنم جون (داداش و زن داداشم ) بودیم ، ولی هنوز گویا چند روز دیگه به تولدش مونده ،
برا همین منو شوشو جونو و ماهان جون آماده شدیم برای نهار که عمه فرح ماهانی جون از چند روز پیش برای بردن عیدی قربان عروسش دعوت کرده بود بریم،ماهان گلم دیگه بزرگ شده و خودش انتخاب می کرد که چی رو برای مهمونی بپوشه ولی بابت کلاه کاسکتی که رنگ و روش رفته و ماهان رو سرش گذاشته بود حسابی با باباییش دعواشون شد ولی ماهانی اونقدر مقاومت کرد که بلاخره موفق شد کار خودشو بکنه و کلاهشو عوض نکنههههههههههه
بعد ازاومدن ستاره خانم (خواهر شوهرم ) و خونوادش نهار خوردیم و من تمام کادو هایی که تهیه شده بود و خودمم یه بلوز خوشگل خریده بودم رو خوشگللللللللللل تزئینشون کردم و با روبان و گل گوشت قربونی رو هم تزئین کردم ،من عاشق این کارام و با اینکه هیچ وقت هیشکی از این لوس بازییا برام نکرده ، ولی تقریبا تا اونجا که از دستم بربیاد وسایل و مناسبتهای عروسای فامیل رو تزئین میکنم و تعریف از خود نباشه یه دستی تو این کارا دارم....
بعد از نهار و تزئین کادوها به خونه ناهید عروس فرح خانم رفتیم و از اونجایی که ماهان جون برای بازی با بچه های دیگه به یکی از اتاقا رفته بود از یاد رفت و پذیرایی نشد ،
مدام تو گوشم میگفت که شیرینی می خواددددددددد..و منم قول دادم اگه به روش نیاره که پذیرایی نشده بیرون رفتنی هر چی خواست براش بگیرم.. و این قول کلی برام آب خورد چون علاوه بر شیرینی اونم از هر نوعی که دوست داشت و انتخاب کرد از دم هر مغازه ای که میگذشت یه چیزی می خواست و منم که فداکااااااااااار.. براش می خریدمممممممممم....و مجبور شدم پولهایی رو هم که ته کیفم خودم از خودم قایم کره بودم که الکی خرجشون نکنم..روکنم