مهد کودک امسال ماهان جون
امسال ماهان جون ر و از مهد دانشگاه برداشتم که هم هزینه هاش خیلیییییییییییییی بالا بود و هم اینکه مجبور بودم صبحها چند دقیقه ای رو برای گذاشتنش تو مهد دیرتر و ظهرها برای برداشتنش زودتر از اداره خارج بشم که یواش یواش صدای رئیسمو در آورده بود و همش نق میزد
و تو مهد محله که سنا و سارینا هم توش ثبت نام کردن اسمشو نوشتم...
اما حسابی دلواپس بودم که نکنه عین کلاس زبان که سه تا وروجکو یه جا ثبت نامشون کرده بودیم ، و اونا مثل سه تفنگدار
اونقد معلما و مدیر و کلافه کرده بودن که بعد از اخراج این بلاچه ها ، دلشون خنک نشده بود و کل آموزشگاه رو تعطیل کردن تا خامیییییییییی اذیتهای ماهان و سنا و سارینا رو در کنن ، طفلیا حق داشتن والله......
و چون شیفت صبح، کلاس پنج ساله ها رو نداره اجبارا همشونو تو کلاس آمادگی شش ساله ها ثبت نامشون کردیم ... خدا رو شکر خیلی خوب با تعویض مهد کنار اومد الان این مهدش رو هم اندازه مهد قبلی اش دوست داره با هم مهد رفتاناشونم براشون عالمی داره اون روزایی که حوصله درس و کلاس رو ندارن سه نفری غوغایی میکنن که بیا و ببین تا معلمشون از کلاس اخراجشون کنه و به خونه برگردن.....یا اینکه پدر و مادر هرکدوم که زودتر برا برگردوندن بچه خودش میره سه نفری آویزونش می شن که ما رو هم ببرررررررر..اولش معلماشون فکر میکردن ماهان جونم نمی تونه از پس این کلاسا برآد و کوچولو و ته تغاری کلاس صداش می کردن و هیچ جدیتی تو آموزشش نداشتن ، ولی حالا نظرشون کاملا عوض شده چند روز پیشم مدیرشون منو صدا کرده بود که همه معلما از هوش ماهان جون شگفت زده شدن و توصیه کردن که به کانونهای استعداد یابی کودکان ببرمش ، قبلا هم که به مرکز مشاوره و هوش بچه ها که برده بودمش ضریب هوشیشو رو دو و نیم برابر بچه های نرمال اعلام کرده بودن
تو رو خدا ماشالله بگین ورووووووجک ناز باهوشموووووو
َ