ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

تشکر از دوستان .....و..ای کاش

1392/11/19 9:56
4,824 بازدید
اشتراک گذاری

تکرار همه چیز دنیا خسته کننده است،.اما دوستان خوب مثل نفس اند.....

.تکرارشان تضمین زندگیست....

 نعمت آسمان فقط باران نیست......گاهی خدا دوستانی نازل میکند به  زلالی باران و رحمت  بی منت..من الان پرم از این همه رحمت ومغفرت......خدا  سخاوتمندانه  به من دوستانی عطا فرموده که  هوای این روزهامو دارن و پا به پام همراهم شدن تا غم دلم بیشتر نشه و هموار میکنن راهی رو که باید برم ،،،که شاید نزدیکترین خویشانم این لطفو نداشتن و نمیتونن داشته باشن...اومدم تشکر از همه دوستهای مهربون و نابی که دلداری میدن،دعا میکنن،امیدوار میکنن و حضور دارن...دوستان با مرام و معرفتی که آدرس و شماره  میدن که مزاحمشون بشیم،لطف میکنن،آدرس  و شماره مطب پزشکان رو برامون پیدا میکنن،آدرس و نقشه راهها رو برامون میفرستن..........خدایااااااااااااااااااااا خیلی تشکر و ممنون از این همه نعمت وفرصت  آشنایی که با چنین دوستان گلی داشتم.دوستان دم همتون گرمو دلتون شادماچماچقلبقلب

به لطف و امید خدا و دعای خیر دوستان گلم برای ادامه درمان امروز عازم تهران هستیم ، یه ماموریت داشتم به لطف دوستان هماهنگی بعمل اومد تا داداشیم باهام همراه شه برا ویزیت و معاینه از دکتر کاراخانه و دکتر پرورش که میگن تو این کار خبره ان...

یه تشکر خیلی ویژه ازدوستای گلم :

یه دوست (نسرین خانوم) و آقای افشین شکیب از تهران که واقعا بابت  پیدا کردن شماره تلفن مطب . وگرفتن ویزیت شرمندمون کردن..((یه دنیا تشکر از لطفتون)) -شیداجون مهربونم و همسر محترمشون که حسابی شرمندم کردن بخاطر ارسال  مسیرها و آدرس  ((خیلی ماهی شیدا جونم))،،،و نغمه جون از کرج - ریحانه جون و ناهید خانوم  از جنوب کشورمون،،بی هنری عزیز و آرزو جونم از کرمان که حسابی روحیه دادن و کامنت پر مهر شونو از طریق وب و اس ام اس دریغ نکردن..و سایر دوستان مهربون که برام کامنت گذاشتن و عذرخواهی میکنم که اسم تک تکشونو نمییارم اما تو قلبم به مهربونی یادشون میکنمقلبقلب

دکتر حبیی پور،نگار جون مهربونم و خانم  امیری ناز از همکارای اداره بابت لطف و محبت بیکرانشون

و یه تشکر ویژه تر از همسر مهربانم هر چن الان ی نمه با هم قهریمزبان ولی میدونم میاد و پستمو میخونه  بابت همه چی و پشت گرمیم..و ماهان جوووووووووووووووووووون و عزیز دل مامانی  که بازم مجبوره دو سه روزی نبودنمو تحمل کنهماچماچماچ

بازم عاجزانه میخوام دوستان و مهمونای گل وبمون دعا کنن که با نتیجه خوب برگردیمماچ

الان نوشت:13/11/92

بچه ها ما نرفته برگشتیییییییییییییم.....ناراحت ناراحتشنیدین مییگن باید قسمت بشه........اول  کار میخواستم از طرف اداره هتل رزرو کنم ،همه کارهای اداری رو انجام دادم هرچی کارت کشیدم پاسخ نداد که نداد...بلاخره با آشنایی که با همکارای اون قسمت داشتم هتلو رزرو کردم و پرداخت هزینه به بعد از سفر موکول شدزباندیروز و پریروزم آژانسهای مسافرتی  بخاطر شرایط بد جوی گفتن احتمال نود درصد تمامی  پروازها کنسل بشه  داداشیم هیچ رقم حاضر نبود با قطار بره و میگفت حتما قسمتمون نیست بریم،اما  چون حتما باید امروزو تهران میبودیم من پر رو بازی درآوردم که من این قسمتو با همت ردیفش میکنم و دست به دامن قطار شدیم و خیلی به سختی  با واسطه و شناس بلیط آخرین حرکت  قطار رو که بعلت مشکوک بودن شرایط پرواز کلی مسافر سرگردان تو راه آهن بود گرفتیماز خود راضی ،کلی ام  باغلوای تبریزی برا دوستان تهرانی و منشی مطب دکتر کارخانه و دکتر پرورش گرفته بودیم که برا تشکر و قدردانی ببریم و حسابی دستمون سنگین بود خوشمزهخلاصه هنو بیست دیقه از حرکت قطار نگذشته بود که بعلت مشکل فنی  قطار تو اولین ایستگاه ایستاد و انتظار ما برا درست شدن مشکل به جایی نرسید...سوز سرمام به حدی بود که همه عاصی و شاکی شده بودن عصبانیعصبانی،رئیس قطار برا جبران  دو دستگاه ولولو خبر کرد تا اونایی که خیلی عجله داشتن به مقصد برسن و یه قطار دیگه که از مشهد برمیگشت  و به ایستگاه رسیده بود موظف شد بقیه رو به تبریز برگردونه....داداشی رو هر کاریش کردم که راضی بشه با ولوو بریم راضی نشد که نشد و گفت این چندمین باریه که یه اتفاقی میافته که این سفر رو نریمکلافهکلافهاگه با ولوو هم بریم یه جایی پنچر میشه و باید با سواری بریم ،سر سواریم اتفاقی میافته و من مطمئنم و این حرفهای مخالفتینگراننگرانهمون دم ایستگاهم که حسابی لیز بود من سر خوردم و افتادم  کلی صورتم  زانوهام  کبود و سیاه شدگریهگریهخلاصه ساعت 12 نصفه شب  من و داداشی با سه نفر دیگه از مسافرا با همراهی رئیس قطار و اظهار شرمندگی تا خونه مشایعت شدیم و با هماهنگی آبجیها که همه تو خونه آبجی فاطی جمع بودن دست از پا درازتر برگشتیم و تا صبح  از شرمندگی باقلواها و آجیل تو راه رو که برامون گذاشته بودن و شام در اومدیم نیشخندزباندارم به این فکر میکنم چه حکمتی بوده که نباید این سفر  جور بشهسوالسوالاین همه به آب و آتیش زدنا...همون مصداق ای کاش هست که وقتی اتفاقی جبران ناپذیری از لحاظ سلامتی برا کسی  میافته،همه میگن ای کاش فلان کار میشد ،ای کاش پولش میرفت،خودش سلامت بود؟؟؟........الان خدا رو شکر درسته ما پول قطارو هتلمون پرید،درسته کلی زحمت کشیدیم و با امید و آرزو راهی شده بودیم،، درسته افتادم و کمی زخمی زیلی شدم اماااااااااا..خدا رو شکر که بدتر از این نشد..خدا رو شکر که میشد بدتر بشه ولی نشد،،خدا رو شکر خدا هواسش هنوزم به ما هستلبخندلبخندخدایا به همین امروزتم شککککککککککککرررررر...لبخند

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (65)

لیلا مامان پرنیا
12 بهمن 92 23:58
سفر به سلامت دوست خوبم انشا.. با یه عالمه خبر خوش برگردی ما با یه لب پر دعا منتظرت هستیم
مامانی نازگلا
پاسخ
قربون تو بشم لیلایییییییییییییی..ما برگشت خوردیممممممممممم خخخخخخخخ
مامان یاسمن و محمد پارسا
13 بهمن 92 9:40
عزیزم ارزو می کنم ایشالاه به سلامتی برگردید و خبر سلامتی برادر گلتون را برامون بذارید انشالاه
مامانی نازگلا
پاسخ
قربون تو مهربونم بشم،ما که آویزون برگشتیم گلللللللم
مامان عرفان
13 بهمن 92 9:40
عزيزم فدااااااااااااااااااااااي تو بشم
مامانی نازگلا
پاسخ
قررررررررررربونت نگااااااااار مهربونم
بی هنر
13 بهمن 92 9:40
نه مثل هرکس! مثل کسی که برایم کس دیگریست دعایت می کنم... تو نیز! در لحظه های زیبایت بی التماس من! برایم سهمی از دعا بگذار...
مامانی نازگلا
پاسخ
ممنون ب هنر جاااااااااااانماااااااااااام دعاتون میکنیم بععععععععععله
مامان عرفان
13 بهمن 92 9:41
خانومي حالا نبين هي باهات كل كل ميكنم تو جونم را هم بخواهي نه نميگم عزيز دلمي دوستت دارم فراوان
مامانی نازگلا
پاسخ
قرررررررررررربون دوست با مرام و مشدیم که هر جا گیر کنم اول برا التماس دعا دست به دامن تو میشم
بی هنر
13 بهمن 92 10:02
زندگی با عشق یعنی: خوشی ها دردها تقسیم بر دو چه با هم یا جدا تقسیم بر دو خدایی، زندگی با عشق یعنی شبیه ما رفیقان تقسیم بر دو
مامانی نازگلا
پاسخ
ممنون بی هنری یاد کامنت عشق چیستت افتادم که گفتی عشق اینه که حتی اگه طرف عکس توی شناسنامه و کارت ملیتم ببینه بازم قبولت کنه..خیلی باحال بود
مامان عرفان
13 بهمن 92 10:08
اومده بودم اينجا برا آيسان نظر مي نوشتم كه ................ يهو ديدم آيسان با صورت ورم كرده و سرخ كه فكر كردم رژ گونه زده اومد اتاقم و من مات و بهوت شدم . وااااااااااااااااااي آيساني چرا اينجوري شدي ؟؟؟؟ چرا ؟؟؟ عاخه چلا؟؟؟؟
مامانی نازگلا
پاسخ
اییییییییییی جونم نگاری،این چه زندگیه که من دارم عااااااخههمش که بلا سرم مییاد..نمیدونم کی راه به راه چشمم میزنه خخخخخخخخخ
بی هنر
13 بهمن 92 10:14
رفیق، تک که باشی از شاه هم سری........ (بی هنر ورق باز میشود....)
مامانی نازگلا
پاسخ
ورقت باز شددددددهه..خدا رو شکررررررررررر،رفیق
بی هنر
13 بهمن 92 10:20
تو برو ننه جون من و بابایی قول میدیم اصلا نریم رستوران! چییی? نه مامان با نیو مام نمیریم رستوران . . . . . چون بابایی گفته باهاش تو بازار قرارمونو تنظیم کنم. نه مامان گلم نگران مدرسم نباش چون بابایی و نیو مام مشقامو کمکم مینویسن!!! تک پسر دوست داشتنیت، ماه خونه پر محبتت: امضا ماهان
مامانی نازگلا
پاسخ
منم که سااااااده...همینکه نرفته برگشتم،ای نامرداشما طرف کی هستیناون نییو مامیتم تو حلقم که خیلی وقته ازش کار نکشیدم زنگ میزنه
باباماهان
13 بهمن 92 11:03
میدونستم که همیشه برا تشکر و دلجویی اخرینها مادوتاییم حتما لیاقت میخواد که ما ن د ا ر ی م
مامانی نازگلا
پاسخ
واااااااااااااا...ایش ایش ایش..منم که هنو قهرررررررم خخخخخخخخخخخخ
لیلا مامان پرنیا
13 بهمن 92 11:51
انشا.. همیشه هرچی خیره برات اتفاق بیوفته عزیزم تو این نرفتن هم حتما خیریتی بوده عزیزم توکل به خودش که هیچ بنده ای رو تنها نمیزاره
مامانی نازگلا
پاسخ
ممنون لیلا خانومیبله حتماااااا..ایشالله سری بعد
مانی محیا
13 بهمن 92 15:28
ای وای این دیگه واقعانی قسمت نبوده تو حکمت خدا یک چیزی هست که بندش به این راحتی پی نمیبره بازم خدا رو شکر که تا این جاش بی بلا بوده به غیر از پای کبود شما آیسان جونحالا خوبه دست و پات
مامانی نازگلا
پاسخ
آخ عزیزم دست و پامو ولش کن..صورتم کبود شدههههههههههمه فک میکنن من چقد خروس جنگیم همش سر و صورتم زخمی زیلی میشهههههههههههه
سارا مامان اهورا
13 بهمن 92 17:43
عزیزم شاید خیرش تو این بوده نرو تو فکرش ماهان جونم به جام ببوس
مامانی نازگلا
پاسخ
بله گلم،حالا ایشالله بعدا،مییییییییییییییییییسی شیرین کام باشی
حباب
13 بهمن 92 20:34
سلام ایسان جونم ....خوبی عزیزم....ببخشید من چند وقتی نبودم گلی....چی شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به خدا اومدم وبت داشتم از غصه میترکیدم ...چه اتفاقی افتاده واسه داداشی ....هال ها ؟؟؟؟؟؟؟؟ خودت خوبی دختر تو ایستگاه سر خوردی حالا بهتری ؟ ایشالا که کاریت نشده زود بیا واسم بگو که نگرانتم دختر
مامانی نازگلا
پاسخ
وااااااااااااااااای سلام حباب جونیفکجایین شما آخهمیام پیشت گلم
نیلوفر
13 بهمن 92 23:43
ای بابا این همه اتفاق پشت سر هم. پس صد در صد یه حکمتی بوده که جور نشده. نگران نباشید آیسان جون. خدا بزرگه. انشااله زودی این مشکل برطرف میشه.
مامانی نازگلا
پاسخ
سلام نیلو فر جونم خوبی گلم،،نی نی خوبهههههههه ایشاللهوبت برقرار نشده هنوزززززز؟؟مرسی که همیشه حضور داری و باعث دلگرمی فدات شم
امیرحسین کوچولو نفس ما
14 بهمن 92 8:56
پناه برخــــدا،حالا چه حکمتی بوده که نتونستید برید، فقط خدا میدونه......
مامانی نازگلا
پاسخ
سلام عزیزممممممممم آره واقعاااااااا..شکر که بخیر گذشت
امیرحسین کوچولو نفس ما
14 بهمن 92 8:57
آیسان جونم الان بهتری....نگرانت شدم
مامانی نازگلا
پاسخ
فدای تو گلم بشششششششششششششم،خوب خوبم الان مرسیییییییییی
امیرحسین کوچولو نفس ما
14 بهمن 92 8:58
به قول خودت.خدا رو شکر که بدتر از این نشده......
امیرحسین کوچولو نفس ما
14 بهمن 92 8:59
وااای گفتی،منم دلم باقلوا خواست
مامانی نازگلا
پاسخ
آخیییییییییییییی عجییییجمممممممممم..یه شب دعوتمون کن برا شام بیارم واست خخخخخخخخخ
ریحانه
14 بهمن 92 10:17
سلاممممممممممم آییییییییییییییییییسی خووووودمممممممممممم
مامانی نازگلا
پاسخ
سلاااااااااااام ریحانه ببینم تو بالا بالا نخریدی هنوززززززززززززززز عایاااااااااااا
ریحانه
14 بهمن 92 10:17
آیسی جونی برا داداشت ناراحتم ولی اینکه از لحاظ روحی یه ذره به حال اولت برگشتی رو خیلی خوشحااااااالم
مامانی نازگلا
پاسخ
ای من فدای تو بششششششششششششم که اینقد خوبییییییییی
ریحانه
14 بهمن 92 10:20
ایییییییشش،، از من تشکر نکردیاااااااااااااااااااا..ایییییییییییییییشششششششششش
مامانی نازگلا
پاسخ
خخخخخخخخخخخخخخخ تشکرااااااااات بی کران رفییییییییییییییققققق،،تو که دعوتمون نکرده بودی،ایش ایش اییییییششششششش
ریحانه
14 بهمن 92 10:24
متاسفم که قسمت نبوده برین درمان اما نمیدونم چرا نیشم بازه،نه که فک کنی برا سرخاب یه وری صورتته هااااااااااا
مامانی نازگلا
پاسخ
مرسی بابت تاسفتتتتتتت....نه گلم ببند نیشتو مسواکم که نزدی،بد منظرست خخخخخخخخخخخ
ریحانه
14 بهمن 92 10:24
میگم یعنی همه باقلواهایی که گرفته بودینو خوردین تموم شدددددددددد؟؟؟؟
مامانی نازگلا
پاسخ
پ نه پ خشکشون کردم گذاشتم پیش اون شیرینیهای چند پست قبل ،تو و آنسه عید بیاین خونمون بخورین خخخخخخخخخخ
مامان فاطمه
14 بهمن 92 10:26
اییییییییییییییی جونم آیسانی فدای تو بشم که حال روحیت خوبه حتی اگه یه ذره از دست و صورت جراحت پیدا کردی،خوشحالم برات یه دنیا
مامانی نازگلا
پاسخ
سلاااااااااااام مامان فاطمه گلم،خوبی،فاطمه جونم خوبهممنون گلللللللللللللم..ماهی
مامان فاطمه
14 بهمن 92 10:27
خدا همیشه کاری که به نفع و مصلحتمون باشه میکنه،حتما خیری تو نرفتنتون بوده،راضی باش به رضای خدا
مامانی نازگلا
پاسخ
آره گلم،حتما اینجوری بوده..ما راضیم به رضای حق
مامان فاطمه
14 بهمن 92 10:28
راستی عزیزم،حال ماهان جون چطوره،زودی ازش یه پست بزار ،میبوسمش
مامانی نازگلا
پاسخ
فدات خانومی،خوبه الحمدالله..چهارشنبه یه مراسم جشن و سینما دارن پستشو میزارم
مامان یاسمن و محمد پارسا
14 بهمن 92 12:27
وای ایشالاه که الان بهتر شده باشیببخشید نتونستم نخندم لحظای که خوردی زمین اخه کامنت مامان عرفان جونم دیدم نشد نخندی ببخشیدخدا را شکرچیزی نشده و سلامتی عزیزم حتما حکمتی بوده ایشالاه داداش جونم سلامتیش و بدست میاره
مامانی نازگلا
پاسخ
بخند گلم همه خندیدن تو هم بخند خخخخخخخخخخ...بزا یه چیزی بگم بیشتر بخند،من کلی شاکی شدم به رئیس قطار و باهاش دعوا کردم اونم فقط اظهار شرمندگی میکردو معذرت خواهی میکرد ..بعد خودش مثلا لطف کرد تا دم خونمون آوردتمون،همون دم در که رسیدیم افتادم،با خودم گفتم این رئیس قطار الان تو دلش جشن گرفته و چقد دلش خنک شد
مامان برديا
14 بهمن 92 23:06
عزيزم اميدوارم هميشه هرچي خيره سر راهتون باشه و هميشه زندگيتون پراز خبرهاي خوب باشه
مامانی نازگلا
پاسخ
ممنون مامان بردیا گلم،تششششششششششکرررررررر
یه دوست..
15 بهمن 92 12:29
آیسان جون منتظرت بودم ولی خوشحالم که حال روحیت خوب شده و ایشالله زودی حال داداشتم خوب میشه
مامانی نازگلا
پاسخ
فدای تو بشم نسرین جونمعززززززززززززیز دلمییییییییییییی
یه دوست..
15 بهمن 92 12:34
عزیزم حتما حکمتی تو کار بوده که سفرتون بهم خورده... بازم پستهای خوب خوب بزار
مامانی نازگلا
پاسخ
فدات شم حتما هم حکمتی بوده...رو چشم گلللللللللللللم
مامان سونیا
15 بهمن 92 12:48
سلام آیسان جون خوبی انشالله ماهان جونم خوبه چه خبر تهران رفتنتون که کنسل شد چه خبر از برادرتون بهترند انشالله
مامانی نازگلا
پاسخ
سلاااااااااااااام مامان سونیا جون عزیزم،ممنون گللللللللم سلامتی،داداشمم یه کمی بهتره فعلا ،الانم تهرانه برا مداوا گویا قسمت من نبوده
مامان آروین-مریم
15 بهمن 92 12:50
هر چیزی یه حکمتی داره خدا رو شکر که سلامت هستین ایشالاه سری بعد به راحتی مسافرت داشته باشین
مامانی نازگلا
پاسخ
فدای تو بشم مریم جونیم ممنون ازت گلللللللللللم
مامان سونیا
15 بهمن 92 12:51
عجب حکایتی داشتید ها هرچی صلاح خدا باشه باید راضی بود به رضای خدا
مامانی نازگلا
پاسخ
آره گلممممممممم..خدا رو شکر که بخیر گذشت
مامان سونیا
15 بهمن 92 12:52
آجیل باقلواها نوش جونتون
مامانی نازگلا
پاسخ
قرررررربونتتتتتتتتتتت..جات خاااااااااااااالی
مامان سونیا
15 بهمن 92 12:54
شام ساعت یک شب عجب میچسبه ها مخصوصا اگر بخوای بعدش آجیل و باقلوا بخوری
مامانی نازگلا
پاسخ
آره خخخخخخخخخخخ مخصوصا هم که شام آویزونی باشه
مامان پارسا
16 بهمن 92 8:11
منم فكر ميكنم با اين همه اتفاق پشت سر هم حتماً حكمتي بوده جور نشده نگران نباش پناه بر خدا
مامانی نازگلا
پاسخ
آره گلم حتما
مامان پارسا
16 بهمن 92 8:17
يادم رفت بپرسم خودت خوبي؟؟؟؟ زخم و زيلي و كبوديهات رفتن؟؟؟؟ برو خدا رو شكر كن جاييت نشكسته
مامانی نازگلا
پاسخ
فدات بشم نه خوب خوبم الانبه کسی هم چیزی نگفتم که دوباره پا نشن بیان عیادت..دست خای و بخورن و بریزن و بپاشن خخخخخخخخخ
مامان آروین-مریم
16 بهمن 92 8:39
رمزا رو براتون خصوصی فرستادم
مامانی نازگلا
پاسخ
خیلی گلـــــــــــــــــی عجییییییییجم
سارا مامان اهورا
16 بهمن 92 9:12
مامانی نازگلا
پاسخ
فدااااااااااااااااااااااااااتمممممممممم گللللللللللللللللم
مامان آیسو وآیسا
16 بهمن 92 13:28
دوست خوبم امیدوارم هیچ وقت هیچ غمی تو دل مهربووووووونت نشینه.... وهر غمی داری به زودی برف آب بشه برا ماهان ناززززززززززززززنینم ومامان آیسان گلش
مامانی نازگلا
پاسخ
ممنون عزیز دلمقربون تو شیرین ام باشششششششششششششششی
مامان ابوالفضل وفاطمه زهرا
16 بهمن 92 20:42
سلام دوست عزیزم . امیدوارم هر چه به صلاحتونه خدا براتون پیش بیاره .
مامانی نازگلا
پاسخ
سلام گلم خیلی ممنون از لطفت،خدا دختر پسرتو برات نگهداره
مامان ابوالفضل وفاطمه زهرا
16 بهمن 92 20:45
راستی ما تبریز یک دوست خانوادگی داریم به نام افای روامی . خیلی ماهه اصلا تبریزیها خیلی ماهن . ما دو سری امدیم خیلی بهمون خوش گذشت .
مامانی نازگلا
پاسخ
به به چه خوب،نظر لطف شماست گلم.هر وقت تشریف بیارین، ما هم در خدمتتون خواهیم بود با افتخار
نغمه
17 بهمن 92 8:17
سلام آیسان خانوم حالت خوبهخیلی نازی بخدا من که کاری برات نکردم،اینجوری شرمندت شدمدوست داشتم بیایین در خدمتتون باشیم
مامانی نازگلا
پاسخ
فدای تو بشم عزیز دلم،من خیلی زحمتتون دادم..این کمترین کار ممکن بود که میتونستم انجام بدم
نغمه
17 بهمن 92 8:17
عزیز دلم اگه اینهمه دوستهای خوب داری که بی منت برات کاری میکنن بدون خودت خوبی فقط همین.........
مامانی نازگلا
پاسخ
واااااااااااااای میسی گلمممممممم..شما لطف دارین
نغمه
17 بهمن 92 8:19
نگران چیزیم نباش ،حتما خیری تو کار بوده ، اگه لازم بود بازم هماهنگ میکنیم و ر خدمتت خواهیم بود دوست مهربونم
مامانی نازگلا
پاسخ
بله حتما حکمتی بوده،فدای تو چشششششم
خاله سوینا
17 بهمن 92 10:09
سلام وبلاک قشنگی دارید خوشحال میشم بهم سر بزنید درصورت تبادول لینک خبر بدین
مامانی نازگلا
پاسخ
سلام به به یه دوست جدید و خوب...خوشحالم از آشناییتونبا افتخار جزو دوستای مهربونمون قرار گرفتین
خاله سوینا
17 بهمن 92 13:06
عزیزم حواسم نبود مشخصات خصوصی نیومد بعد خوندن پاکش کنید ممنون
مامانی نازگلا
پاسخ
چشم گلم،اطاعت شد..موفق و زنده باشی
بی هنر
17 بهمن 92 16:57
دیپورتیشین!!!!
بی هنر
17 بهمن 92 16:59
نه اینکه دلم نسوزه برا زمین خودنت.... نه. دلم ریش شد . . . اما نه به اون اندازه که برای به هم خوردن برنامه های ماهان جونی ریش ریش شد
مامانی نازگلا
پاسخ
خوشحالم که هم دل تو ریش ریشی شده هم برنامه ماهانی بهم خورده
مامان یاسمن و محمد پارسا
19 بهمن 92 10:26
مامانی نازگلا
پاسخ
مییییییییییییییییییسی گللللللللللللللللم
سوینا
19 بهمن 92 18:40
عزیزم خیلی خوبه که داری با مامانی کامپتر یاد میگری فدات بشم نفسم
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
19 بهمن 92 23:47
سلام آبجی جونم خوبید وااااااای چه شده بمیرم اون روز اس برام فرستادی که داشتیم می رفتیم تهران برگشتیم می خواستم بپرسم چرا؟ برا چی می خواستین برین بعد همه رو پاک کردم گفتم دختر مگه فضولی زشته این چه سوالیه ولی به خدا دلم یه طوری شده بود همش تو فکر بودم که چی شده ولی نتونستم ازت بپرسم الهی بمیرم هرچی خیرهست پیش میاد
مامانی نازگلا
پاسخ
سلام ناهید جونم،فدای تو بشم چه حرفیه میزنی من همیشه به دید خواهری ویه دوست خوب دیدمت..اونروزم نیاز به درد و دل داشتم اما حوصله نداشتم این بود که شرمنده یه نمه بهت اشاره کردم که بدونی از رو بی وفایی نیس که یادت نمیکنم درگیر کار داداشیم..خیلی ماهی گلم
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
19 بهمن 92 23:51
عزیزم هیچ کار خدا بی حکمت نیست حالا حال دادش جونت چطوره نمی دونم چشمشون چه مشکلی دارن ولی خیلی نگران شدم وبراشون دعا می کنم زود سلامتیشونو به دست بیارن
مامانی نازگلا
پاسخ
ممنون که دعا میکنی ناهید جونم،الان الحمدالله خوبه،برا تابستان وقت عمل نوشتن ایشالله برطرف میشه..
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
19 بهمن 92 23:53
عزیزم من که کاری نکردم هروقت مزاحمتون شدم وجویای حالتون هستم این رو وظیفه خودم دونستم واز بس که شما خوبید گلم انشالله هرچی درد وبال باشه بخوره به دشمنتون شرمنه م کردید می بوسمتون
مامانی نازگلا
پاسخ
وااااااااااااااای ناهیدم تو ماااهی،عسییییییییییییییم،فدای تووووووی نازنینم بشم
مامان کیاراد.آرزو
20 بهمن 92 12:17
ای فدات شم آیسان جونم اینقده لطف داری عزیزم
مامانی نازگلا
پاسخ
خواهش میکنم عزیز دللللللللللم
مامان کیاراد.آرزو
20 بهمن 92 12:18
توخودت بس که خوب وماهی این همه دوست وهوادارم داری آخه
مامانی نازگلا
پاسخ
مییییییییییییییییییسی گلم ،فدای مهربونیای همتووووووونم
مامان کیاراد.آرزو
20 بهمن 92 12:19
آی چه بد شدهابدشانسی آوردین
مامانی نازگلا
پاسخ
آره یکم ولی خوب خدا رو شکر که بدتر از اینا نشدخخخخخخخ
مامان کیاراد.آرزو
20 بهمن 92 12:20
بالاخره الان باز شداین وبلاگ3تاپست جدیدمن کجابودم ندیدم
مامانی نازگلا
پاسخ
تنب خانی آرزو جونم دیگه خخخخخخخخخ
مامان کیاراد.آرزو
20 بهمن 92 12:21
الهی بمیرم برات عزیزم زخمی هم شدی؟هرچی سنگه جلوپای آدم لنگهبیشترمواظب خودت باش عسیسم
مامانی نازگلا
پاسخ
الان این تعریف و تمجیدات تو حلقم آرزو جونی
سمانه(مامان سروش)
20 بهمن 92 23:00
ای وایآیسان جون اینقد شیطونی که زمین و زمانم باهات سر شیطنت دارن ها!!!!!ایشالا که خیریتی تو داستانه خانم!
مامانی نازگلا
پاسخ
تو رو خدا من اینهمه مظلووووووووووووووممممممممآره خوب راضیم به رضای خدا
lمامان شیدا
26 بهمن 92 16:48
عززززیزم شما انقدر خوب و مهربونی که یه کار به این کوچیکی رو بزرگ دیدی و تشکر کردی و صد البته من رو شرمنده خدا رو شکر که در نهایت به خیر گذشت و برادرعزیزت با یه لیزر ساده بیناییشون خوب میشه .
مامانی نازگلا
پاسخ
نه گلم ،خدایی به قوت قلب و وجود مث شما دوستان بود که من اینقد جرات و اراده پیدا کرده بودم،،مهربونیای دوستام مخصوصا شما هرگز برام فراموش شدنی نیست
lمامان شیدا
26 بهمن 92 16:51
الهی برات بمیرم چرا از زمین و زمان برای شما میباره خودت رو بیمه یکی از ائمه بکن گلم (بیمه امام زمان ....امام رضا ...) تا انقدر بلا سرت نیاد اینها برای بهترین دوست وبی خودم و پسر گلش
مامانی نازگلا
پاسخ
فدای مهربونیات بشم شیدا جونم،،چشم عزیز دلللللم،خیلی ماهی
مامان ثنا
27 بهمن 92 15:30
حالا آخر چی شد آقا داداشت؟ حالش خوبه؟ جواب نظرات منو میشه تو وبلاگ خودم بذاری؟ ماشلله اینقد نظرات زیادن که من هربار میخوام بیام جوابامو بخونم کلی باید بگردم تا پیدا کنم
مامانی نازگلا
پاسخ
چشم گلم ،شرمنده راس میگین حتمااااااا داداشم خدا رو شکر چون علت مشکلش پیدا شده از لحاظ روحی بهتر شده برا مشکل چشمشم خرداد ماه وقت عمل داره که ایشالله به امید خدا خوب میشه
باران زندگی
29 بهمن 92 14:32
بلا نبینید برنامه 90 هم اینقدر مهموناش تشکر نمیکنن
مامانی نازگلا
پاسخ
ممنون از یادآوریتون از عادل خان و عوامل برنامه 90 هم کمال تشکر را مینماییم که آن شب دوشنبه موجبات سرگرمی شوی گرام و فرزند محترم را فراهم نموده بودند