تشکر از دوستان .....و..ای کاش
تکرار همه چیز دنیا خسته کننده است،.اما دوستان خوب مثل نفس اند.....
.تکرارشان تضمین زندگیست....
نعمت آسمان فقط باران نیست......گاهی خدا دوستانی نازل میکند به زلالی باران و رحمت بی منت..من الان پرم از این همه رحمت ومغفرت......خدا سخاوتمندانه به من دوستانی عطا فرموده که هوای این روزهامو دارن و پا به پام همراهم شدن تا غم دلم بیشتر نشه و هموار میکنن راهی رو که باید برم ،،،که شاید نزدیکترین خویشانم این لطفو نداشتن و نمیتونن داشته باشن...اومدم تشکر از همه دوستهای مهربون و نابی که دلداری میدن،دعا میکنن،امیدوار میکنن و حضور دارن...دوستان با مرام و معرفتی که آدرس و شماره میدن که مزاحمشون بشیم،لطف میکنن،آدرس و شماره مطب پزشکان رو برامون پیدا میکنن،آدرس و نقشه راهها رو برامون میفرستن..........خدایااااااااااااااااااااا خیلی تشکر و ممنون از این همه نعمت وفرصت آشنایی که با چنین دوستان گلی داشتم.دوستان دم همتون گرمو دلتون شاد
به لطف و امید خدا و دعای خیر دوستان گلم برای ادامه درمان امروز عازم تهران هستیم ، یه ماموریت داشتم به لطف دوستان هماهنگی بعمل اومد تا داداشیم باهام همراه شه برا ویزیت و معاینه از دکتر کاراخانه و دکتر پرورش که میگن تو این کار خبره ان...
یه تشکر خیلی ویژه ازدوستای گلم :
یه دوست (نسرین خانوم) و آقای افشین شکیب از تهران که واقعا بابت پیدا کردن شماره تلفن مطب . وگرفتن ویزیت شرمندمون کردن..((یه دنیا تشکر از لطفتون)) -شیداجون مهربونم و همسر محترمشون که حسابی شرمندم کردن بخاطر ارسال مسیرها و آدرس ((خیلی ماهی شیدا جونم))،،،و نغمه جون از کرج - ریحانه جون و ناهید خانوم از جنوب کشورمون،،بی هنری عزیز و آرزو جونم از کرمان که حسابی روحیه دادن و کامنت پر مهر شونو از طریق وب و اس ام اس دریغ نکردن..و سایر دوستان مهربون که برام کامنت گذاشتن و عذرخواهی میکنم که اسم تک تکشونو نمییارم اما تو قلبم به مهربونی یادشون میکنم
دکتر حبیی پور،نگار جون مهربونم و خانم امیری ناز از همکارای اداره بابت لطف و محبت بیکرانشون
و یه تشکر ویژه تر از همسر مهربانم هر چن الان ی نمه با هم قهریم ولی میدونم میاد و پستمو میخونه بابت همه چی و پشت گرمیم..و ماهان جوووووووووووووووووووون و عزیز دل مامانی که بازم مجبوره دو سه روزی نبودنمو تحمل کنه
بازم عاجزانه میخوام دوستان و مهمونای گل وبمون دعا کنن که با نتیجه خوب برگردیم
الان نوشت:13/11/92
بچه ها ما نرفته برگشتیییییییییییییم..... شنیدین مییگن باید قسمت بشه........اول کار میخواستم از طرف اداره هتل رزرو کنم ،همه کارهای اداری رو انجام دادم هرچی کارت کشیدم پاسخ نداد که نداد...بلاخره با آشنایی که با همکارای اون قسمت داشتم هتلو رزرو کردم و پرداخت هزینه به بعد از سفر موکول شددیروز و پریروزم آژانسهای مسافرتی بخاطر شرایط بد جوی گفتن احتمال نود درصد تمامی پروازها کنسل بشه داداشیم هیچ رقم حاضر نبود با قطار بره و میگفت حتما قسمتمون نیست بریم،اما چون حتما باید امروزو تهران میبودیم من پر رو بازی درآوردم که من این قسمتو با همت ردیفش میکنم و دست به دامن قطار شدیم و خیلی به سختی با واسطه و شناس بلیط آخرین حرکت قطار رو که بعلت مشکوک بودن شرایط پرواز کلی مسافر سرگردان تو راه آهن بود گرفتیم ،کلی ام باغلوای تبریزی برا دوستان تهرانی و منشی مطب دکتر کارخانه و دکتر پرورش گرفته بودیم که برا تشکر و قدردانی ببریم و حسابی دستمون سنگین بود خلاصه هنو بیست دیقه از حرکت قطار نگذشته بود که بعلت مشکل فنی قطار تو اولین ایستگاه ایستاد و انتظار ما برا درست شدن مشکل به جایی نرسید...سوز سرمام به حدی بود که همه عاصی و شاکی شده بودن ،رئیس قطار برا جبران دو دستگاه ولولو خبر کرد تا اونایی که خیلی عجله داشتن به مقصد برسن و یه قطار دیگه که از مشهد برمیگشت و به ایستگاه رسیده بود موظف شد بقیه رو به تبریز برگردونه....داداشی رو هر کاریش کردم که راضی بشه با ولوو بریم راضی نشد که نشد و گفت این چندمین باریه که یه اتفاقی میافته که این سفر رو نریماگه با ولوو هم بریم یه جایی پنچر میشه و باید با سواری بریم ،سر سواریم اتفاقی میافته و من مطمئنم و این حرفهای مخالفتیهمون دم ایستگاهم که حسابی لیز بود من سر خوردم و افتادم کلی صورتم زانوهام کبود و سیاه شدخلاصه ساعت 12 نصفه شب من و داداشی با سه نفر دیگه از مسافرا با همراهی رئیس قطار و اظهار شرمندگی تا خونه مشایعت شدیم و با هماهنگی آبجیها که همه تو خونه آبجی فاطی جمع بودن دست از پا درازتر برگشتیم و تا صبح از شرمندگی باقلواها و آجیل تو راه رو که برامون گذاشته بودن و شام در اومدیم دارم به این فکر میکنم چه حکمتی بوده که نباید این سفر جور بشهاین همه به آب و آتیش زدنا...همون مصداق ای کاش هست که وقتی اتفاقی جبران ناپذیری از لحاظ سلامتی برا کسی میافته،همه میگن ای کاش فلان کار میشد ،ای کاش پولش میرفت،خودش سلامت بود؟؟؟........الان خدا رو شکر درسته ما پول قطارو هتلمون پرید،درسته کلی زحمت کشیدیم و با امید و آرزو راهی شده بودیم،، درسته افتادم و کمی زخمی زیلی شدم اماااااااااا..خدا رو شکر که بدتر از این نشد..خدا رو شکر که میشد بدتر بشه ولی نشد،،خدا رو شکر خدا هواسش هنوزم به ما هستخدایا به همین امروزتم شککککککککککککرررررر...