ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

ماهان جونم..

1392/3/2 11:38
435 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مادر،،عزيز دلم ،،ماهان جونم  الان كه دارم اين پست رو مينويسم كلي دلم گرفته و دوست داشتم الان پيشت بودم و كلي نازت رو ميكشيدم...خوشگل ماماني الهي بميرررررررررم كه ديروز  بخاطر ننوشتن مشقات و تمرين هاي كلاسيت باعث اذيتت شدم و  اون همه گريه كرديگریهگریهبخدا ماماني منظوري نداشتم فقط دلم نمي خواد بخاطر سهل انگاري و يا احساسات مادرانه آينده تو عزيزم رو خراب كنم ناراحت..عشق من خدا مي دونه وقتي قبل از اينكه  پا به پاي  گريه هات گريه كنم  ،چقدر خودمو گرفته بودم تا فك نكني  ماماني ضعيفه يا  با گريه و خواهش مي توني از زير بار مسوليت و درس و مشق فرار كني ولي  حس مادري حس مسوليت و آينده نگري را تسليم خود كرد و اشكم رو درآورد و حالا تو بودي كه دلداريم مي دادي...ماهان جان حسوديم ميشود كه انقدر زيركانه منو  دور ميزني و بجاي جواب  3-5 ميگفتي هيچي و 5+3 ميگفتي همه چي  و يه عالمه ...و وقتي من با اون همه حرص و ناراحتي ازت  علتشو ميپرسيدم ميگفتي هيشكي ما سه نفرو از هم كم نميكنه و ما با هر چيز ديگه يه عالمه ايم ......نمي دونم عزيزم اين حرفها رو از كجا ياد گرفتي كه هر جا سه ميبيني ..من و پدر و خودت رو بياد ميياري و جمع سه نفره امان را ...عزيزززززززززز دلم ،،دلم براااااااااااااااااااااات اندازه سوراخ يه سوزن شده ..كي امروز تموم ميشه ..خوشگلم ديشب كه بابايي ازت پرسيد چرا چشمات قرمز شده و تو با يه نيم نگاه به من گفتي خوابت ميياد فهميدم چقد عاقل شدي و بخاطر اينكه بابايي ناراحت نشه  نگفتي كه من دعوات كردم.و اينطوري دلبري ميكني كه من سر كارهم كلافه و ديوونتم ..عزيز دلم راضيم هرچه بقاء عمر من و خوشحالي من مال تو باشه  و آيندت روشن باشه ،عزيزم ..عااااااااااااااااااااشقتم ..همه دنيااااااااااااااااي مني ماهان جونم الهي من فداي لحظه لحظه زندگيت بشم نازنينمقلبقلبقلبماچماچماچ


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

پویا تم
24 اردیبهشت 92 11:34
سلام دوست عزیز
برای طراحی تم تولد و جشن دندونی و تقویم برای کوچولوهای نازتون در خدمتیم از طرح های ما دیدن فرمایید به ازای هر تم یک تقویم 12 ماهه با 5 عکس کودکتون هدیه بگیرید برای گیف تولد منتظرتونیم
با نظر گذاشتن در وبلاگ آدرس وبلاگتون رو هم بگذارید
http://pooyasm.blogfa.com


چشم ممنون حتما سر مي زنم
مريم
24 اردیبهشت 92 12:23
عزيز دلم ما مادرا احساسمون بر عقلمون غلبه ميكنه چون مادريم ،بعضي موقع ها تنبيه براي خود بچه ها ضروري زياد خودتو ناراحت نكن




سلام عزيزم ،درسته ولي من طاقت ندارم گريه ماهان رو ببينم ،،دلم ميشكنه و اشك خودمم در مياد

مامان فاطمه
24 اردیبهشت 92 12:26
سلام دوست خوبم ،منم اين مشكل رو دارم و هر وقت فاطمه رو دعوا ميكنم اعصابم خرد ميشه و احساس ميكنم دفعه بعدي ديگه ازم حرف شنوي نداره

سلام خانمي منم موافقم كه با دعوا كردن بچه حرف شنو تر نميشه ولي پيش مياد و ما هم كلا اعصاب داغونيم

مليسا
24 اردیبهشت 92 12:32
باشه مامانيش اين به اون در كه زده بود سرتونو شكسته بود


چي بگم والله....خوب باشه ..به همون در
لیلا مامان پرنیا
24 اردیبهشت 92 12:56
الهی الان بابت دعوای مادروپسری ناراحتیعزیزم منم وقتی از پرنیا دور میشم دلم بابت دعواهایی که بالهاش کردم میسوزه ولی لازمه اصلا ناراحت نباش بزرگ که شد میفهمه همش به خاطر خودش بوده
امیدوارم جمع سه نفرتون همیشه پایدار باشه ببوس گل پسرو "عکس پست ثابت هم عالییییییییییییییییه

سلام مرسي عزيز دلم ،منم يه ذره كه از اين وروجك دور ميشم نفسم ميگيره..ممنونم از محبت و لطف نظرت الهي كه شما سه نفرم در كانون گرم خونواده هميشه با هم و شاد باشين
خاله سارا
24 اردیبهشت 92 12:59
خوب ما خودمون هم درس و مشق رو دوست نداشتیم ... داشتیم ؟




دوست نداشتيم كه شديم اين ديگه خاله سارا جونم ،،ني ني جوناي ما بايد بالا مقامتر بشن


رها
24 اردیبهشت 92 13:35
اي جونم ماماني و پسملي دعواشون شده خداااااااااااااااااااااااا بوس كنين همديگرو تموم بشه


چشم عزيزم اينام برا آشتي[ماچ
[ماچ[ماچ[ماچ[ماچ

مامان سيد محمد سپهر
24 اردیبهشت 92 13:37
عزيز دلم سلام ظهرت بخير چرا عكست را برداشتي كلي باهاش انس گرفته بوديم......




سلام خانمي قربونت برم دوباره بهتر شو مي ذارم 6 خرداد سالگرد ازدواجمونه ميخوايم بريم سه نفري يه عكس خوشمل بگيريم ،اونوقت اونو ميذارم ..فداي نگاهت ...


مامان سيد محمد سپهر
24 اردیبهشت 92 15:09
عزيز دلم انشاء‌الله به سلامتي كيكش را بعدا مي فرستم


مرسی عزیزم ،خودتون گلین ...محمد سپهر جونو میبوسم
مامان آنیساوپریسا
24 اردیبهشت 92 15:47
سلام دوست عزیز.ممنون که به وبلاگمون سر زدینماشاالله پسر نازی دارین خدا حفظش کنه


ممنونم خانمی،ناز گلای شما هم خوشگلن هم دلبر خدا براتون ببخشدشون
مامان سونیا
24 اردیبهشت 92 19:03
واقعا تربیت کردن بچه ها خیلی سخته من خیلی از اوقات مرددم که کاری که کردم درست بوده یا نه؟ انشاالله که خدا خودش کمکمون کنه تا بندگانی صالح تربیت کنیم


سلام مامان سونيا خوشگله،دقيقا اينجوريه كه ميفرمائيد..با وروجكاي زبل اين زمونه خودمونو و بچه هامونو بايد به خدا بسپاريم

مامان قند عسلا
25 اردیبهشت 92 1:40
ای جانم.قربونش برم .
مامانش تو رو خدا بخاطر درس دعواش نکن بچه های این دوره زمونه خیلی باهوشن .با دعوا کردن فقط ذهنشو خراب می کنی و اعصاب خودتو خرد.من هم پارسال به پارسای بیچاره کلی گیر دادم که الان پشیمونم.عزیزم خودت رو هم ناراحت نکن مطمئن باش ماهان جونم میدونه مامانش چقدر دوسش داره


سلام ،صبح زيباتون بخير ممنون گلم از نصيحتاتون ..به روي چشم خودمم تصميم گرفتم ديگه بهخاطر درس و مشق ماهاني جونو تنبيه نكنم اون روزم كلي تلاش كردم كه با هم آشتي كرديم و البته كليام سر كيسه شدم..` پارسا جون و طاها جونو ميبوسم..

مامان ادريس
25 اردیبهشت 92 11:21
___$$$$$$$$______$$$$$$$$$






_$$$$$$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
___$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
______$$$$$$$$$$$$$$$$$
______$$$$$$$$$$$$$
___________$$$$$$$
_____________$$$
______________$



مرسي گلم





مامان مهرزاد جان
25 اردیبهشت 92 12:06
الهی اشکال نداره بزرگ میشه درک میکنه که چرا اونروز اشکشو درآوردی گرچه با این تعریف ها معلومه برا خودش آقا شده
انشاله همیشه سالم و سرحال باشید

سلام خاله مهربونم ،،،ممنون كه به ديدنم اومدين و يه دنيا تشكر از تعريفاتون..كلي كيف كردم گل]گل]گل]
مامان ثنا
25 اردیبهشت 92 12:30
بابا مامان مهربون. یعنی منم اینقد مهربون هستم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نکنه ثنا رو دعوا کنم و گریم نگیره


عزيزم مامانا تو دلشون پر قلب و عشق دارن مطمئنم اگه ثنا گل يه ذره كه بزرگتر بشه و شلوغتر و يه دعواي محكمي براش بكنين اول از همه اشك خودتون در ميياد و هزار بار ميگين توبه...
عشــــــــــــق74
25 اردیبهشت 92 15:35
בرבناکتریـטּ جای قصہ ؛ اونجاییہ کہ برات آرزوےخوشبختی بڪنہ
ممنون و تشكر از حضورتان
مامان عبدالرحمن واویس
25 اردیبهشت 92 16:50
عزیزم یعضی مواقع واسه بچهااین چیزالازمه زیادی خودتواذیت نکن

مهم اینه که ماهانی خودش فهمیده

دوست دارم پسرباهوشم




ممنونم عزيزم كه دلداريم ميدي ،،اميدوارم اينطور باشه كه ميگين..
منم عبدي جونم و اويس ناز رو ميبوسم

باران زندگی
28 اردیبهشت 92 11:35
پسرمون دیگه میدونه که بهترین مامان و بابای دنیا رو داره

جمع 3 نفرتون کم نشه که بیشتر بشه

ماهانی یکم اینجوری شو دیگه

البته گاهی لازمه که مامانت رو اذیت کنی

به قول معروف: ایشون حقشونه


باراني جونم سلام الان در صدد بودم بيام يه ذره اذيتتون كنم ..خودتون تشريف آوردين،اينجا مهمونين چيزي نميگم انشالله بيام وبتون جبراني..........


مامان عرفان
29 اردیبهشت 92 11:10
قدر اين بچه فهيمده را خيلي بدون مامانييييييييييييييييي


چشم عزيزم حتما،،خودمم شرمنــــــــــــــدم
تازه وارد
30 اردیبهشت 92 8:31
عزززیزززززززززم
بچه ها خودشون وقتی بزرگ میشن همه چی رو درک میکنن... خودت رو واسه همچین مسائلی ناراحت نکن


آخه اين فقط يه گوشه از شيطناتاشونه ..يه بلاهايي شدن...
عشــــــــــــق74
1 خرداد 92 13:01
از زیـر سنـگ هم کـه شده پـیدایم کـُن … مـدت هاست که تـنهـایی هـای مـرا … دست هـای جـستجوگـری لـمس نکـرده انـد.