ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 17 سال و 12 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

ماجرای عروسی صبا

در سایــــــه مــــهربانــی تــــو بر پا شـده جــوانی من باشد به فدای یک نگاهت عمر وهمه جان وجوانی من سلام سلام مهربونااااااااا،دوست جونیا ماهان خوشگل مامان سارا جونم،مامان بردیای  خوشگلم،و همه دوستان ناز نازی همه کامنتای پر مهرتون رسیده حدود 40 تا کامنت تائید نشده دارم، حتما حتما کامنتها رو با حوصله بیشتر میخونم و دوست دارم به تک تکشون جوابم بدم((کلا بچه مثبت وبم )) پست که گذاشتم همه رو ج میدم ما سه روزی نبودیم  با اجازه بزرگترها رفته بودیم عروسی صبا (دختر عموی ماهان) تو مراغه ،،رفت و اومدمون کلی خاطره با ماهان جون داشتیم،اکتفا میکنم به گیر دادن ماهان جون به کلمه (( آیا من وکیلم )) جناب عابد خان که...
26 مهر 1393

باید باشی و تکرار شوی

دیدن تو زیباترین تکرار زندگی من است چشم های جادویی ات خواستن را چه بیرحمانه صرف میکنند و من مسخ نگاه تو همه دنیای من!! میدانی ؟!! خیالت مجال درد نمیدهد پس باش و تکرار شـو يه سلام عاشقونه به کسى که خوب ميدونه حتى تا روز قيامت توى قلب من ميمونه .. تقدیم به دو عشق ابدیم،منوچهرم و ماهان عزیزم ویه سلام گرم به دوستای با حال و نازنین خودم که همیشه لطفشون شامل حالمونه و حال و احوال پرسیاشون شارژمون میکنه..برا همتون دنیا دنیا..ارادت اراااادت نکه اینروزا دور و برم سخنران زیاد شده..تو اداره همش برنامه میزاریم برا دانشجویان جدید الورود سخنرانی میکنن،تو دانشگ...
17 مهر 1393

یه سلام آلبالویی

یه سلام آلبالویی به تو که خیلی هلویـــــــــــــی یه سلام توت فرنگی به تو که خیلی قشنگــــــــــــــی یه سلام پرتغالی به تو که خیلی باحالــــــــــــــــــی اومدم خاطره ماندگار برا بچم بنویسم ..هر چی به روح و روانم فشار وارد کردم چیزی دستمو نگرفت..کجا بچه میبینم که خاطره برا نوشتنم داشته باشم. صبحها  هر روز هر روز من اداره،ماهان مدرسه..ظهرها ماهان کلاس من دانشگاه،شبها ماهان خواب،من ناز کش خوابش قربونش بشــــــــــــــــــــــــــم الان اینجوری دارم فک میکنم چی بنویسم،شانستون باشه یه چی یادم بیاد دیگه دست خالی بر نگردین بلند بگو..آمین اول نوشت:: شرمنده روی ماه بعضی از دوستان شد...
8 مهر 1393
1807 12 85 ادامه مطلب

اول دبستان

دلم بهانه ای میخواهد برای ادامه زندگی … یه کسی مثل تو...    که یادم بیاوری هنوز زنده ام ! ماهان عزیزم،دوستان مهربونم،سلام امروز میخوام به متن و خاطره کم بسنده کنم  بخاطر شروع مهری که اکثر دوستانم میدونن  این روزهایم به یه تلنگر بندم که بغضم بگیره واشکم دربیاد ..هر چند از چند روز پیش که تو وبم کم رنگ بودم برا همین بود و سعی کردم ناراحتی و غصمو برا شروع سال تحصیلی نور چشمم نگه ندارم و برا همین چند روز پیش به سر مزار عزیزانم رفتم و تو خلوت خودم غصه خوردم،اما با ماهان جونم برا خرید شروع دبستانش  و دانشگاه خودم رفتیم،پارک رفتیم،رستوران رفتیم ،مسافرت مراغه و دیدن بابا بزرگ و عموها...
2 مهر 1393
1300 14 100 ادامه مطلب
1