ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 17 سال و 12 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

در خيالم با خيالت بي خيال عالمم …

 ﺑﻪ ﺗﻮ ﺳﻮﮔﻨﺪ ، ﺑﻪ ﺭﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺮﺥ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻋﺸﻖ ﻓﻨﺎ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺁﻧﭽﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺗﻮﯾﯽ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺁﻏﺎﺯ من و ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﻨﯽ Saturday کنگ فو Sunday شنا زبان Monday کنگ فو  Tuesday شنا Wednesda کنگ فو Thursday زبان انگلیسی شنا   hello مامی I love yo . زیاد.. hello فرندسهای عزیزم......... چقد    miss همتونم خخخخخ...
17 تير 1393

تعبیر یه خواب بد

م ا ه ا ن  جا ن م  د و س ت ت  دا ر م  از  ت ه ت ه  دل مممممممممممممم... پس از یاد گرفتن نام تو ، پس از دوستت دارم به چه می نازد الفبا ؟.. .!!!!!!!!! چه خواب پریشو نی بود ..نفسم بند اومده بود،..تو داشتی از دستم سر می خوردی و به چاه میافتادی...فریاد میزدی و اسممو صدا میزدی،اما من حتی جرات نفس کشیدن و پلک زدنم نداشتم.... با ضربه ای که با دو دستم به سرم کوبیدم از خواب پریدم،با صدای یا ابولفظل، بابایی هم از خواب پرید و دستامو که هنوز به سرم بود رو آزاد کرد تا صبح این پهلو و اون پهلو شدم دستتو گرفتم تو دستمو و تا صبح بوس بارونت کردم ،، فکرشم برام شکنجه آوره...از صبح تا ظهر که بیام...
12 تير 1393

ضبت آبتاب

آنکس که در دعایش یادی کند ز یاران ، شیرین تر از عسل باد کامش به روزگاران..الهی آمین دوستان گلم ،بوی خوش رمضان گوارای وجودتان باد  ،تمنا دارم سر سفره افطار از دعای خیرتان محروممان نکنید. ماهان خوشگلم از دیروز ت بگم که هوس آش  کرده بودی و ازم خواستی برات آش رشته درست کنم و از اونجایی که دیروز اولین روز رمضان بود و منم گشنگی و تشنگی بهم غلبه کرده بود سعی کردم ذهنتو عوض کنم و بجای آش رشته که سختر و و وقت گیر تر از سوپ هاست برات سوپ درست کنم اما مرغ جنابعالی که مث همیشه یه پا داره قبول نکردی و میگفتی فقط آشی میخوای که توش نخود و لوبیا و سبزی داره و یه چیز سفیدم مثل سس ((کشک))میریزیم توش میخوای ...منم ...
9 تير 1393

دعوای مامان وگل پسری

جای مهتاب،، به تاریکی شبها تو بتاب...........من فدای تو...،به جای همه گلها تو بخند.. عزیز دلم سلام .. اول از همه بابت دیروز عصر و اینکه مجبور شدم دعوات کنم شرمنده گل پسرم..ببخش مامانی رو ،خوب دیگه یه روزایی هست که مامان باباها مجبور میشن..یعنی شما وروجکها یه کاری میکنین که آدمو  مجبور میکنین که دعواتون کنن دیروز خونه عمه رفتنی،پاتو کردی تو یه کفش که باید  به انتخاب خودت لباس بپوشی  رفتی اتاق بالا و برا خودت لباسی که دلت میخواست  پوشیدی  .. یادت رفته بود  درو  ببندی و ما هم شب خونه عمه فرح موندیم برگشتیم خونه دیدیم گربه نره تشریف فرما شده تو خونه و یه شب تا صبح برا خودش خوشگذرونی کرده من...
7 تير 1393

سه تیر

من از این پنجره ی رو به تو ای خورشیدم . بر تن قاصدک خوش خبری .میفرستم صد بوسه ارزویم اینست:صبحت از اندیشه دنیا خالی  ماهان جانم،،عزیزتر از هر کسم،،همین یه ساعتی که از آخرین دیدارمون گذشته به اندازه یکسال  دلتنگت شدم ...امروز سوم تیر و سومین روزیه که من و بابایی تصمیم گرفتیم این دو ماه باقیمونده تا شروع فصل درس و مدرسه رو تو خونه بمونی و بچگی کنی و مجبور نشی هر روز هر روز پا به پای من از خواب شیرینت بزنی و به مهد بری تا ایشالله یه سال تحصیلی پر انرژی رو شروع کنی ...بابت این همه سال که از شش ماهگی مجبور شدی مثل من و بابا شش صبح بیدار بشی برات ناراحتم اما عزیز دلم دوست دارم درک کنی که اینا همش بخاطر  تو نازنینم و آی...
3 تير 1393
1