ماهان جونم ماهان جونم، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره
آیهان منآیهان من، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

ماهانی وآیهانی قند و نبات

مرداد پر ماجرا و دوست داشتنی

1396/5/22 11:35
425 بازدید
اشتراک گذاری

مهربانانم٬نازنینانم٬ صبح زيبايتان بخير

اى به دل مهرآفرينانم٬صبح

زيبايتان بخير

اول اول از همه اینکه بلااااااخره داداش ترشیدم زن دادیم.محبت.البته زن ندادیم ها...تعجبدخمله داداشمو دیده یه دل نه صد دل عاشق شده بودراضی اومد خونه ما گفت ما همو میخوایم بزرگتری کنین بیاین خواستگاری من دلخور..منم اولش تعجب..بعدش.هیپنوتیزم..بعد بعدترینشم خندونکدلشاد شدم شبش زنگ زدم مامان بابای دختر خانمه فرداش رفتیم خواستگاری پس فرداش یعنی 5/5/96 عقدشون بودجشنجشن...جاتون خالی قسمت همه دختر پسرا الهی خوووووش گذشتآرام..خوشحالم..خییییییلی..این روزام که حسابی سرگرم خرید و عقدو مهمون بازی و ایناییم..عروسمونم خدا رو شکر هم ماه هم دخمل خوب..لا اقلش اولش که اینجوریهخندونکبه حق امام زمان همینطور عاطفی و مهربون باقی بمونهمنتظر

...

از وقتی داداشم عقد کرده ماهان جونم همش مدلهای مختلف و راهکارهای عاشق شدنو ازم میپرسه...نمیدونم چرا همش سن فایزه که یه سال کوچکتر از ماهانه و اینکه بهم میان یا نه رو پیگیره ...به نظر میاد انگااااری پسرم عاشق شده خندهالهی نمیرم اون روزو ببینمگریه

امروز ماهان با من تو ادارست..والا پارسال پیارسال اکثرا تابستون کوچکترم بود همش تو خونه بود  و تنها مسئله من بابت خورد و خوراکش بود و نهایتا اینکه نکنه بره بیرون در قفل بشه اذیت بشه متفکر..نکنه خدای نکرده ماشین بزنه ترسوامسال علاوه بر این دلواپسیا یه سری دلنگرانیای دیگم اضافه شدنبدبواز جمله داعش،گروهک تروریستی مختلف...بدتر و وحشتناکتر از همم بچه دزدیای اخیرترسوگریه خدا محو و نابودشون کنه،الهی جیز جگر بزنن اونایی که هر جای دنیا بچه ها رو اذیت میکنن..بمیرن الهی..تیکه تیکه بشننننننن..وای دلم که خنک نمیشه کههیپنوتیزمشیطانتا اداره تموم بشه برم برسم خونه همش دل درد و دل نگرانی دارم ،انگار ته دلم گاز روشن کردن تب میکنم میمیرم و زنده میشمخستهچند روز پیش هر چی زنگ زدم خونه خبری از ماهان نبود که نبود فک کردم خدای نکرده زبونم لال بچه دزدا از در و دیوار اومدن بالا بچمو بردن ،مررررردم و زنده شدم تا برسم خونه، دیگه رسیدم سر کوچه دیدم ماهان دم در بازی میکنه مث آهک وا رفتم خطا

آخر این ماه آیهان جونم واکسن 18 ماهگی داره زورش به منه انگار میخوام برم زایمان اینجوری استرس دارمخندونکبلاخره من باید با گریه هاش و بیقراریاش بسازم دیگه.....

از طرفیم دیروز بنابه دلایلی برای بار سوم مربیش عوض شد..طفلی بچم چقد بیقرار شدهغمگینمن تنهایی چقد باید غصه بخورمخطا

مسابقات فستیبال ماهان عزیزم که با دو گل و ساخت چند گل و و گرفتن یه گل صد در صد مورد تشویق همه قرار گرفت..بلاخره پسر ناز منه دیگهراضی


قربونش بشم اینجا اول وقته تو دل من جا باز میکنه که گوشیمو بدم یا بزارم با کامپیوتر گیم بازی کنهبغل

 


اینم چندتا عکس دلبرانانه از گل پسرای نازنینمبوس

 

 

 

 

 

 

اینم هفته گذشته هستش که با هم اومدیم اداره و تو باغ ادارمون رفتیم پیاده روی و حسابی به ماهان خوش گذشتمحبت

 

 

 

 

 

 

 

 


اینم خرابکاری خرگوووووووشمخندونکخورشت ماکارونی و تو تابه بهش داده بودم بخوره سرگرم شه من شام درست کنم خورشتو ریخته بود تو لباسشویی بعد جفت پاهاشو میزد تابه میلیسید..قه قههقه قهه

اینجام آیهان دوچرخه پسرخالشو غصب کرده بهشم نمیداد شیطاناون همش جیغ و داد میزدگریه این همش خوشحال و شاد خندونکمنم که طبق معمول عکاس قضیهچشمک

 

راستی...
سایه هامون بزرگتر و زیادتر شدنزبان.....الهی سایه همه پدرو مادرا بالا سر بچه هاشون آرام..سایه مام بالا سر نازگلامونخجالت...لذت بچه هام شیرینی زندگی مامحبت

 

پسندها (3)

نظرات (2)

مامان زری
26 مرداد 96 9:50
مامانی نازگلا
پاسخ
سلام مامان زری عزیزم..خوش اومدی گلمبغلمحبت
مامان اهورا و آریا
7 شهریور 96 13:31
سلام عزیزم خوبی
گل پسرا خوبن؟ ماشالا بهشون
واکسنش چطور بود اذیت نشد
آریا نسبت به اهورا کمتر اذیت شد
مامانی نازگلا
پاسخ
سلاااااااام..مرسی گلم شما و گل پسرا ،آریا و و اهورای نازنینم خوبنبوس
خوش اومدیم کنار همشیطانخندونک
وقفه های بنده را عفو بفرمایید مامانی نازنین..والا شمارو نمیدونم این دوتا وروجک نفس منو گرفتن بس که شلوغ شیطونن همش میگم بسه بشینین..دعوا نکنین....دیگه حوصله وب اومدن به آدم نمیزارنگریه
راستی مامانی برا شما نمیشه پیام گذاشت چرا؟؟؟؟